تبیان، دستیار زندگی
تصاویری هستند كه بدون هیچ كلامی، دنیایی حرف دارند. علی فریدونی عکاس جبهه تصویر شهیدی نوجوان كه سر بر زانوی رزمنده ای دیگر دارد را نگاتیوهای خود ثبت کرده که از تصاویر مشهور دفاع مقدس است و در كتاب دایره المعارف مصور تاریخ جنگ در شرح آن نوشته شده «حاج علی ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تصویر منحصر به فرد شهید زنده

تصاویری هستند كه بدون هیچ كلامی، دنیایی حرف دارند. علی فریدونی عکاس جبهه تصویر شهیدی نوجوان كه سر بر زانوی رزمنده ای دیگر دارد را نگاتیوهای خود ثبت کرده که از تصاویر مشهور دفاع مقدس است و در كتاب دایره المعارف مصور تاریخ جنگ در شرح آن نوشته شده «حاج علی اسلام دوست فرمانده گردان تعاون لشكر 10 سید الشهدا(ع)، شرق بصره دی ماه 1365»

فرآوری: سامیه امینی - بخش فرهنگ پایداری تبیان
حاج علی اسلام دوست

«حاج علی اسلام دوست فرمانده گردان تعاون لشكر 10 سید الشهدا(ع)، شرق بصره دی ماه 1365» همان رزمنده با محاسن بلندی است كه سر شهید روی زانویش قرار گرفته؛ «حمید اسلام دوست» فرزند حاج علی می گوید: پدرم 96 درصد جانبازی شیمیایی دارد و قادر به صحبت كردن نیست. حالا پسر راوی خاطرات پدر می شود.
این عكس از مشهورترین تصاویر دفاع مقدس به شمار می رود؛ از تاریخ عكس این طور برمی آید كه در روزهای اول شروع عملیات بزرگ كربلای5 گرفته شده است. آن هم بعد از نفوذ رزمندگان به دژ مرزی عراق در شلمچه و شرق بصره.

به یاد مولا ، کنار علی اکبر زمان

حمید اسلام دوست روایت می کند: طبق گفته پدرم، شهیدی كه در این عكس دیده می شود یكی از بچه های لشكر 25 كربلاست. گویا این شهید همراه پسرعمویش بوده كه خمپاره ای كنار ش منفجر می شود. پدرم می گوید آن روز من به عنوان فرمانده گردان پنجم تعاون لشكر 10 با یك موتور تریل در جنوب غربی كانال ماهی می رفتم كه انفجاری صورت گرفت و دیدم یك رزمنده به هوا پرتاب شد و روی زمین افتاد. سریع خودم را به او رساندم و دیدم كه یك نوجوان تقریباً 16 ساله است كه از ناحیه گلو و همچنین پهلو به شدت مجروح شده است. اولین كاری كه كردم چفیه ام را دور گردنش پیچیدم. بعد از بچه ها خواستم برایم باند و وسایلی از این دست بیاورند. اما زخم آن نوجوان خیلی شدید بود. طوری كه از چفیه و دست های من كاری ساخته نبود و گلویش همچنان خونریزی داشت. فهمیدم كه لحظات آخر عمرش را سپری می كند و با وجود مسئولیت و كارهایی كه داشتم، دلم نیامد رهایش كنم و تصمیم گرفتم تا آخرین لحظه كنار آن نوجوان مجروح بمانم. پدرم می گفت تا آنجا كه امكان داشت، زخم گلو و پهلویش را بستم و درست چند لحظه قبل از شهادت، عكاسی از این صحنه تصویری برداشت.

جالب است با وجود اینكه مجروح شیمیایی است و می شود گفت هیچ عضوی از بدنش نیست كه آسیب ندیده باشد، وقتی بحث دفاع از حرم پیش آمد، از طریق مجمع پیشكسوتان دفاع مقدس تقاضا داد كه وی را هم به سوریه اعزام كنند. به پدر گفتیم شما جانباز هستید و سن و سال تان بالاست، در جواب گفت: «خطوط مقاومت حبیب هم می خواهد.»

پدرم تعریف می كرد در لحظات اول مجروحیت در حالی كه خون از گلوی نوجوان بیرون می جهید، به آرامی ناله می كرد و «یا حسین(ع)» می گفت. كمی بعد ضعف به او غلبه كرد و ساكت شد. فهمیدم كه چند لحظه بیشتر مهمان این دنیا نیست. بنابراین با او سخن گفتم و سعی كردم دلداری اش بدهم. از ارزش شهادت و وعده الهی برایش گفتم. در آن لحظات هیچ چیز دیگری به ذهنم نمی رسید كه به زبان بیاورم. پدرم سن و سالش از آن نوجوان 16 ساله بیشتر بود و گویا در چنین حالتی به یاد امام حسین(ع) در كنار پیكر فرزند جوانش حضرت علی اكبر(ع) می افتد و به آرامی روضه حضرت علی اكبر(ع) را زمزمه می كند و از نوجوان می خواهد نام ائمه و خصوصا امام حسین(ع) و اشهدین را بر زبان جاری كند. در همین اثنا رزمنده مجروح روح پاكش را تقدیم حضرت دوست می كند و به قافله سیدالشهدا(ع) می پیوندد. حاج علی لحظه شهادت آن رزمنده را یكی از زیباترین و خاص ترین خاطراتش از دوران جنگ می داند. بنابراین یك حالت معنوی خاصی در آن لحظات حاكم شده بود و نگاه پدرم به آسمان در این تصویر حكایت از چنین حالتی دارد.

شاگرد آیت الله مرعشی

حاج علی اسلام دوست متولد 1327 در ورامین است. دوران كودكی اش را در دماوند گذرانده و اكنون نیز در ورامین زندگی می كند. وی دوران انقلاب طلبه بود و با اندیشه های حضرت امام و شاگردان ایشان مثل شهید مطهری و شهید بهشتی آشنایی داشت. از طرف دیگر چون ارتباط خوبی با حوزه علمیه قم داشت و از شاگردان آیت الله مرعشی نجفی به شمار می رفت، آگاهی خوبی نسبت به مسائل انقلاب داشت و خیلی جدی وارد بحث تظاهرات و پخش اعلامیه های حضرت امام و مسائلی از این دست شده بود. او حتی یكبار در تهران مقابل سفارت لهستان دستگیر و در زندان های ساواك شكنجه می شود. بعد از انقلاب هم كه ابتدا عضو كمیته می شود و بعد به عضویت سپاه درمی آید.

حاج علی اسلام دوست

مذهبی بودن کفایت نمی کند

فرزند حاج علی می گوید: او هنوز هم اعتقاد دارد كه ما نباید تنها به مذهبی بودن تكیه كنیم، بلكه باید ولایتی و حزب اللهی هم باشیم و تأكید زیادی بر پیروی محض از ولایت فقیه دارد. جالب است با وجود اینكه مجروح شیمیایی است و می شود گفت هیچ عضوی از بدنش نیست كه آسیب ندیده باشد، وقتی بحث دفاع از حرم پیش آمد، از طریق مجمع پیشكسوتان دفاع مقدس تقاضا داد كه وی را هم به سوریه اعزام كنند. به پدر گفتیم شما جانباز هستید و سن و سال تان بالاست، در جواب گفت: «خطوط مقاومت حبیب هم می خواهد.» به جرئت می توانم بگویم حاج علی همان روحیه رزمندگی و انقلابی را حفظ كرده است. در مورد بخش دوم سؤالتان بگویم كه ایشان از زمان آمدن حضرت امام جزو كمیته استقبال بودند و بعد از پیروزی انقلاب هم از سال 57 در كمیته مركزی انقلاب اسلامی مشغول می شود و از طرف آیت الله مهدوی كنی مأمور راه اندازی گشت های امنیتی در تهران می شود. سال 58 كه سپاه تأسیس شد، به این نهاد انقلابی می پیوندد. پدرم عشق عجیبی به كسوت پاسداری و لباس سبز سپاه داشته و دارد. همین عشقش باعث شد كه ما چهار پسرش عضو سپاه شویم. حاج علی قبل از جنگ مدتی محافظت از بیت امام و برخی از شخصیت های انقلاب مانند مقام معظم رهبری را برعهده داشت. مدتی هم در گشت القارعه بود كه وظیفه این گشت ها تأمین امنیت در سال های اول انقلاب بود. بعد از آن وارد غائله كردستان شد و با شهید بروجردی ارتباط نزدیكی داشت و نسبت به ساماندهی عشایر غرب كشور جهت آماده سازی عملیات ضربت ذوالفقار اقدام می كند. بعد هم رزمنده لشكر 10 سیدالشهدا(ع) شد و تا آخر جنگ چیزی در حدود چهار سال و نیم سابقه حضور در مناطق عملیاتی دارد.


منبع : روزنامه جوان