افت داشت اگه می گفتم نه!
چند روز پیش داخل تاكسی خانم جوانی كنارم نشسته بود. صحبت از بیكاری جوانها و بیانگیزه بودن و كشیده شدنشان به سمت مواد مخدر شد. سردرد دل هر دویمان باز شد. او گفت و من گفتم. گفت: خانم، اگه برات بگم، باورت نمیشه، چند وقت پیش چه خطری از بیخگوش من و شوهرم گذشت! «،گفتم: برای چه»، گفت: «شما فكرش را بكن! من، لیسانس، شوهرم تحصیل كرده؛ داشتیم معتاد میشدیم .
رفته بودیم مهمونی، یك مهمونی خیلی با كلاس، چه تیپهایی. ما دو تا با این موفقیت تحصیلی و شغلی كه داریم اصلاً در مورد قرصX اطلاع نداشتیم و آنقدر معمولی و راحت به ما قرص تعارف كردند كه ما داشتیم برمیداشتیم بخوریم! «گفتم: نه، امكان نداره، شما با این سواد و تحصیلات، چطور ممكنه در این باره اطلاع نداشته باشید؟» «گفت: اطلاع نداشتیم كه هیچی، هر دوتامون رومون نمیشد بگیم نه نمیخوریم و با هزار بدبختی و التماس نگذاشتم شوهرم قرص بخوره و با كلی بالا و پایین كردن از دست اون جماعت «X بزن و بترك» خلاص شدیم!، نمیدونی چه آدمهایی، با چه كلاسی، تو چه ظرفی قرص ریخته بودن و تعارف میكردند. اصلاً هیچجوری روت نمیشه تعارفشون رو رد كنی و بگی نه نمیخورم! »
خوشبختانه قبل از اینكه فریاد بزنم «نه، نه، نه، این امكان نداره،» و همه مسافرهای تاكسی را از جایشان بپرانم، آن خانم از تاكسی پیاده شد و رفت.
عجیب ولی واقعی
گفتگویی كه در بالا آمد، واقعی است و میتوانید اطمینان داشته باشید كه چنین صحبتهایی وجود خارجی داشته است. اگر به این مكالمه كمی دقت كنیم میبینیم مواردی هست كه واقعاً جای تامل دارد.اینكه بعد از سالها صحبت در مورد قرصهایXیا اكستازیچطور هنوز یك جوان تحصیل كرده از وجود چنین مواد اعتیادآوری كه با یك بار مصرف، معتاد شدن به آن قطعی است، اطلاعی ندارد.
نكته دیگر این كه چرا باید تحت تأثیر جمع باشیم و بخاطر جوزدگی، كمرویی، خجالت و ... خودمان را از حق انتخاب كردن، محروم كنیم؟ انتخابی كه میتواند سرنوشت ما را تغییر دهد و از شرّ یك عمر اعتیاد و مشكلات جانبیاش، نجاتمان دهد.
آیا تا به حال فكر كردهایم كه چرا نمیتوانیم به اطرافیانمان"نه" بگوییم .
چرا نمیدونستم اون چیه؟
ریشههای نداستنهای ما به خیلی از موارد اطرافمان مربوط میشود. از ضعف اطلاع رسانی گرفته، تا كوتاهی و اهمال ما در گرفتن اطلاعات و یا فكر میكنیم چنین مسائلی به ما ارتباطی پیدا نمیكند، یا اصلاً برای ما برخورد با چنین مواردی پیش نمیآید كه بخواهیم در موردش بدانیم.اگر كمی وقت بگذاریم و در مورد مدلهای جدید مواد اعتیادآور یا هر مسئله اجتماعی كه میشنویم اطلاعات كسب كنیم خیلی بهتر از این است كه بخاطر ندانستن، ماهها، سالها و حتی یك عمر درگیر قضیهای بشویم و بهقول معروف چوب ندانستنمان را بخوریم.
داشتن اطلاعات هر چند ابتدایی و اولیه به ما كمك میكند در هنگام قرار گرفتن در موقعیت خاص، واكنش نسبتاً مناسبی از خود نشان دهیم و منفعل و مرّدد برخورد نكنیم.
چرا "نه" نمیگوئیم!
دلایل"نه" نگفتن بسیار زیاد است، و ریشههای بسیاری دارد. ریشه"نه" نگفتن ما میتواند عوامل شخصیتی، اجتماعی و خانوادگی باشد.برخی از این دلایل میتواند یك یا چند مورد از موارد ذیل باشد:
-"نه" نمیگوئیم چون با طرف مقابلمان رودرواسی داریم
-"نه" نمیگوئیم چون فكر میكنیم اگر بگوئیم"نه" برایمان بد میشود و در موردمان بد فكر میكنند
-"نه" نمیگوئیم چون فكر میكنند ترسیدهایم
-"نه" نمیگوئیم چون فكر میكنند بی عرضهایم
-"نه" نمیگوئیم چون كوچك میشویم
-"نه" نمیگوئیم چون اگر بگوئیم مسخرهمان میكنند .
-"نه" نمیگوئیم چون از چشم دوستانمان میافتیم، آنها را از دست میدهیم و تنها میشویم.
به نظر میرسد آنچه برای ما بسیار مهم است و در دلایل فوق و دلیلهای دیگر"نه" نگفتن اثرش مشاهده میشود، قضاوت دیگران است. معمولا كسانی كه قضاوتشان برای ما مهم است، آنهایی هستند كه دوستشان داریم.
مهم بودن افراد برای ما، دوست داشتن آنها و ترس از دست دادنشان باعث میشود كه نسبت به آنها حساس شویم، احساس وابستگی به آنها پیدا كنیم و سعی كنیم در مورد ما همیشه قضاوت مثبت داشته باشند.
معمولاً در شرایطی نگرانی از"نه" گفتن به سراغمان میآید كه به لحاظ احساسی به طرف یا گروه مقابل (فامیل یا دوستان) وابستگی داشته باشیم. علاقه داشتن به فرد یا گروه مقابل ما را در اظهارنظر كردن، دچار تردید و نگرانی میكند و شروع به ملاحظه كاری میكنیم.
چه وقت موقع "نه" گفتن است
اگر كمی به خودمان اطمینان و اعتماد به نفس داشته باشیم و به حسگرهای فكری و درونی خودمان توجه نشان دهیم معمولاً در مواقع خطر یا تردید در كاری، بدن و ذهن ما از خود واكنش نشان میدهد. همین احساس تردید، دودلی، ناشناخته بودن عمل و راهی كه باید برویم، نشان از مبهم و مجهول بودن عواقب كار را دارد.احساس خجالت، رودرواسی و اینكه در موردمان بد قضاوت كنند و از چشم اطرافیان و دوستانمان بیافتیم در ما ایجاد نگرانی و استرس میكند، احساس میكنیم كه گُر گرفتهایم، ضربان قلبمان بالا میرود، عرق میكنیم و در نهایت احساس میكنیم در موقعیت نامطلوبی گیر افتادهایم.
بهطور خلاصه میتوانیم بگوئیم در شرایطی كه میخواهیم نه بگوئیم دچار چنین حالاتی میشویم:
- شك، تردید و دودلی
- خجالت و كمرو ئی
- عدم توانایی در اظهارنظر
- گُر گرفتگی، داغ شدن و تعریق
- افزایش ضربان قلب
- ترس و واهمه از تغییر طرز تفكر دیگران
- احساس ضعف و حقارت
بروز چنین حالاتی در ما، دقیقاً نشاندهنده این است كه برای انجام دادن آن كار، احتیاج بیشتری به فكر كردن داریم، باید در خلوت و آرامش به این موضوع فكر كنیم و ابعاد مساله را مورد بررسی قرار دهیم.
با گفتن"نه"، به خود زمان میدهیم كه فكر كنیم. همیشه برای انجام كار و تجربه كردن، وقت داریم. مهم این است كه به درستی، انتخاب كنیم.
حالاتی كه ممكن است هنگام"نه" گفتن برایمان پیش بیاید، نزدیك به زمانی است كه قوه تمیز و تشخیص ما در حال فعالیت است، وجدان فردی ما در حال بررسی مسئله و احساس آگاهی و ادراك ما در حال نتیجهگیری برای انتخاب یا عدم انتخاب، بله یا نه گفتن به موضوع است.
با "وجدان جمعی" مشورت كنیم
استاندارد و قوه دیگری كه میتواند در تشخیص و انتخاب بله یا نه به ما كمك كند آگاهی و انتخاب جمع است. هر چه گروه و جمعی كه به آرایشان مراجعه میكنیم بزرگتر باشند، معمولاً، انتخاب و نظراتشان درستتر و قابل اطمینانتر است.
«وجدان جمعی ... به معنای قضاوت و داوری جمعی است كه از مجموعه اعتقادها، نگرشها، باور و احساسات مشترك میانگین افراد یك جامعه واحد پدید میآید ... وجدان جمعی، بیانگر حالات مشترك جامعه است و در «تمامی گستره جامعه پراكنده، میباشد.»(1)
اگر ما هنگام برخورد با موضوعات مبهم، پدیدههای جدید كه در موردشان اطلاع چندانی نداریم، هنگامی كه دعوت به كاری میشویم كه در ما ایجاد شك و تردید میكند، به وجدان فردی و جمعی مراجعه كنیم، خود را از جریان اتفاق كنار بكشیم،"نه" بگوئیم تا به خودمان فرصت فكر كردن بدهیم و بتوانیم در فرصت بهدست آمده به قوه تعقل و وجدان جمعی مراجعه كنیم خیلی خوب و با اطمینان بیشتری میتوانیم تصمیمگیری كنیم.
تبیان
مهرزاد پزش پور
كارشناس ارشد جامعه شناسی
پی نوشت:
1- همبستگی ملی، مبانی، اصول و راهكارها(3)، عوامل همگرایی و واگرایی، سید حسین تقوی