تبیان، دستیار زندگی
در خاطرات نوستالژیک ما همیشه یک یا چند معلم بوده اند که به واسطه شخصیت دراماتیک تری که داشتند یا تاثیری که بر سرنوشت ما گذاشته اند در حافظه ما به یادگار مانده اند اما حافظه بصری ما تعدا کمتری معلم را به یاد می آورد و مثلا نسبت به پزشک، از معلم کمتر به عن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ردپای معلم در خاطرات تلویزیونی

به بهانه 12 اردبیهشت روز معلم

در خاطرات نوستالژیک ما همیشه یک یا چند معلم بوده اند که به واسطه شخصیت دراماتیک تری که داشتند یا تاثیری که بر سرنوشت ما گذاشته اند در حافظه ما به یادگار مانده اند اما حافظه بصری ما تعدا کمتری معلم را به یاد می آورد و مثلا نسبت به پزشک، از  معلم کمتر به عنوان یک کاراکتر و شخصیت داستانی استفاده شده است.

سید رضا صائمی-بخش سینما و تلویزیون تبیان
 برنامه شهرک الفبا

واقعیت این است که مدرسه، درس، کلاس، همکلاسی، معلم و.... همه این شخصیت و موقعیت ها به عنوان عناصر شکل گیری یک قصه و روایت می تواند دستمایه ساخت داستان های متعددی قرار بگیرد که در عین کارکرد آموزشی واجد ظرفیت دراماتیکی نیز بوده و قابلیت های زیادی برای تبدیل شدن به یک قصه جذاب را دارند و فقط روز معلم نمی تواند بهانه ای برای توجه به مدرسه و معلم و دانش آموزان باشد.
اساسا موقعیت مدرسه و مناسبات آموزشی به واسطه تجربه مشترک و نوستالژیک بین مخاطبان ذاتا واجد کشش لازم است البته اگر بدرستی روایت شود. به مناسبت روز معلم تلاش کردیم تا ردپای او را در قاب تلویزیون و لابه لای مجموعه های نمایشی جستجو کنیم.وقتی به حافظه بصری خود رجوع می کنم اولین نفری که به ذهن من می رسد استاد حسن نیرزاده نوری است که در دهه 60 در برنامه های کودک تلویزیون به روش شیرین خود به بچه ها آموزش الفبا می داد . او که پس از مشاهده سختگیری های آموزگاران روزگار خود تصمیم گرفته بود معلم شود، همواره با صدای گرم و نگاه مهربان در کلاس حاضر می شد و با استفاده از مهارت های بازیگری تدریس می کرد. نیرزاده پس از مطالعه روش باغچه بان، روشی نوین برای تدریس الفبا ابداع کرد. در سال های اول پیروزی انقلاب ۵۷ کلاس درس وی با نام «بروبچه های پشت پنجره» در برنامه کودک شبکه یک سیما پخش می شد و طرفداران بسیاری داشت. برنامه ای که مخاطبان باسواد و بزرگسال را هم شیفته خود کرده بود. بعد او به شیوه مرشد و بچه مرشد در مجموعه نمایشی بازم مدرسه ام دیر شد که باعث شهرت و محبوبت اکبر عبدی هم شد شاهد شیوهی سنتی و به اصطلاح مکتب خانه ای معلمی بودم که در یک برنامه کودک تلویزیونی به تصویر کشیده شد. واقعیت این است که معلمی و ملزومات و مناسبات آن به شدت واجد ظرفیت های نمایشی و ماهیت دراماتیک است که کمتر در سینما و تلویزیون ما مورد استفاده قرار گرفته است.

اگر بخواهیم ردپای معلم را در مجموعه های نمایشی دنبال کنیم قطعا یکی از آنها که البته در ژانر انمیشین و کارتونی جلوه کرد و درخشید مجموعه مدرسه موش ها بود که معلم آنها یکی از بامزه ترین شخصیت های عروسکی تلویزیون هم محسوب می شود ضمن اینکه کل قصه در مدرسه اتفاق می افتاد و روایت می شد.

بعد از برنامه برو بچه های پشت پنچره که با اجرا و معلمی استاد نیری بنا شده بود الگوی مدرن و جدیدتری از همان برنامه متناسب با زمان و البته پیشرفت هایی که در تعلیم و تربیت و روش تدریس پیش آمد بازتولید شد منتها اینبار با اجرا و معلمی فردوس حاجیان که برنامه شهرک الفبا را بنا کرد و در دهه 70 این برنامه بین بچه ها محبوبیت زیادی یافت. حاجیان که خود آموزگار بود تلاش کرد تا الفبا را با روش آموزشی جذابی از جمله به شکل آهنگین و موسیقیایی به بچه ها در قالب یک برنامه نمایشی و کودک آموزش دهد. در واقع ماهیت و محوریت این برنامه معلم و معلمی بود و همین نمونه های کودتاه که در واقع یک برنامه ترکیبی- نمایشی را روی آنتن بردند نشان دهد که چقدر می توان از الگوی معلمی هم در ساخت برنامه های آموزشی تلویزیون استفاده کرد و هم در مجموعه های نمایشی.
 اگر بخواهیم جایگاه و موقعیت و کارکرد معلمی را معیار این بازخوانی قرار دهیم قطعا باید به دو نمونه موفق از معلمان روحانی اشاره کنیم یکی برنامه درسهایی از قرآن حجت الاسلام قرائتی بود که به شکل مدرسه ای و تخیه سیاه و گچ و سخنرانی و در واقع همان الگوی مدرسه ای اجرا می شد و همچنان نیز به عنوان یکی از برنامه های محبوب معارفی طرفدار دارد و دیگری برنامه ای بود که به همین شکل و سیاق در برنامه های کودک شبکه دو با اجرا و معلمی حجت الاسلام راستگو روی انتن می رود که کلام شیرینی در بیان قصه های قرآنی و حکایت های اخلاقی داشت. این دو نمونه کاملا از الگوی معلمی در ساخت برنامه مذهبی و معارفی استفاده کردند و اتفاقا موفق هم بودند و هنوز هم می توان از این الگو در جهت ساحت برنامه های مشابه استفاده کرد.
در همین راستا سیمای مدرسه یکی از برنامه های قدیمی شبکه یک بود که به مدت 28 سال از این شبکه پخش شد. تهیه کنندگی این برنامه را امیر پوررحمانی به عهده داشت که فعالیتش را از سال 1358 در آموزش و پرورش شروع کرد و از سال 61 به عنوان تهیه کننده همکاری اش را با سازمان صدا و سیما شروع کرد وی بعد از تعطیلی برنامه سیمای مدرسه سریال آسمان همیشه ابری نیست را با موضوع مدرسه، دانش آموزان و خانواده برای تلویزیون تولید کرد. شاید در همین راستا بتوان نمایشنامه های عبدلی و استا را هم قرار داد که به نوعی موقعیت استاد- شاگردی را مبنای نمایش های خود قرار داده بود.
اگر بخواهیم ردپای معلم را در مجموعه های نمایشی دنبال کنیم قطعا یکی از آنها که البته در ژانر انمیشین و کارتونی جلوه کرد و درخشید مجموعه مدرسه موش ها بود که معلم آنها یکی از بامزه ترین شخصیت های عروسکی تلویزیون هم محسوب می شود ضمن اینکه کل قصه در مدرسه اتفاق می افتاد و روایت می شد. از سوی دیگر باید به قصه های مجید رجوع کرد که قسمت های عمده ای از آن به تجربه های مدرسه مجید و خاطرات تلخ و شیرینی بود که او از ارتباط با معلمهایش پیدا می کرد. خاطراتی که بسیاری از دانش آموزان با او همذات پنداری کرده و خاطرات مشابه ای با اوداشتند. به نظر می رسد رئالیستی ترین تصویری که از معلم در یک مجموعه نمایشی ارائه شد را باید در همین سریال جستجو کرد اگرچه که نمی توان کسوت معلمی مهران رجبی در سریال بچه های مدرسه همت بود فراموش کرد که نخستین حضور و معرفی مهران رجبی هم محسوب می شد با توجه به اینکه او خود تجربه معلمی در آموزش و پرورش را داشت و اساسا رفتار و منش معلمی در ذات او وجود دارد توانست تصویر قابل قبول و واقعی از معلمی ارائه دهد. معلمی شغل انبیاست و رسالتی نزدیک به رسالت رسانه ملی را دارد اما هنوز چنانکه که شایسته است سیمای معلمی در تلویزیون ما به نمایش درنیامده است.