تبیان، دستیار زندگی
انتقاد سازنده و انتقاد مخرّب انتقاد چه زمانی سازنده است و چه زمانی مخرّب؟ انتقاد سازنده‌ نشان می‌دهد که کار چگونه باید انجام شود. در انتق...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باز غلط از آب درآمد

راههای جدید تمجید و انتقاد(3)


برای خواندن مقاله ی پیش اینجا کلیک کنید.

انتقاد سازنده و انتقاد مخرّب

انتقاد چه زمانی سازنده است و چه زمانی مخرّب؟

انتقاد سازنده‌ نشان می‌دهد که کار چگونه باید انجام شود. در انتقاد سازنده‌، اظهار نظرهای منفی درباره شخصیت کودک کاملاً حذف می‌شوند.

«لری» ده‌ساله تصادفاً لیوان شیر را بر روی میز صبحانه ریخت.

مادر: «تو آن قدر بزرگ شده‌ای که بدانی لیوان را چه شکلی باید نگه داشت تا نیفتد! ببین چند بار است که به تو می‌گویم مواظب باش!»

پدر: «بلد نیست خانم؛ بلد نیست؛ از بس که دست و پا چلفتی است. همیشه این‌طور بوده و همیشه هم این‌طور خواهد بود.»

شیری که «لری» ریخت، پنج سنت ارزش داشت، امّا آن تمسخر نیشداری که به ‌دنبال این حادثه صورت گرفت، به اعتماد بنفس کودک لطمه زد و از این لحاظ گران‌تر تمام شد.

وقتی کارها به‌طور اشتباه انجام می‌گیرند و خوب پیش نمی‌روند، زمان مناسبی نیست که به فرد خلافکار که کار را درست انجام نداده، درباره شخصیتش آموزش بدهیم. در این زمان، بهترین کار این است که فقط با خود حادثه برخورد کنیم نه با آن شخص.


وقتی کودک بدرفتاری می‌کند، ما چگونه رفتار کنیم-

وقتی «مارتین» هشت ساله شیر را بر حسب تصادف روی میز ریخت، مادرش توصیه خود را با لحنی آرام بیان کرد: «این‌طور که می‌بینم شیر ریخته، اینجا یک لیوان دیگر شیرهست و ابر نیز برای تمیز کردن اینجاست.» مادر از جایش بلند شد و لیوان دیگر شیر و ابر را به پسرش داد. «مارتین» سرش را بلند کرد و با آسودگی خاطر و ناباوری به او نگاه کرد. زیر لب گفت: «یا مریم مقدس، ازت متشکرم، مامان.» وی در عین حال که مادر کمکش می‌کرد، کار تمیز کردن میز را به نحو احسن انجام داد. مادر از اضافه کردن اظهار نظرهای تند و تیز و نیشدار یا سرزنش‌های مادرانه غیر مفید پرهیز کرد. مادر مارتین در این رابطه می‌گوید: «وسوسه شدم به او بگویم که دفعه بعد مواظب باش، اما وقتی دیدم که چقدر از سکوت نیکوکارانه و محبت‌آمیز من ممنون است، چیزی بر زبان نیاوردم. سابق بر این، دعوا و مرافعه‌ای که سرشیر ریخته شده به راه می‌افتاد، کلّ آن روزمان را خراب می‌کرد و دیگر حال و حوصله‌ای برای کسی باقی نمی‌ماند.»


کارها چگونه غلط از آب در می‌آیند؟

در بیشتر خانه‌ها، توفان‌هایی که بین والدین و کودکان صورت می‌گیرد، توالی قابل پیش‌بینی و منظّمی دارند. وقتی کودک کاری را «اشتباه» انجام می‌‌دهد یا چیزی را «اشتباه» می‌گوید و یکی از والدین با رفتار یا گفتار توهین‌آمیز واکنشی از خود نشان می‌دهد، کودک با گفتار یا رفتاری بدتر پاسخ می‌دهد و سپس مادر و یا پدر با تهدیدهای فریادآمیز یا با تنبیه خودخواهانه مقابله می‌کند. و همین‌طور این مشاجره که در آن، هر یک هر چه می‌خواهد به دیگری می‌گوید، ادامه پیدا می‌کند.

«ناثانیل» نه ساله داشت با یک فنجان چای خالی بازی می‌کرد.

مادر: «آخر آن را خواهی شکست. تو همیشه چیزها را می‌شکنی.»

«ناثانیل»: «نه خیر، نمی‌شکنمش.»

درست در همان هنگام، فنجان از دست «ناثانیل» افتاد و شکست.

مادر: «تو را به خدا نگاه کن. آخر تو چقدر احمقی، پسر. تو همه چیزهای این خانه را داری یکی یکی می‌شکنی.»

«ناثانیل»: «پس، تو خودت هم احمقی. تو ریش تراش برقی بابا را شکستی.»

مادر: «به مادرت گفتی احمق! تو خیلی بی‌ادبی.»

«ناثانیل»: «خودت بی‌ادبی. تو بودی که اوّلش به من گفتی احمق.»

مادر: «دیگر نشنوم حرفی بزنی‌ها! زود برو تو اتاقت، زود!»

«ناثانیل»: «برو بابا، می‌خواهد مجبورم کند، هه!»

مادر مشاهده کرد که پسر کوچکش در مقابل قدرت او ایستاده است و مستقیماً مقاومت می‌کند؛ به همین خاطر عصبانی شد و پسرش را گرفت و با خشم و غضب شروع کرد به کتک زدنش. «ناثانیل» که سعی می‌کرد از دست مادرش فرار کند، او را هل داد طرف در شیشه‌ای اتاق؛ شیشه شکست و دست مادر را برید. «ناثانیل» خون را که دید وحشت کرد؛ از خانه بیرون دوید و تا دیر وقت عصر آن روز به خانه باز نگشت. ناگفته پیداست که همه اعضای خانواده در اضطراب بودند. آن شب، هیچ‌کس از آنها خوب نخوابید.

اینکه «ناثانیل» بازی نکردن با فنجا‌ن‌های خالی را یاد گرفت یا نگرفت، اهمیت چندانی نداشت بلکه این مهم بود که این کودک درباره خودش و مادرش درسی منفی و مخرّب آموخت. اکنون سوال ما این است: آیا این دعوا و مرافعه ضروری بود؟ آیا این جنگ و جدل اجتناب ناپذیر بود؟ آیا این امکان دارد که در این قبیل حوادث شخص عاقلانه‌تر رفتار کند؟

مادر وقتی دید که فرزندش فنجان را می‌غلتاند، می‌توانست آن را از او بگیرد و جانشین مناسب‌تری برای فنجان، مثلاً یک توپ در اختیار او قرار بدهد تا کودک با آن بازی کند.

یا وقتی فنجان شکست، می‌توانست پسرش را در جمع‌آوری تکه‌های فنجان شکسته یاری کند و همزمان با آن، درباره اینکه فنجان‌ها به سادگی می‌شکنند و این‌که چه کسی فکر می‌کرد که فنجان به این کوچکی چنین شلوغ‌کاری بزرگی براه بیندازد، اظهار نظرها و توصیه‌هایی به او بکند. شگفتی‌ای که از چنین لحن آرام و ملایمی پدید می‌آمد، سبب می‌شد تا «ناثانیل» خودش را اصلاح کرده و به خاطر آن حادثه بدی که باعث بوجود آمدنش شده بود، عذر‌خواهی کند. «ناثانیل»، شاید با نبودن داد و فریاد و تنبیه، حتی این آمادگی فکری را می‌‌داشت تا پیش خود نتیجه بگیرد که فنجان‌ها برای بازی ساخته نشده‌اند.


اتفاقات ناگوار ناچیز و ارزش‌های اصلی

کودکان می‌توانند از اتفاقات ناگوار اما ناچیزی که روی می‌دهد، ارزش‌های اصلی را یاد بگیرند. کودک ضرورتاً باید از والدینش بیاموزد که کدام اتفاقات صرفاً ناخوشایند و رنجش آورند و کدام اتفاقات، غم انگیز و فاجعه آمیز. بسیاری از والدین در برابر یک تخم‌مرغ شکسته طوری واکنش نشان می‌دهند که انگار با ساق پای شکسته‌ای مواجه هستند و یا با شیشه خرد شده یک پنجره طوری برخورد می‌کنند که گویی در برابر یک قلب خرد شده قرار گرفته‌اند. بدشانسی‌های جزئی را باید از این طریق به کودکان خاطر نشان کرد:

«تو باز هم دستکشت را گم کرده‌ای. چه بد شد، آخر ما برای این دستکش تو پول داده بودیم. آدم افسوس می‌خورد، اما خوب، گم شدن یک دستکش هرگز بلا و مصیبت نیست. اشکالی ندارد.»

گم‌شدن یک دستکش و یا پاره شدن یک پیراهن نباید باعث تندخویی والدین شود.

ادامه دارد...

منبع: کتاب:رابطه ی والدین با فرزندان (راه حل های جدید برای مسائل قدیمی)

نویسنده:دکتر هایم جی.گینات

ترجمه:سیاوش سرتیپی


مقالات مرتبط:

- مولفه های تربیت در اسلام

- اهمیت تربیت

- راه حل های خوب برای رفتارهای بد بچه ها ( قسمت سوم (

- چگونه به فرزندانمان کمک کنیم تا دیدی مثبت نسبت به زندگی داشته باشند؟

- نقش مهدکودک را در تربیت کودکان جدی بگیریم

- چه کنیم که بچه ها به حرفمان گوش کنند

- روش هایی برای درمان پرخاشگری کودکان

- كودكان لوس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.