از «شاهزاده قلابی» تا «پادشاه فراری» در یک کتاب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1395/04/09
سهگانه «صعود» در بازار کتاب
از «شاهزاده قلابی» تا «پادشاه فراری» در یک کتاب
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
جلد نخست: «شاهزاده قلابی»
در «شاهزاده قلابی» با عنوان فرعی یا دروغ بگو... یا بمیر، داستان از آنجا آغاز میشود که جنگ داخلی در سرزمینی دور، در حال شعلهور شدن است و اشرافزادهای به نام «كانر» برای متحد كردن مردم جدا شده از قلمروی پادشاهی، نقشه زیركانهای میكشد تا فرد دیگری را برای پسر گمشده پادشاه پیدا كند و او را بر تخت سلطنت بنشاند. برای به دست آوردن این نقشه، ۴ یتیم مجبور میشوند با یكدیگر رقابت كنند که یكی از آنها پسر سركش و باهوشی به نام سیج است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «مات لحظهای مکث کرد و بعد گفت: «زمانی که خدمتکاران احساس میکنن یکی از اونا گلچین شده یا مورد علاقه کَسیه، حس حسادتشون گُل میکنه. عواقب چنین حسادتهایی خطرناکه.»
حرفهای مات مرا فکر فروبرد. «پس شما میگید، وقتی من به ایموجین نگاه میکنم، باعث میشم اوضاعش بدتر بشه؟»
«میتونه این جوری باشه، بله.»
این جمله باعث شد تا حس ترس وجودم را فرابگیرد. من فقط به او نگاه میکردم تا علت ترسش را بفهمم، در حالی که علت واقعی ترس ایموجین نگاه کردن من به او بود.
هنگامی که چند دقیقه بعد به اصطبل نزدیک شدیم، مات گفت: «ما قبلاً درباره این موضوع صحبت کردهیم که آیا تو میتونی سواری کنی یا نه!»
«اوه؟»
«کانِر گفت، فکر میکنه تو سوارکاری بلدی. اون خیال میکنه تو کریگان رو تحریک کردی تا بهت اسبی بده که بتونی باهاش سواری کنی و به این تریب به آزادی برسی. ما مطمئن نبودیم امشب بتونیم دوباره تو رو ببینیم.»...»
جلد دوم: «پادشاه فراری»
«پادشاه فراری» عنوان جلد دوم این مجموعه است که با عنوان فرعی «از پادشاهی فرار کن... تا سلطنت را حفظ کنی» منتشر شده است. در این کتاب در قالب فصل، هنگامی که خیانت در هر گوشهای به کمین نشسته، پادشاه ناگزیر میشود تاج و تختش را رها کند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «از درخت بالا رفتم؛ به غیر از صدای گاه و بیگاه خشخش برگها، همهجا سکوت بود. بعد خودم را محکم به دیوار چسباندم و از پنجره به دقت به داخل اتاق نگاه کردم. در نور کم ماه، توانستم دفتر کار هارلو را تشخیص بدهم، کسی داخلش نبود. اتفاق خوب دیگر بسته بودن در اتاق بود. علاوه بر این، از زیر در معلوم بود که راهرو هم تاریک است. اگر خدمتکاران بیدار بودند، راهرو طبقه اصلی هم کمی روشن بود.
به اریک گفتم: «همینجا منتظرم بمون. پنج دقیقه دیگه برمیگردم.» انگشتهایم را مثل کرم از زیر پنجره رد کردم و خیلی آرام آن را باز کردم. هارلو بیشتر اوقات با این روش پنجره را باز میکرد؛ احتمالا به دنبال نسیمهای خنک بعدازظهرهای گرم بهاری بود. بلند کردن دستگیره پشت پنجره خیلی سخت نبود و فقط چند ثانیه بعد، وسط دفتر کار هارلو ایستاده بودم.
در این نور کم، باید میفهمیدم او چیزهای قیمتیاش را کجا نگه میدارد. دنبال چیزهای بزرگ نبودم. سکه بهترین انتخاب بود؛ چون برای دزدها ارزش بیشتری داشت، جابهجا کردنش راحتتر بود و دست و پاگیر هم نبود. اگر هارلو در این خانه سکهای داشت، احتمالاً در این اتاق نگه میداشت...»
جلد سوم: «سلطنت پنهان»
«سلطنت پنهان» عنوان جلد سوم این مجموعه است که با عنوان فرعی «برای آینده بجنگ... برای سلطنت بمیر» منتشر شده است. در جلد سوم هم نبرد در همه جبههها ادامه دارد و جنگ همه چیز را تهدید میکند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «اوایل غروب، توانستم مکانی را که ایموجین در آن اسیر بود پیدا کنم. این اردوگاه که با عجله برپا شده بود، درست لب مرز و در خاک آوانیا و نزدیکی شهر لیبس قرار داشت اما تپهای که مشرف به اردوگاه بود، به من امکان داد تا داخلش را به خوبی نگاه بیندازم. زمینهای باتلاقی که دورتادور شهر لیبس قرار داشتند به مرز شمالی اردوگاه هم رسیده بودند. این باتلاقها به داشتن بوتههای پُرپشت و مارهای سمی مشهور بودند و برای همین، هیچکسی جرئت نداشت با پای برهنه از میان آنها عبور کند و گذشتن با قایق هم کار خیلی آسانی نبود. مرزهای دیگر اردوگاه در احاطه کُپههای بلند خاک یا میلههای آهنی با سرهایی بسیار تیز بودند. اردوگاه بزرگتر از آن چیزی بود که تصور میکردم؛ درون آن چندین ساختمان و چادر در اندازههای مختلف برپا شده بود...»
انتشارات آفرینگان، کتاب «شاهزاده قلابی» را در قالب ۴۳۱ صفحه مصور با شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۹۰ هزار ریال، کتاب «پادشاه فراری» را در قالب ۴۱۴ صفحه مصور با شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۸۰ هزار ریال و کتاب «سلطنت پنهان» را در قالب ۴۰۸ صفحه مصور با شمارگان هزار و ۵۰۰ و قیمت ۱۸۰ هزار ریال منتشر کرده است.
منبع: ایبنا
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .