تبیان، دستیار زندگی
بی! آقایان صنف جگرکی! می گویند آقای دکتر امینی نخست وزیر فعلی کشور شاهنشاهی که به علت بیانات مفصل و طولانی خود پس از «ام کلثوم» معروف مصری، «بلبل شرق» لقب گرفته، تاکنون در حدود 3 هزار کیلومتر نوار، سخنرانی کرده که ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طنز انقلابی!



آقایان صنف جگرکی!

می گویند آقای دکتر امینی نخست وزیر فعلی کشور شاهنشاهی که به علت بیانات مفصل و طولانی خود پس از «ام کلثوم» معروف مصری، «بلبل شرق» لقب گرفته، تاکنون در حدود 3 هزار کیلومتر نوار، سخنرانی کرده که همه در آرشیو اداره کل انتشارات و تبلیغات (رادیو) بایگانی است. از جمله شیرین کاری های دکتر این است که روزیدر حضور فارغ التحصیلان دانشگاه سخنرانی می کرد. ناگهان میان حرفش خطاب به فارغ التحصیلان گفت: البته آقایان صنف جگرک فروش اطلاع دارند... .

ناگهان صدای اعتراض بلند شد که ما فارغ التحصیل دانشگاه هستیم نه جگرک فروش. نخست وزیر که متوجه می شود اشتباه کرده می گوید: چون من چند دقیقه قبل در صنف جگرک فروش صحبت می کردم... اشتباه رخ داد، معذرت می خواهم.


خواندنی ها، سال 22، شماره 52.


گنجینه سند به روایت طنز

وزارت کشور

ژاندارمری کشور شاهنشاهی تاریخ 25/9/2537

از: ژاندارمری کشور شاهنشاهی- رکن دوم

به: تیمسار ارتشبد ازهاری نخست وزیر محترم کشور

موضوع: اغتشاش ( سری )

1-در روز 20/9/2537 که ماموران ویژه ژاندارمری کشور شاهنشاهی ناظر بر حرکت دستجات و گروههای مختلف مردم تهران در مراسم عزاداری حسینی بوده اند مشاهده می نمایند که اصولاً اعمال و رفتار اکثر دستجات معروضه که با تنظیم برنامه مخصوصی از تمام نقاط تهران حتی شهرستان ها گردآوری شده بودند جنبه عزاداری حسینی نداشته و با در دست داشتن پرچمهای سرخ کمونیستی و پلاکاردهای حاوی شعارهای ضد ملی و خواندن سرودهای انقلابی، اکثر خیابان ها را پیموده و اقدامات زیرین را انجام داده اند:

الف- اداء شعارهای ضد ملی (مانند: ما شاه نمی خواهیم ...)

ب- تهیه کاریکاتورهای زننده (مانند: کاریکاتور اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران)

ج- نوشتن شعارهای مشکوک بر دیوار توالتهای عمومی (مانند: سیفون را بکشید؛ که البته بدیهی است منظور از سیفون، مقامات مملکت است).

2- به کرات مشاهده شده است که جمعی از آشوبگران به سربازان نزدیک شده و در حالی که آنها را در آغوش گرفته اند و می بوسند، گل در لوله اسلحه شان می نشانند. لذا عده ای از سربازان فریب خورده متقابلاً آنها را می بوسند که لازم است به اشد مجازات تنبیه شوند. چنانچه از این اعمال وقیحانه جلوگیری نشود:

الف- آبروی ایران و ایرانی در مراجع بین المللی می رود.

ب- احتمال تحت تاثیر قرار گرفتن تدریجی سربازان وظیفه از مشاهده این صحنه ها وجود دارد.

ج- خطر مشمولانی که از این به بعد وارد خدمت سربازی می شوند، زیرا ممکن است این مشمولان نیز به مصاحفه علاقه مند شوند.

3- در تظاهراتی در خیابان دروازه قزوین جمعی از خانمها (در کمال صداقت) در دفاع از اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران و علیاحضرت نیکوکار، شهبانو فرح پهلوی، تظاهرات می کردند که مایه خرسندی و ابتهاج نیروهای وطندوست ساواکی گردید و مکشوف گردید که هنوز وطن پرستان حقیقی وجود دارند که صحنه را خالی نکرده اند. عاجلاً در تماس با ریاست سازمان رادیو و تلویزیون دولتی ایران، جناب رضا قطبی (پسرخاله فرح دیبا) مراتب را به اطلاع ایشان رساندیم.ایشان نظر به عرق فامیل دوستی و وطن پرستی، خوشبختانه سریعاً پس از چندین ساعت در صحنه حضور یافتند و فیلم و گزارش مفصلی از مراسم تظاهرات این خانمها تهیه شد. خانمها در دسته های منظم مدام شعار می دادند:

شاه برادر ماست فرح خواهر ماست

پیشنهادات:

الف- مجازات فوری مقدمین علیه امنیت کشور بر اساس ماده 317 کیفر ارتش

مراتب جهت استحضار خاطر خطیر تیمسار ارتشبد معروض گردید.


جان نثار، سپهبد احمدعلی محققی


طنزهای ملکه مادر

مادر شاه در خاطرات خود، ضمن پاره ای افاضات به نکات جالبی از درون دربار پهلوی اشاره می کند که ذکر آن خالی از لطف نیست.

- به جهنم که مردم سلطنت ما را نخواستند. قابل نبودند. یک روزی خودشان پشیمان می شوند وچراغ برمی دارند و دنبال ما می گردند!

- ایادی همیشه به من اطمینان می داد که جای نگرانی نیست و موضوع مریضی محمدرضا به خاطر شیطنت های زیاد او و ضعف قوه است ! خدا لعنت کند اسداله علم را که بساط شیطنت برای محمدرضا درست می کرد و باعث تحلیل رفتن قوه پسرم می شد. به هر حال پسرم شاه بود واگر شاه از شاه بودنش لذت نبرد و شاهی نکند چه بکند؟!

- سلطان خوب است. مثل سلطان ژاپن که مردم مثل بت او را می پرستند و نه این که در مملکت ایران بیابند و اسائه ادب کنند و بگویند مرگ بر شاه! بیچاره محمدرضا رفته بود بالای سر تظاهر کنندگان میدان شهیاد(آزادی کنونی) و آنجا آنقدر صدا زیاد بود که از داخل هلیکوپتر شنیده بود مردم می گویند مرگ بر شاه!

- ما خودمان پیشقدم کشف حجاب شدیم. من و اشرف و شمس با سرهای باز و بدون چادر و چاقچور در جشن کشف حجاب شرکت کردیم. اما مردم به جای آن که از ما تبعیت کنند، نسبت های ناجور به ما دادند و اشعار جلف در هجو ما سرودند و چه کارها که نکردند!

- خبرهای مربوط به اعدام روسای دولتهای گذشته و ماموران دولتی و ارتشی و مستخدمین ساواک و دربار روی من اثرات بدی گذاشته است ...لابد اگر ما هم در ایران مانده بودیم ما را هم اعدام می کردند؟!

- عباس قره باغی که ما به او عباس پشگل می گفتیم. همیشه بوی پهن و پشگل و سرگین اسب و استر می داد. در بین افسران هم جزو بی سوادها بود.

محمدرضا دست این آدم را گرفت و او را بالا کشید و کرد رئیس ستاد بزرگ ارتش.

نقل از: خاطرات تاج الملوک


لینک مطالب مرتبط:

طنز نه چندان سیاسی!

ارزیابى تحولات اقتصادى ایران (1353 – 1343)

تئورى‏هاى مختلف درباره انقلاب اسلامى