تبیان، دستیار زندگی
هنر و ادبیات شیعى محمد رضاسرشار حقیقت این است كه واقعه عاشورا چنان شگفت، فوق العاده بزرگ، باشكوه، حماسى و زیباست، كه به خلاف حماسه هاى ملى و قومى و نژادى، اصلاً نیازى به افزودن شاخ و برگ به آن و در آمیختنش با تخیل ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واقعه عاشورا؛ دستمایه اى غنى براى هنر و ادبیات شیعى

محمد رضاسرشار

حقیقت این است كه واقعه عاشورا چنان شگفت، فوق العاده بزرگ، باشكوه، حماسى و زیباست، كه به خلاف حماسه هاى ملى و قومى و نژادى، اصلاً نیازى به افزودن شاخ و برگ به آن و در آمیختنش با تخیل و آمال و آرزوهاى بازگوكنندگان، براى هر چه جذاب تر شدن، نیست. به عكس، قهرمانان آن، در چنان ارتفاعى از معنویت، انسانیت و بزرگى ایستاده اند، كه بزرگترین و اصلى ترین اهتمام بازگوكننده، اگر همین باشد كه آنان و اعمالشان را، همان گونه كه بوده اند وصف كند، به وظیفه خود عمل كرده و اجرخویش را برده است. با این همه، عمده ذاكران، در همین كار نیز به شدت احساس عجز كرده و آشكارا به این ناتوانى اعتراف كرده اند. اما، به مصداق ضرب المثل «آب دریا را اگر نتوان كشید، هم به قدر تشنگى باید چشید» و به قصد قربت و نیت ثواب هم كه شده، قدم در این راه نهاده و قلمى زده اند.

این جریان به حدى فراگیر و همگانى بوده، كه بى كمترین تردید مى توان گفت كه در طول تاریخ شیعه، هیچ حادثه و مراسم مذهبى، به اندازه واقعه عاشورا، ذهن و دل مردم را به خود مشغول نكرده است.

اما واقعه عاشورا اگر از منظر آسمانى، همه حماسه است، از نگاه دنیایى و انسانى، یك تراژدى محض است.

پایان واقعه عاشورا، شهادت همگى مردان و جوانان- حتى پیران و نوجوانان و حتى یك پسر شیرخواره- و اسارت زنان و كودكان مربوط به طیف قهرمان است. در تاریخ ادبیات جهان، شاید هیچ حماسه اى را نتوان یافت كه پایان آن، تا بدین پایه تلخ و سوگ آمیز باشد. و حماسه، چون چنین «سوگ انجام» شد، تبدیل به نوعى تراژدى (سوگنامه) مى شود؛ كه خود یك نوع باستانى دیگر ادبى است.

اگر در تراژدى، تقدیر شوم گریز ناپذیر، موقعیتى تلخ و دشوار را بر قهرمانان تحمیل مى كند، در این جا، این جبر، ناشى از شرایط تاریخى و اجتماعى حاكم بر سرزمین هاى اسلامى، و در مقابل، احساس تعهد دینى و انسانى امام حسین(ع) و یاران اوست كه چنین شرایط دشوارى بر ایشان تحمیل مى شود.

اما امام و یاران و خانواده اش نیز، همانند قهرمانان تراژدى هاى كهن، حتى در این شرایط تلخ و دشوار، ذره اى از آن اوج و رفعت معنوى خود فرود نمى آیند و بى نشان دادن كمترین ضعف، تا آخرین نفس، در برابر این جبر مى ایستند، و مغلوب و مقهور آن نمى شوند. براى آنان آسان است كه خواسته به ظاهر ساده دشمن را بپذیرند، و به بهاى مرگ روح، زندگانى تن را حفظ كنند. اما هیهات كه آنان چنین ذلتى را بپذیرند! پس، جسم را فداى عزت و آزادگى روح مى كنند. اینجاست كه آن عمل شگرف، كه لازمه و اساس تراژدى است، صورت مى پذیرد؛ و به واقع، اراده آزاد انسان، با انتخاب شایسته خود، سبب رستگارى او مى شود.

با این رو، واقعه عاشورا، اینها همه را دارد، ولى همه، اینها نیست. بلكه داراى یك سلسله ویژگى هاى اضافى خاص خود نیز هست. پس، در بیان نمایشى نیز، قالب ابداعى ویژه خود را مى طلبد، بنابر این، «تعزیه» پدید مى آید؛ كه از هر جهت، بدیع، خاص و بى بدیل است. اما مدت ها باید بگذرد و مقدماتى باید طى شود، تا این هنر برجسته مركب شیعى، شكل كامل و نهایى خود را بیابد:

رایج ترین قالب ادبى زمانه وقوع حادثه عاشورا در بلاد عرب نشین، شعر است. پس، ادبیات، نخست از طریق قالب شعر، از این واقعه تأثیر مى گیرد و آن را در خود بازتاب مى دهد و در حافظه تاریخ، ماندگار مى سازد. این اشعار كه متضمن بیان واقعه عاشورا و زبان حال شهیدان و اسیران این عرصه است، هنگامى كه از سر سوز دل و سویداى جان، توسط مویه گران خوش صدا خوانده مى شود، مبدل به «نوحه» مى شود؛ كه از نخستین هنرهاى نمایشى اسلامى، خاصه شیعى است. از اینجاست كه مداحان و مرثیه گران اهل بیت، در كنار واعظان روایتگر واقعه عاشورا پا به عرصه وجود مى گذارند، و مداحى، به عنوان یك هنر ناب شیعى، شكل مى گیرد.

آمیختگى تدریجى روایت و زبان حال شهیدان و اسیران واقعه كربلا، با برخى حركات نمایشى، براى هر چه مؤثر تر ساختن این بازنمایى نیز، به مرور، هنر نمایشى تعزیه را در جهان اسلام و خاصه ایران شیعى، بنیان مى نهد.

البته، تعزیه، مجموعه اى از نمایش هاى مذهبى است كه مبتنى بر مصیبت هایى است كه بر خاندان پیامبر اسلام و بعضاً حتى دیگر پیامران الهى وارد شده است. اما مهم ترین و مشهورترین نوع آن، مربوط به رویداد عاشورا (61 هـ) است.

هنر مركب تعزیه را آمیزه اى از نوحه خوانى، روضه خوانى، شبیه سازى و داستان ها و روایت هاى مذهبى شكل مى دهد، در عین حال كه از بسیارى عناصر داستانى مورد توجه مردم، بهره مى گیرد (1).

-------------

پى نوشت:

1- در تاریخ هاى موجود، راجع به تعزیه آمده است:

تعزیه در واقع از زمان آل بویه (نیمه اول قرن 4) شكل گرفت. احمد بن بویه در سال 1320 به حكومت رسید. در 1334 بغداد را گرفت و خلیفه المستكفى را تحت سلطه خود در آورد، و خلیفه او را «معزالدوله» لقب داد.

معزالدوله كه شیعه بود از محرم همان سال دستور داد تمام بازارهاى بغداد را ببندند و همه جا را سیاه بپوشند و به عزادارى سید الشهدا بپردازند. بعد، تا پایان حكومت آل بویه یا دیالمه (320 تا 448 هـ) كه در ایران جنوبى و عراق حكومت مى كردند، همه ساله، شیعیان در دهه اول محرم، در تمام شهرها عزادارى مى كردند.

در دولت سلجوقیان (449 تا 700 هـ.ق) سوگوارى براى خاندان رسول اكرم (ص) عمومى شد. طى چندین سده، مرحله به مرحله شكل نمایشى تعزیه یا شبیه خوانى به خود گرفت.

منبع:

برگرفته از سایت شخصی محمدرضا سرشار