تبیان، دستیار زندگی
ایرج کریمی در «نیم رخ ها» سراغ ذات سینما رفته و با دست گذاردن روی آن وجهی از سینما که تفاوت میان آن و ادبیات را باعث می شود، به بیان تصویری داستان فیلمش پرداخته و دست به فضاسازی برای انتقال معنا زده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاشقانه تنهاست

نگاهی به «نیم رخ ها» ساخته ایرج کریمی فقید

ایرج کریمی در «نیم رخ ها» سراغ ذات سینما رفته و با دست گذاردن روی آن وجهی از سینما که تفاوت میان آن و ادبیات را باعث می شود، به بیان تصویری داستان فیلمش پرداخته و دست به فضاسازی برای انتقال معنا زده است.

محمدرضا مقدسیان - بخش سینما و تلویزیون تبیان
نیم رخ

به بیان بهتر مخاطب «نیم رخ ها» بعد از فارغ شدن از تماشای آن بیش از آنکه دیالوگ مشخصی را به یاد آورد، سکانس ها و یا پلان های ساده اما خودبسنده فیلم را به یاد خواهد آورد. وجه برجسته اثر کریمی سخن گفتنش به زبان تصویر و پرهیز ار پرگویی های رایج در این دسته اثار و تلاش برای نوشتن دیالوگ های درهم پیچیده و پر حجم است.
شمایل طراحی صحنه و شیوه استفاده از رنگ ها در این فیلم هم در نوع خود یکی از وجوه قابل تامل محسوب می شود. شیوه طراحی صحنه کمینه گرا و به دور از تکثر و تنوع لوازم صحنه و دور ماندن از شلوغ کردن اتمسفر وقوع داستان باعث چرخش بهتر و راحت نگاه مخاطب در فضا شده است. اما از سوی دیگر کار کارگردان را دشوار می کند، چه که در فضای عریان صحنه تمام توجه مخاطب معطوف به شمایل بازی بازیگران و شیوه قاب بندی و دکوپاژ کارگردان و نورپردازی می شود و در اینجاست که کمترین لغزشی در شمایل اجرای صحنه ها به وضوح برای مخاطب برجسته می شود.
یکی دیگر از وجوه برجسته «نیم رخ ها» شیوه برگزاری سکانس های رویا و کابوس های مهران و بانو و ژاله است.به راحتی می توان استاندارد کار کریمی در این سکانس ها را به استانداردهای سینمای روز دنیا مقایسه کرد. پرهیز از غلو شدگی و دور ماندن از تلاش بیش از حد برای انتقال فضای رویا و کابوس به مخاطب و اعتماد کردن به فهم و درک مخاطب، باعث شده تا یکی دو سکانس ماندگار کابوس وار در سینمای ایران اضافه شود. یکی از اصلی ترین این سکانس ها، سکانس کشته شدن مهران توسط عزیزترین فرد زندگی اش است.

در دنیای «نیم رخ ها» همه چیز ساده و حداقلی است. گویی در دنیای اثر همه چیز موقتی و عاریه است. انگار شخصیت ها به خوبی می دانند که کنارهم بودنشان فاقد دوام فیزیکی است، اما باهم ماندنشان چندان ارتباطی با حضور فیزیکی ندارد

موسیقی اما به شکلی درهم تنیده در اثر به کار رفته است. در واقع موسیقی در «نیم رخ ها» بیش از یک ابزار برای فضا سازی و کمک به انتقال حال و هوای فیلم باشد ، جزیی از مشخصه های روایی و داستان پردازی است.شیوه به کار بستن موسیقی در این فیلم کارکرد روایی هم دارد.در واقع شیوه اجرای موسیقی توسط دو نوازنده در خود فیلم به عنوان جزیی از نماهای آن به خودی خود نوعی تازگی و نوآوری به شمار می رود.این کیفیت زمانی بیش از پیش لمس می شود که در نهایت با قطعیت مشخص می شود که  این دو نوازنده در همان خانه ای مشغول تمرین هستند که پیش تر مهران و ژاله در آن زندگی می کرده اند و رخدادهای داستان در آن بروز پیدا می کرده است. البته از آن مهمتر اضافه شدن لیلا(عشق قدیمی مهران) به این دو که باعث می شود مخاطب با اتمسفر داستان روبرو شود و موسیقی و اجرای ان را جزیی از روند روایی بداند که بناست گذشت زمان و تبیین اینکه رخدادهای داستان مربوط به گذشته بوده است را بر عهده بگیرد.
در دنیای «نیم رخ ها» همه چیز ساده و حداقلی است. گویی در دنیای اثر همه چیز موقتی و عاریه است. انگار شخصیت ها به خوبی می دانند که کنارهم بودنشان فاقد دوام فیزیکی است، اما باهم ماندنشان چندان ارتباطی با حضور فیزیکی ندارد. در دل این اتمسفر شیوه تصویر پردازی، تصویر برداری، طراحی صحنه و لباس و حتی اندازه نماها و شیوه تدوین و در کنار این همه سبک بهره گیری از موسیقی در فیلم به خودی خود تعریف و اجرا می شود. گویی کریمی بر معنایی که میل مطرح کردنش را داشته مسلط بوده و با حفظ همان منطق کلی و اصلی سایر المان های تشکیل دهنده یک اثر سینمایی را به دور از هیجان زدگی و رفتارهای افراط و تفریطی ، کنار هم چیده و به روایت بصری داستانش پرداخته است.
«نیم رخ ها» ی ایرج کریمی فقید حکایت عاشقیت ، مرگ و دوام احساس به زبان سینماست. «نیم رخ ها» روایتی تصویری است از در هم تنیدگی عشق و نفرت، خشم و لذت و نابودی و دوام. روایتی از علاقمندی تا سر حد مرگ و تا پای مرگ.
زبان ایرج کریمی در «نیم رخ ها» زبانی تغزلی است. کریمی به زبانی بصری سعی در شاعرانگی دارد و سروده بصری اش را به مخاطب عرضه می کند. «نیم رخ ها»  را می توان منظومه ای شاعرانه در مدیوم سینما دانست. کریمی با کنار هم قرار دادن عشق و مرگ به عنوان دو عنصر بسیار پر کشش و کشمکش آفرین در دنیای داستان پردازی و طور ویژه داستان پردازی شاعرانه، «نیم رخ ها» را سروده است.
عاشقیت در این فیلم هم رنگ و بوی تازگی دارد.نه بدین معنا که عشق امری تازه و تجربه ناشده است، بلکه از این منظر که درونیات و دلمشغولی های عاشقانه و در هم تنیدگی های ناشی از عشق و غم ناشی از فراق را می توان در قاب تصویر دید، شخصیت ها را دید و درک کرد، صحنه ها را دید و به خاطر سپرده، و معانی را دید و درونی کرد. بی آنکه نیازی مفرط به گوش فرا دادن در کار باشد چه که تصویر تماشا کردن را می طلبد و غرق در اتمسفر پرده نقره ای شدن و «نیم رخ ها» این همه را فراهم آورده است.
شناسنامه نیمرخ ها
نویسنده وکارگردان: ایرج کریمی
بازیگران: بابک حمیدیان، سحر دولتشاهی، رویا نونهالی، هومن سیدی، امیرحسین رستمی، بهاران بنی احمدی، شیرین اسماعیلی، سید ابراهیم عمادی، شورا کریمی، پویان جوان، سام قریبیان
خلاصه داستان فیلم : روایتگر زندگی زوج جوانی است که مرد به دلیل بیماری سرطان روزهای آخر عمرش را سپری کند و در ادامه آن رقابتی بین مادر و همسر این مرد جوان رخ می دهد.