تبیان، دستیار زندگی
«جنگ آزمون نهایی روحیه ملی است»، نحوه قضاوت درباره مسائل اساسی و رویدادهای بزرگ تاریخی، نمایانگر خرد جمعی یک جامعه است. در واقع به موازات واکنش عملی یک جامعه در برابر رخدادهای بزرگ تاریخی مانند جنگ و انقلاب، قضاوت و ارزیابی های یک جامعه درباره تصمیم گیری
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قطعنامه 598 جام زهر یا جام شهد؟

«جنگ آزمون نهایی روحیه ملی است»، نحوه قضاوت درباره مسائل اساسی و رویدادهای بزرگ تاریخی، نمایانگر خرد جمعی یک جامعه است. در واقع به موازات واکنش عملی یک جامعه در برابر رخدادهای بزرگ تاریخی مانند جنگ و انقلاب، قضاوت و ارزیابی های یک جامعه درباره تصمیم گیری های تاریخی نیز محل تأمل است، میان عمل تاریخی یک جامعه با قضاوت های تاریخی، همچنین مواجهه با رویدادهای آینده، تعامل پویا و به هم پیوسته ای وجود دارد که در «بزنگاه های تاریخی»، خودنمایی کرده و تاثیرگذار خواهد بود....

فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
قطعنامه 598 جام زهر یا جام شهد؟

قطعنامه 598 ،هشتمین قطعنامه شورای امنیت بود

سرانجام در تاریخ 27 تیر 1367 این قطعنامه مورد قبول جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.

قطعنامه 598 ، هشتمین قطعنامه ای بود كه شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای تجاوز علنی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی ایران ، صادر كرده بود. همه قطعنامه های قبلی به علت جهت گیری ناعادلانه آنها از سوی ایران رد شده بود اما در ابتدای صدور قطعنامه 598 بعلت نكات مثبتی كه در این قطعنامه گنجانده شده بود از سوی جمهوری اسلامی اعلام شد كه ایران جای بحث و مذاكره در این قطعنامه می بیند و آن را نه رد كرد و نه قبول؛ ولی سرانجام در تاریخ 27 تیر 1367 این قطعنامه مورد قبول جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.

متن قطعنامه 598:

**خواستار آن است كه به عنوان یك قدم اولیه جهت حل و فصل (مناقشه) از راه مذاكره، ایران و عراق یك آتش بس فوری را رعایت كرده، به تمامی عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمامی نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین المللی بازگردانند.

**از دبیركل درخواست می كند كه یك تیم ناظر ملل متحد را برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتش بس و عقب نشینی نیروها اعزام نماید و همچنین از دبیركل درخواست می نماید با مشورت طرفین درگیر، تدابیر لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شورای امنیت ارائه نماید.

** مصرانه می خواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال كنونی، براساس كنوانسیون سوم ژنو 12 اوت 1949، بدون تأخیر به كشور خود بازگردانده شوند.

**از ایران و عراق می خواهد با دبیركل در اجرای این قطعنامه و در تلاشهای میانجیگرانه برای حصول یك راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همكاری نمایند.

**از تمامی كشورهای دیگر می خواهد كه حداكثر خویشتنداری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی كه می تواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد احتراز كنند و بدین ترتیب اجرای قطعنامه حاضر را تسهیل نمایند.

**از دبیركل درخواست می نماید كه با مشورت با ایران و عراق، مسأله تفویض اختیار به یك هیأت بی طرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.

**ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاشهای بازسازی با كمكهای مناسب بین المللی پس از خاتمه درگیری تصدیق می گردد و در این خصوص از دبیركل درخواست می كند كه هیأت كارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت تعیین نمایند.

**همچنین از دبیركل درخواست می كند كه با مشورت با ایران و عراق و دیگر كشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مدافه قرار دهد.

**از دبیركل درخواست می كند كه شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه مطلع نماید.

**مصمم است برای بررسی اقدامات بیشتر جهت رعایت و اجرای این قطعنامه در صورت ضرورت جلسات دیگری مجدداً تشكیل دهد.

پیام امام خمینی خطاب به ملت ایران در پذیرش قطعنامه

امام خمینی پیام مهمی در این مورد خطاب به ملت ایران صادر فرمودند كه در قسمتی از این پیام آمده است : «  اما در مورد قبول قطعنامه كه حقیقتا مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود این است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم ، ولی به واسطه حوادث و عواملی كه از ذكر آن فعلا خودداری می كنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور كه من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم  با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم و خدا می داند كه اگر نبود انگیزه ای كه همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت نظام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود ، اما چاره چیست ؟ همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم دیروز روز امتحان الهی بود كه گذشت و فردا امتحان دیگری است كه پیش می آید .... من باز می گویم قبول این مسأله برای من از زهر كشنده تر است ، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم و نكته ای كه تذكر آن لازم است در قبول این قطعنامه فقط مسوولین كشور ایران با اتكای خود تصمیم گرفتند. تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود .... بدانید كه پیروزی از آن شماست .»

گزیده ای از بیانات آیت الله خامنه ای در مورد قطعنامه ی 598 به مناسبت سالگرد پذیرش آن منتشر شد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای متن این سخنان در پی می آید:

کاسه ی شهد و شیرینی به جای کاسه ی زهر...

هر کسی در این ایام، اظهارات مخالفان ما را در دنیا گوش کرده یا خوانده باشد، می فهمد که دشمنان نظام ما، چه طور از عزت امروز جمهوری اسلامی، از ته دل ناراحتند. پیروزی ملت ایران، به کام اینها تلخ آمد. خدای متعال، همه ی کارها را با حساب انجام می دهد. یک روز بنده ی صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ چیز را برای خودش نمی خواست و همه ی کارها را برای خدا می کرد و همه چیز را برای او می خواست، در قضیه ی قطعنامه گفت: کاسه ی زهر را نوشیدم. این تلخی را او تحمل کرد؛ ولی خدای متعال به آن بنده ی صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسه ی شهد و شیرینی پیروزی را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکاری، این ثمره را داشت. «اللهم ما بنا من نعمة فمنک لا اله الا انت». همه چیز متعلق به او و به اراده ی اوست.(سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از آزادگان و اقشار مختلف مردم، در اولین روز از هفته ی وحدت 11/07/1369)

خصوصیت ملی مردم ایران

ما در جنگ فهمیدیم که ملت ما یک فرصت فوق العاده دارد؛ یک فرصت ملی و آن این است که مردم احساس مسوولیت دارند. مردم ایران این گونه اند. شاید همه ی مردم دنیا این طور نباشند. بعد از قضیه ی قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی می کرد و می خواست از موقعیت سوء استفاده کند، ناگهان شما دیدید آن چنان جبهه ها پر شد که در طول جنگ، کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت. بعد از قطعنامه، این گونه شد. قطعنامه را که قبول کردیم، عراق حمله کرد. مردم دیدند دشمن نارو می زند و فرصت طلبی می کند. ناگهان، همه احساس مسوولیت کردند. نگفتند: «دیگر کار از کار گذشته است. می خواستند قبول نکنند! چرا امام قبول کرد؟!» می توانستند این گونه بگویند؛ اما نگفتند. این، یک خصوصیت ملی است و ما این را در جنگ می فهمیم؛ کمااین که در انقلاب می فهمیم و در دیگر قضایای بزرگ می فهمیم. هیچ صحنه ای مثل صحنه ی جنگ، برای گزارش خصوصیات یک ملت و همه ی چیزهایی که در گزاره ی تاریخی مورد نظر است، مناسب نیست.(بیانات در دیدار مسوولان برگزارکننده «هفته ی دفاع مقدس» 29/06/1372)

پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود

قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسوولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ رویِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی کِشد و نمی تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می کرد. وانگهی؛ اگر همه ی دنیا در امر جنگ دخالت می کردند، امام رضوان اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمی گشت! آن، یک مسأله ی داخلی بود؛ مسأله ی دیگری بود.

در تمام عمر ده ساله ی حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالی علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینیِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخورداری از روحیه ی حسینی.

جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می بُرد، اشک می ریخت و یا در چشمانش اشک جمع می شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه ی دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمی شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کاری کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمی شود خارج کرد؛ تهدید نمی شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهای عملی هم نمی شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند.(بیانات در اجتماع پرشکوه زائران مرقد امام خمینی(ره) 14/03/1375)

خانواده های شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی برای استمرار جهاد ملت ایران بودند

حتما خوانده اید که امیرالمومنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبهه ها، چه کشیدند! قرآن می گوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهی بعورة ان یریدون الا فرارا»؛ به آنان می گویی عازم جبهه ی نبرد شوید، اما هر کدامشان بهانه ای می آورند. می گویند: «خانه مان خراب است. گرفتاری داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد می شود.» نفس پیغمبر بود، اما نمی توانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجددا عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزی نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزی نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتی بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. می خواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی بودند برای این که جهاد استمرار پیدا کند؛ برای این که ملت شکست نخورد؛ برای این که انقلاب در قمار جهانی نبازد و در این مقابله ی جهانی نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد.(بیانات در دیدار با خانواده های شهدای مشهد  25/01/1371)

دلیل رد قطعنامه ی اول

جنگ را چه کسی به وجود آورد؟ نمی شود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همه ی قراین از اول کار نشان می داد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامی کردند؛ از لحاظ تبلیغاتی به او کمک کردند و شورای امنیت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با این که جنگ به این اهمیت در این نقطه ی حساس واقع شده بود، اما روزهایی گذشت که سازمان ملل در آن روزها، هیچ ژس العملی نشان نداد؛ این عادی نیست. در حمله ی عراق به کویت، بعد از چند ساعت شورای امنیت موضعگیری کرد؛ اما در حمله ی عراق به ایران، تا وقتی که تانکهای عراقی پیشروی می کردند، شورای امنیت ساکت و تماشاچی نشست؛ بعد از آن که هزاران کیلومتر را تصرف کرده بودند، شورای امنیت یک کلمه حرف زد، که آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده و جنگ را شروع کرده است؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتش بس کنید! یعنی درحقیقت، تثبیت عراق در اراضی اشغالی ما. البته ما قبول نکردیم و آن قطعنامه را رد کردیم.(خطبه های نماز جمعه ی تهران  05/07/1370 )

تکلیف و مصلحت اسلام این است

می بینید آنچه که امام می کند در دلها جا باز می کند این مردمی که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتی که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتش بس، ملاحظه نکرد که حالا من هفته ی قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چی گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کی چه خواهد گفت برای امام مطرح نیست و چون برای خدا کار می کند خدا هم برای او همه ی مقدمات را فراهم می آورد، «من کان لله کان الله له» دلهای مردم مجذوب سخن امام می شود همان مردمی که تا دیروز شعار می دادند به جنگ جنگ آنچنان صداقت و صراحت و خلوص امام در دلهای آنها کارگر می شود که آنها بر می گردند راهپیمایی می کنند شعار می دهند که نخیر امروز باید آتش بس باشد؛ این نشانه ی خلوص است.(بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران 11/01/1368)

قبول قطعنامه ی 598، توطئه ی دشمن را برگرداند

این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندی است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجرای کامل آن، دشمن را به شکست قطعی می رسانید و لذا هرگز جمهوری اسلامی آن را رد نکرد. آنچه برای ایران اسلامی مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن می شد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافی در میدانهای نبرد و نیز بی اعتمادی در اجرای میثاقهای بین المللی توسط قدرتهای بزرگ بود.

از صدور قطعنامه تا قبول رسمی آن از سوی جمهوری اسلامی، دنیا شاهد سنگینترین ضربات نیروهای اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه های جنگ از سویی و فشارهای همه جانبه از سوی حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامی از سوی دیگر بود. حصر اقتصادی، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بی سابقه ی نیروهای نظامی امریکا و ناتو در اطراف مرزهای آبی و هوایی و حتّی تجاوز به آنها، بخشی از این فشارها بود؛ به طوری که تقریباً هیچ فشار ممکن باقی نماند، مگر آن که بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً به طور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهای وسیع شیمیایی و جنایت حمله به شهرها و هواپیمای مسافربری و کشتی غیرنظامی و اثبات این که استکبار در حمایت از عراق آمادگی برای دست یازیدن به هر جنایتی دارد، بخشی از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضی، این حقایق هشداردهنده برای ملت ایران شکافته و بر ملا گردد.

قبول قطعنامه ی 598 از سوی جمهوری اسلامی و رهبر عظیم الشّأن فقید آن، توطئه ی وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهی به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح طلبی، به هر جنایتی دست می زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهی بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهوری اسلامی بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهای اساسی خود در سطح بین المللی نزدیکتر گردد.

با این ابتکار جمهوری اسلامی، دشمن در دو راهی شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامی به خواسته های خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیه ی همیشگی جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم قطع ریشه ی تجاوز و رابطه ی میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و این که رژیم عراق در ادعای صلح طلبی صداقت نداشته است، به اثبات می رسد و بی اعتمادی به قرارهای ساخته ی قدرتها که جمهوری اسلامی همواره مدعی آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیه ی فقط به نیروی خویش، تشویق خواهد کرد.

حکام سبکسر عراق که در طول جنگ عملاً نشان داده اند از تشخیص مصالح عاجزند، این بار نیز زیانبارترین راه را گزیدند؛ یعنی ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهای خود در قبول قطعنامه، بی اعتباری سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتی با حضور بی نظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب نشینی در بخش عظیمی از مرزها شدند، یک بار دیگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجرای قطعنامه، باز هم اقدامی دیگر در جهت ژس منافع سیاسی و اقتصادی و نظامی و حیثیتی خود انجام دادند و جهالت و آزمندی خود را به اثبات رساندند.

نگهداشتن بخشی از اراضی ایران اسلامی که عمدتاً دزدانه و پس از آتش بس تصرف شده، به قیمت تعطیل قطعنامه یی که مدتها دم از اجرای آن می زده اند، جز نکبت و پشیمانی، چیزی برای آنها به ارمغان نخواهد آورد و این حیله ی شیطانی نیز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولایحیق المکر السّیئی الّا باهله». آنان دیر یا زود، مجبور به تخلیه ی این اراضی خواهند شد و همه می دانند که ایران انقلابی، حضور متجاوز غاصب پلید را در مرزهای خود، زمان درازی تحمل نخواهد کرد و به طور حتم خسارتی که در این مرحله نصیب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتی سنگین خواهد بود. اگر یک سال پیش، صدام به اجرای قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروند لایروبی شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود. آنچه از تعلل رژیم عراق در عمل به قطعنامه، تا کنون بر دو کشور وارد شده، و آنچه از این پس وارد شود، مسوولیتش بر دوش رژیم عراق و شخص صدام است.(پیام به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلی 30/06/1368)

آقای هاشمی رفسنجانی: امام فرمود جام زهر برایم شیرین شده است

هاشمی همچنین در این جلسه به برخی سوالات در مورد جنگ تحمیلی از جمله اینکه چرا در روزهای آغاز جنگ عراق توانست به داخل خاک ایران بیاید و اینکه چرا جنگ شروع شد در حالی که ایران آماده جنگ نبود و مشغول بازسازی بود و... پرداخت.

او به شرایط کشور به لحاظ داخلی و خارجی در آغاز جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت: انقلاب اسلامی ایران نمونه بی نظیری از انقلاب های دنیای اسلام در آن تاریخ بود که مردم ایران که از ظلم ها به تنگ آمده بودند با رهبری امام(ره) به تدریج آگاه شدند و راه خود را پیدا کردند و با هزینه بسیار کم بر ظلم پیروز شدند.

وی با اشاره به اینکه حکومت زمان شاه بسیار پول داشت و حمایت شرق و غرب به لحاظ امنیتی و اطلاعاتی را نیز به همراه داشت، افزود: ایران جایی نبود که به آسانی مردم بر حکومتش پیروز شوند اما ما مبارزه علنی به صورت افشاگری داشتیم و انقلاب از طریق اطلاع رسانی و آگاه کردن مردم توسط مساجد و حسینیه ها و مراسم دینی و همچنین گردهمایی در دانشگاه ها آغاز شد و غربی ها اسم آن را الله اکبر گذاشتند چرا که الله اکبر حربه و شعار اصلی ما در میدان بود.

هاشمی افزود: اینکه امروز در کشورهای منطقه اسم هایی همچون بهار عربی و بیداری اسلامی را می شنویم، نمونه کوچکی از اتفاقی است که در زمان انقلاب ایران به وجود آمد و مردم با هزینه کم نشان دادند که می توان در مقابل استبداد با حضور انبوه مردم ایستاد و آن را شکست داد. پس نگرانی سرایت انقلاب ایران به سایر کشور ها به وجود آمد و اولین جایی که آثار پیروزی انقلاب در آن پدیدار شد، کشور عراق بود که اکثریت مردم آن شیعه بودند و حرکت های خود علیه حکومت خشن حزب بعث را آغاز کردند.

او با اشاره به اینکه در زمان قبل از انقلاب رقابت نظامی بین عراق و ایران وجود داشت و شوروی ها، عراق را و غربی ها ایران را تقویت می کردند، بنابراین این رقابت بین ایران و عراق وجود داشت، در مصاف غیرجنگی، ایران و عراق پیمان الجزایر را پذیرفتند. اما بعد از انقلاب عراق به فکر افتاد که هم جلوی انقلاب در عراق را بگیرد و هم انقلاب ایران را طوری سرکوب کند که دیگر کسی چنین خیال هایی را نکند؛ البته این فکر عراق، زایده آمریکا و غرب بود.

وی با اشاره به اینکه صدام پیمان الجزیره را مقابل تلویزیون پاره کرد و گفت به ایران حمله می کنیم و همه قدرت های شرق و غرب از او حمایت کردند، ادامه داد: عراقی ها با این تصور که در هفته اول که خوزستان را می گیرند و در هفته بعد به تهران می آیند، جنگ را آغاز کرده است و تحلیلشان این بود که اگر تنها خوزستان را بگیرند، کافی است چون در آن زمان همه ثروت ما در خوزستان بود. بنابراین با گرفتن خوزستان برنامه سقوط انقلاب را داشتند و این دلیل اصلی جنگ بود.

هاشمی با تاکید بر اینکه عراق شروع کننده جنگ بود و ما مورد تجاوز قرار گرفتیم و باید دفاع می کردیم،
افزود: در روزهای اول که آماده نبودیم، عراق، پنج استان ما را تصرف کرد و با توجه به اینکه در آن زمان بنی صدر با سپاه مشکل داشت، مانع حضور نیروهای بسیجی و سپاهی در میدان جنگ شد. بنابراین ارتش که تمام تلاش خود را می کرد به تنهایی نمی توانست مانع جلو آمدن عراق در خاک ایران شود. اما با رفتن بنی صدر راه برای حضور نیروهای تشنه شهادت به میدان جنگ باز شد و سپاه و ارتش با هم موتلف شدند و شروع به پیشرفت کردند و این منجر به پس گرفتن خرمشهر از دست عراق شد و مشخص شد که ایران قدرت پیروزی در جبهه ها را به دست آورده است. بنابراین موج وسیعی از وساطت ها برای گرفتن آتش بس آغاز شد.

وی در ادامه به توضیح این نکته پرداخت که چطور عراق به صورت ظاهری دم از آتش بس می زد و ایران آن را نپذیرفت، افزود: حرف ما روشن بود. چون می گفتیم عراق به خاک ما تجاوز کرده است و تعداد زیادی از هموطنان ما شهید و آواره شدند پس باید به ما خسارت می دادند و متجاوز هم محاکمه می شد، پس این خواست مشروع بین المللی ما بود و امام تاکید داشتند تا وقتی که دشمن در خاک ماست، مذاکره نمی کنیم.

آقای هاشمی در ادامه به این مطلب که چطور شد جنگ پس از باز پس گرفتن خرمشهر ادامه پیدا کرد؟ گفت: پس از باز پس گرفتن خرمشهر هنوز دو هزار کیلومتر از بهترین زمین های ما که در مرز ایران و عراق بود، در دست عراق قرار داشت. همچنین خسارت های ما را نداده بودند و متجاوز هم محاکمه نشده بود. پس ما در جلسه شورای عالی دفاع که با امام داشتیم، این نکات را بیان کردیم و در آن زمان نظامی ها مایل بودند وارد خاک عراق شویم و جنگ را ادامه دهیم تا صدام را در داخل کشورش از کار بیندازیم اما امام تاکید داشت که نباید وارد عراق شویم.

هاشمی در ادامه به دلایل امام(ره) برای وارد نشدن نیروهای نظامی های ایران به خاک عراق پرداخت و توضیح داد: امام(ره) معتقد بود اگر وارد عراق شویم مردم این کشور که با صدام همراه نیستند، به خاطر وطنشان موضع دفاعی می گیرند و همراه صدام می شوند. از طرف دیگر کشورهای عربی دچار ترس خواهند شد و در جنگ به نفع عراق وارد عمل می شوند و اینکه دنیا تحمل تصرف خاک عراق را از طرف ما نداشت و همچنین امام معتقد بود که اگر ما وارد عراق می شدیم مردم عراق آسیب می دیدند که خواهران و برادران ما بودند. اما در   همان جلسه نظامی ها استدلالی کردند که امام قانع شد.

هاشمی افزود: استدلال نظامی ها این بود که اگر صدام و دنیا بفهمند که ما وارد خاک عراق نمی شویم هیچ وقت تسلیم نمی شوند و با خیالت راحت ارتش شکست خورده خود را بازسازی می کنند و دوباره به جنگ ما می آیند. از طرف دیگر امام هم معتقد بودند در این شرایط اگر آتش بس را بپذیریم، خسارتی به ما پرداخت نمی شود و دو هزار کیلومتر از سرزمین های ما دست عراق می ماند پس موضع میانه ای گرفته شد و آن این بود که تا جایی وارد خاک عراق شویم که مردم نباشند. پس قرار شد نیروهای مسلح ما تا زمانی که عراق در خاک ماست، مقابله کنند و تا مرز جلو بروند و از آن به بعد تا جایی وارد خاک عراق شوند که مردم طرف نباشند و به مردم ظلم نشود. ما با مردم عراق در بسیاری موارد عقاید مشترک داریم.

افزود: شیوه جنگ ارتش کلاسیک بود و سپاه شیوه جنگ مردمی را داشت و این موضوع باعث شد که در چند عملیات بعدی ناموفق باشیم. بنابراین تصمیم بر این شد که فرماندهی واحد شکل بگیرد و کسی خارج از سپاه و ارتش بیاید و قرعه به نام من افتاد چون در آن زمان رهبری که رییس جمهور و رییس شورای عالی دفاع بودند، در ترور آسیب دیده بودند و همچنین مسوولیت ریاست جمهوری داشتند پس نمی توانستند در جبهه حضور یابند، بنابراین امام از من که رییس مجلس بودم خواست که این مسوولیت را بپذیرم و امام حکم را نوشتند.

او تصریح کرد: وقتی برای خداحافظی خدمت امام آمدم و وضع جبهه را توضیح دادم، این نظر را مطرح کردم که ما باید ضربه محکمی داخل خاک عراق به نیروهای عراقی بزنیم و نقطه مهمی از عراق را بگیریم و بعد بگوییم که مذاکره می کنیم سپس جنگ متوقف شود تا حقمان را بگیریم و این نظر را دادم که باید جاهایی از عراق را بگیریم که باعث شود عراق از خلیج فارس دور بماند و از دریا و نفت محروم شود و در این زمان شروع به مذاکره کنیم تا صدام محاکمه شود و خسارت های ما را بدهد. در آن ملاقات امام پس از صحبت های من نگاهی به من کردند و لبخند خاصی زدند و جواب من را ندادند اما گفتند که به برکت خدا بروید تا ببینیم چه می شود.

هاشمی با اشاره به اینکه قبل از عملیات خیبر به عنوان فرمانده وارد جبهه شدم و نکاتی را که خدمت امام گفته بودم، در حضور رزمندگان و فرماندهان جنگ مطرح کردم که عده ای خوشحال شدند اما برخی معتقد بودند که شعار ما جنگ جنگ تا پیروزی است، افزود: در این مقطع از جنگ عملیات هایی را انجام دادیم که در این عملیات ها با وجود موفقیت هایی که کسب کردیم برای رسیدن به هدف نهایی به موفقیت نرسیدیم اما نیروهای ما همچنان دست بالا را داشتند و در  نهایت به آنجا رسیدیم که شورای امنیت برای عراق و ایران قطعنامه ای صادر کرد و امام فرمود ما این قطعنامه را نه قبول می کنیم و نه رد می کنیم تا از نظر نظامی خود را نیرومند نگه داریم و قطعنامه را اصلاح کنیم که البته این کار بزرگ انجام شد.

وی با اشاره به اینکه قطعنامه شورای امنیت به گونه ای اصلاح شد که همه صاحبنظران بعد ها متعجب ماندند، تصریح کرد: برای اصلاح قطعنامه پشتوانه ما قدرت نظامی ما بود. چون در آن زمان پایه صنعت موشکی ریخته شد و موشک هایی با برد 100 کیلومتر ساختیم و شهرهای شرقی عراق در تیررس ما بود و امروز برد موشک های ما به 2500 کیلومتر رسیده است.

صدام و حامیان او از قدرت دفاعی و موشکی ما مطلع شدند و اصلاح قطعنامه را پذیرفتند و دنیا فهمید ما از نظر نظامی ضعیف نیستیم و اگر وارد خاک عراق نمی شویم به خاطر ملاحظاتمان است و در آن شرایط بود که پس از اصلاح قطعنامه با رضایت خودمان آتش بس را پذیرفتیم.

او با اشاره به اینکه سران قوا با امام(ره) جلسه ای داشته اند، گفت: وقتی شرایط را برای امام توضیح دادیم و امام(ره) قطعنامه را پذیرفتند از آن تعبیر به جام زهر کردند و از ما خواستند تا این موضوع را به مردم بگوییم اما وقتی دیدند این کار از ما ساخته نیست، خودشان بیانیه دادند و پس از دو سه ماه که جنگ پایان یافت، وقتی خدمت امام(ره) رسیدم، به من فرمودند جام زهر آن روز برایم تلخ بود اما امروز برایم شیرین شده است چون ما کارمان را خوب انجام داده ایم و خداوند نصرتی را که وعده داده بودند، عنایت کردند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده سخنرانی جانشین وقت فرماندهی کل قوا در سال 1367 بدین شرح است:

* از اینکه چنین فرصتی پیدا شد که در این مقطع حساس و پر سوال و تردید که شرایط خاص بر اذهان خیلی ها بوجود آورده، با فرماندهان معظم سپاه صحبت کنم خدای را سپاسگزارم و متشکریم از شما که این برنامه را تنظیم کردید. نیاز بود در یک چنین اجتماعی مسائل را ما مطرح کنیم که مستقیماً با خود شما حرف بزنیم و مردم ما و همه افراد نیروهای مسلح و بسیج چند میلیونی این مسائل را بشنوند.

* حرف های امروز من بسیار صریح و واضح است. دور از سبک های دیپلماسی و سیاست مأبانه. مسائلی الان تو ذهن خیلی ها مخصوصاً نیروهای مسلح وجود دارد که باید پاسخ داده شود و من امروز آمده ام پاسخگوی آن ها باشم.

* اولین مساله این است که الان ما در کجا هستیم؟ چه وضعی داریم؟ در جنگیم؟ در صلحیم؟ آینده چطور می شود؟ وضع جامعه به کجا می رود؟ این سوالات در ابعاد سیاست خارجی و اقتصادی سایر بخش ها هم است، که من در این جلسه این قسمت ها را صحبت نمی کنم بیشتر بخش های نظامی را حرف می زنم.

* سوال بعدی، سوال نیروهای مسلح است، به خصوص سپاه و ارتش که وضع ما چگونه است؟ آینده چگونه است؟ ادغام اگر هست چه طور است؟ و اگر نیست چطور است؟ بسیج هم همین سوال را دارد؟ طبعاً دنیا هم این سوال را دارد. یعنی چشمان دنیا هم متوجه ماست که بینند ما چه کار می کنیم که اگر جنگ تمام شود با نیروهای مسلح که در جنگ بودند چه خواهیم کرد؟

* سوال دیگری که مطرح است در مورد کسانی است که در جنگ سرمایه گذاری کردند. آن هایی که در جنگ آسیب دیدند. آن هایی که عمر و جوانی خود را در جنگ گذاشتند و از حرفه و شغل و تحصیل و زندگی به معنای کلی آن عقب ماندند. آن ها چه خواهند کرد در جامعه؟ تا اندازه ای که می شود تو این سخنرانی حرف بزنیم این مسائل را توضیح بدهیم، در مورد اولین مسئله که ما الان کجا هستیم و اوضاع جنگ و صلح چگونه است یه قدری توضیح لازم دارد.

* اولین مطلبی را که می خواهم بگویم تا به حال جایی گفته نشده است. بلکه نکته برژسش تا به حال در دنیا به یه شکلی مورد تفسیر مفسران جهانی قرار گرفته است.

* این تصمیمی که امروز جمهوری اسلامی با رهبری عظیم الشان خود حضرت امام گرفت آن هم ناگهانی و آنی و شوک آور، یعنی به صورت شوک دهنده جنگ را قطع کردند. این یک نکته عجیبی در دنیا تلقی شده، کار عجیب تلقی شده و همه ناظران را متعجب کرده و آن ها هیچ انتظارش را نداشتند و تفسیرهای تاریخی این را نمی پذیرفت.

* نکته ای که من می خواهم بگویم در همین تصمیم ناگهانی نهفته است. درس بزرگی است. آموزه ای بسیار بزرگ از امام. یکی از ویژگی های انسان انقلابی به معنای واقعی این است که برژس اینکه گفته شده اصلاً کلمه انقلاب از قلب باب انفعال است، به معنای تحول پذیری، دقیقاً یعنی این انقلابی یعنی انسانی که آماده پذیرش تحولات منطقی است، روحیه جمود و تعصب ندارد وقتی که یک مسئله ای را حق تشخیص داد - حتی خلاف نظرش - در مقابل حق خاضع است و می پذیرد.

* این بهترین مصداق انقلابی است یعنی تحول و جابجا شدن و وقتی که باب انفعال می رود یعنی قبول تحول، یعنی پذیرش تحول. همه کس نمی تواند به معنای کامل کلمه انقلابی باشند تعصب ها و تحجرها و رودربایستی ها، حالاتی که انسان دارد که ما حالا یک حرفی زدیم و دیگه از حرفمان بر نمی گردیم این ها مانع حق پذیری است و این چیزی است که در قرآن مذموم است، ارتجاع این است، معنایش می شود تعصب کور، معنایش می شود حق ناپذیری که عین ناحقی است و این حالت انقلابی گری نیست.

* انسان سالم با فطرت سالم این است که در هر شرایطی اقدامی و راهی و مسئله ای را حق و مطابق مصلحت تشخیص داد، رودربایستی با کسی نداشته باشد، با خدا و خود، با جامعه و همرزمانش صمیمی و صاف و صادق باشد. آن هایی که کله شقی را با انقلابی بودن اشتباه می گیرند آن ها اشتباه می کنند. آن ها که فکر می کنند با کله شقی و یکدندگی باید هر حرفی را زدیم تا قیامت پای آن بایستیم، آن ها که در عین مشاهده حق می گویند نباید از حرف خود بازگردیم این ها نه تنها انقلابی نیستند که عین مظاهر ارتجاع و تعصب جاهلی هستند.

* انسان سالم این است که وقتی تشخیص داد الان باید یک موضع جدید انتخاب کند و این موضع را حق تشخیص داد بتواند تصمیم بگیرد، این خیلی مهم است.

* این روزها تفسیرهایی شد در دنیا. بعضی از ناظرهای جهانی گفتند این برای اولین بار در تاریخ انقلاب های معاصر است که رهبری از شعار خود برگردد، خیلی حرف زدند گفتند در زمان مائو چنین چیزی نشد در زمان هوشی مینه نشد و فلان فلان اسامی دیگر را بردند در انقلابی های دیگر دنیا و گفتند این تنها امام خمینی است که برای اولین بار شعار خودشان را درباره جنگ یکدفعه و در یک حرکت ناگهانی عوض کردند. آن ها تفسیرشان این بود این یک نوع ضعف است ولی این دقیقاً نقطه قوت انقلاب است، این سلامت رهبری است و سلامت جامعه است. هر دو بی شک. این موضوع مشکلی بود برای جامعه ای که 8 سال یک نوع شعار داد و یک دفعه رهبرش بیاد بگه شماها شعارتون رو عوض کنید.

* این تغییر نظر امام بی سابقه است، مفسران نمونه اش را در تاریخ شاید نتوانند پیدا کنند ولی این اوج انقلابی گری است و باید روی این نکته کارکرد، باید روی این نکته تحلیل داد. این اعتماد بنفس لازم دارد که یک رهبری بتواند در یک مقطعی چنین حساس تصمیمی بگیرد و مهم تر از این نکته نفوذ رهبری باید این قدر نیرومند باشد که همان هایی که دستشان روی ماشه تفنگ بود و قلبشان مملو از خشم دشمن، همه وجودشان به آن ها دستور می دهد که شلیک کنند، ندای رهبرشان را پاسخ مثبت داده و دستشان را از روی ماشه تفنگ بردارند و از جبهه پیغام بدهند که ما هر چه شما بگویید را حق می دانیم و تسلیمیم. این حالت استثنایی است و فقط در شرایط انقلاب اسلامی قابل تحقق است. الان ما در چه وضعی هستیم. آنچه که امام تصمیم گرفتند ما دنبال صلحیم، واقعاً این را ما به عنوان یک تاکتیک مطرح نکردیم.

* مسئله جدی است یعنی واقعاً هم امام به دنبال صلح هستند و هم ما، برخی دلایل آن را شما می دانید بعضی ها را هم نمی دانید و هنوز هم نمی توانیم همه چیز را بگوییم چرا که یک عنصر نظامی باید این حقیقت را بپذیرد که همیشه همه چیز برای گفتن جامعه مصلحت نیست، در زمان خودش گفته خواهد شد.

* ادله ای هست که ما به این نتیجه رسیدیم که فکر می کنیم حق همین است که انتخاب شده امّا اینکه دشمن ما هم صلح بخواهد یا نه؟ برای ما خیلی روشن نیست. دشمن اگر می توانست بجنگد و جنگ را ادامه بدهد قاعدتاً صلح نمی خواست، به همان دلیلی که جنگ را شروع کرد. به همان دلیل چون چیزی عوض نشده. نه حزب بعث عراق عوض شده، نه انقلاب اسلامی عوض شده، نه ایران عوض شده و نه عراق عوض شده، امّا عراق با یک فرق اساسی دارد که آن هم نحوه اتکای به مردم است، وضع عراق به گونه ای است که حاکمیت موجود عراق نمی تواند به مردم متکی باشد، متکی به سر نیزه و پلیس و استخبارات و ارتش است. بنابراین عراق آزاد نیست تصمیم بگیرد بجنگد یا صلح را قبول کند؟ آن ها باید منتظر بمانند که استکبار جهانی چه تصمیمی برای آنان بگیرد و این در واقع پاشنه آشیل آنان در شرایط آتش بس است. امروز زمامداران بعث عراقی باید به مردم خود بگویند که چرا جنگ را شروع کردند؟ ما که پاسخ خود را برای دفاع مقدسمان داریم ولی مردم عراق می خواهند امروز بدانند صدام برای چه 8 سال جنگ و تجاوز را بر آنان و مردم ایران تحمیل کرده؟ این جواب می خواهد. ممکن است امروز بتواند بظاهر جشن بگیرد و هیاهو کنند که ما پیروز شدیم ولی مردم عراق که خوب می دانند صدام به هیچ کدام از شعارهایی که در آغاز جنگ داده نرسید. آن ها خوب می دانند پیروز نشدند، می گویند ما 8 سال جنگیدیم و صدها هزار کشته دادیم، مردم عراق می پرسند چرا صدام کشورمان را منهدم کرد؟ ده ها میلیارد دلار مقروضمان کرد؟ ده ها میلیارد دلار ذخایر کشور عراق را بر باد داد؟ این همه آسیب دیده جنگ و خانواده های بی سرپرست روی دست مردم عراق گذاشت برای چه؟ صدام باید جواب این ها را بدهد، حزب بعث چه پاسخی برای مردمش خواهد داشت؟ این ها ادله ما برای اینکه ما در واقع با پذیرش قطعنامه صدام را در معرض پاسخگویی به ملتش قرار دادیم؟

* وضع ما بر خلاف صدام بعد از پذیرش قطعنامه کاملا روشن است، مردم عراق از او خواهند پرسید که چرا جنگ را آغاز کردی و مردم ما همه می دانند که ما در مقابل تحمیل جنگ فقط دفاع می کردیم. البته ما یک شعاری انتخاب کردیم در طول جنگ برای سقوط حزب بعث عراق که تا حالا به آن نرسیدیم، البته بعضی چیزها هست که امروز نمی توان گفت ولی آینده نشان خواهد که مصلحت پذیرش قطعنامه آیا ما را به این حق خواهد رساند یا خیر؟

نتیجه گیری

بررسی پرونده موضوعات و مسائل اساسی ایران در یکصد سال اخیر، ناظر بر این واقعیت است که تمامی پرونده های تاریخی، مورد مناقشه قرار گرفته است،با فرض اینکه وقوع و خاتمه رخدادهای تاریخی، تحت تأثیر مجموعه ای از عوامل و شرایط شکل می گیرد، همچنین مسائل اساسی در زمان محصور نخواهد شد، بلکه از تداوم تاریخی برخوردار است، در نتیجه برای ارزیابی و قضاوت تاریخی، باید به جای «رویکرد گذشته گرا و مناقشه آمیز»، تجربیات تاریخی را با نظر به «آینده» و به منظور استفاده از فرصت های جدید، به خدمت گرفت. به این شکل که از نقطه عزیمت آینده، گذشته تاریخی را مورد مطالعه قرار داد. در غیر این صورت جامعه ایران هیچ گاه از دستاورد تصمیمات تاریخی خود برخوردار نخواهد شد و همواره باید از طریق آزمون و خطا هزینه پرداخت کند.


پی نوشت: سایت جماران، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای، سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی،سایت تاریخ ایرانی، خبرگزاری مهر و ....