تبیان، دستیار زندگی
گفتگوی خود با استاد گرانقدر حضرت آیت الله سید حسن مصطفوی را در خصوص موضوع جبر و اختیار در هشتمین مقاله با بررسی دیدگاه شیعه ادامه می دهیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم جعفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا خدا به عده ای لطف نمی کند؟

گفتگوی خود با استاد گرانقدر حضرت آیة الله سید حسن مصطفوی  را در خصوص موضوع جبر و اختیار در هشتمین مقاله با بررسی دیدگاه " شیعه " ادامه می دهیم.

مصاحبه از: دکتر جعفری- بخش اعتقادات شیعه تبیان

آیت الله سید حسن مصطفوی

شیعیان (عدلیه)

گروه دیگری که در بحث جبر و اختیار نظرات منحصر به فردی دارد شیعه امامیه هستند که قائل به بین الامرین می با شند و معتقدند هم جبر و هم اختیار هر دو باطل است " لاجبر و لا الاختیار بل الامر بین الامرین".
به جهت اختلاف معتزله در امامت و عدل با امامیه به شیعیان عدلیه هم می گویند.

نظر شیخ مفید در کلام مرحوم علامه مجلسی

ایشان معتقدند به طور قطع و یقین جبر که دیدگاه اشاعره، فلاسفه و عرفاست، وجود ندارد و تفویض به معنای واگذاری کار که خدا کاری به ما نداشته باشد طبق نظر معتزله هم نیست. اما دلیل آن؟
در پاسخ می گویند زیرا خدا اعزّ از این است که در مملکتش سلطنت نداشته باشد. خدا ما را امر و نهی کرده است اما تحت اختیار خود ما. خداوند الطافی دارد که به سرحد جبر نمی رسد مثلاً زمینه ای برای ما فراهم کرده و کار ما را آسان می کند. فرض کنید مقدماتی را برای شخص خیری که به دیگران کمک می کند فراهم می کند اما این زمینه سازی او را به سرحد جبر نمی رساند یعنی می تواند آن ها را نادیده بگیرد.

خدا اعزّ از این است که در مملکتش سلطنت نداشته باشد. خدا ما را امر و نهی کرده است اما تحت اختیار خود ما. خداوند الطافی دارد که به سرحد جبر نمی رسد

سعادت و خذلان همین گونه است. خدا دسته ای را سعادتمند می کند یعنی یک شرایط خاص زائد بر تکلیف در اختیارشان قرار می دهد.
انسان های بد که کار زشت انجام می دهند را در خذلان قرار می دهد یعنی برای آنها هم شرائطی فراهم می شود. اما آن شرایط بد آنها را به سرحد جبر نمی رساند و می فرماید معنای "بین الامرین" این است یعنی کار از آن خلق هست اما شرایط آسانی یا موانع، در حقیقت دخالت خداست.
سپس شخصی را مثال می زند که بنده ای دارد به او امر می کند این کار را انجام بده، اگر ندادی کیفر می شوی از طرفی می داند بنده ی سرکشی است و به توصیه های او عمل نمی کند و کارش عقب می افتد. در عین حال که این را می داند به همین اکتفا می کند که کار را توضیح دهد و مسیر را معین کند و اگر بنده کار را انجام نداد می تواند کیفرش کند.
اما گاهی این بنده مورد لطف اوست و می داند با این توضیحات کار را انجام نمی دهد لذا یک شرایطی را برایش فراهم می کند. کسی را مأمور می کند که مواظب او باشد، از کار در نرود، کمکش کند، این هم به سرحد جبر نمی رسد بلکه نوعی توفیق است.
توفیق هم همین است یعنی چیزهائی که موافق تکلیف و در مسیر است برایش قرار دهد. واجب هم نیست که مولا و سرپرست این کار را انجام دهد ولی مولائی که مهربان و کریم است، می داند بنده ی او صرف اینکه راه را به او نشان بدهد انجام نمی دهد. فرض کنید جوان است، سر به هواست همراهیش می کند، تذکر می دهد، شرایط خوبی برایش فراهم می کند، پولی به او می دهد، تشویق می کند، اما هیچکدام از اینها اورا مجبور نمی کند زیرا فقط توفیق است.

عدالت خدا در اینجا چگونه است که به عده ای توجه می کند و توفیق می دهد اما به عده ای دیگر یا این توجه را ندارد یا برعکس است؟

عدالت خدا در اینجا چگونه است که به عده ای توجه می کند و توفیق می دهد اما به عده ای دیگر یا این توجه را ندارد یا برعکس است؟
توفیقات خدا فضل است " ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء" فضل، زیادی از عدالت است و بر خدا واجب نیست

توفیقات خدا فضل است " ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء " فضل، زیادی از عدالت است و بر خدا واجب نیست. عدالت خدا اقتضا می کند که راه را نشان بدهد، پیامبر بفرستد و بنده باید اطاعت کند. اما یک بنده را روی هر جهتی که هست مثلا سابقه خوبی از سوی پدر، مادر و یا اجدادش دارد و از طرفی هم می داند که سر به هواست لذا شرایطی را برای او جور می کند، همه اینها فضل خداست.
فضل غیر از عدل است. فضل دست خداست و بر او واجب نیست و صحیح نیست که بگوئیم چرا به او داد و به این نداد؟
بنده دیگری که آن هم سر به هواست و می داند تکلیفش را انجام نداده و چند بار هم مخالفت کرده، این خذلان است. می گوید حالا که این طور است این آدرس را بگیر و انجام بده و اگر انجام ندهی توبیخ می کنم. چون در وی سابقه بدی وجود دارد کسی را نمی فرستد که او را کمک و وادار کند. او هم مخالفت می کند و قطعا کیفر می شود.  خذلان فراتر از قطع شدن فضل است و علت آن را هم نه می دانیم و نه می توان فهمید.
گاهی کیفر حرکت زشت پدران موثر است اگر چه آن هم به سرحد جبر نمی رسد، زیرا ممکن است به شخصی راه را نشان داده اما شرایط را فراهم نکرده بلکه برعکس او را تنها گذاشته اما خودش همت می کند و انجام می دهد، پس جبر نیست.

صفای باطن، سوء اختیار و به طور کلی عوامل خذلان از کجا آمده؟
خذلان خدا ظلم نیست بلکه لازمه وجودی کارهایش است. تنها بر خدا واجب است که راه را نشان دهد،  طریق را معین کند اما این شخص ظلم هائی کرده، آه و نفرین کسی دنبالش است، کسی را اذیت کرده و ... که سبب شده خدا او را رها کرده و کمک نمی کند، این خذلان است

علامه می گوید بین الامرین آن توفیقات خاص یا خذلان خاصی است که خداوند به بندگان می دهد. بنده از این دو حال خارج نیست و حد وسط هم ندارد یعنی بنده یا در توفیق است یا در خذلان یعنی گاهی در یک عملش توفیق است و در عمل دیگر او خذلان.
علامه می گوید بین الامرین از اخبار برداشت می شود. جبر، منفی قول اشاعره و تفویض، منفی قول معتزله است. اما امر بین الامرین آن هدایت و لطف خاص الهی است. ارائه طریق بر خدا واجب است و برای کافر و مومن نیز یکسان است اما ایصال الی المطلوب نه.
ظالم کسی است که راه را نشان دهد و ثواب را در نظر نگیرد. بنابراین خدا ظالم نیست و این مطلب در مورد خدا صادق نیست.

چگونه است که خدا به عده ای این لطف را می کند و توفیق می دهد اما به عده ای نمی کند؟

اینها چیزهائی است که بر ما پنهان است و ما اسباب خلقت را نمی دانیم.

صفای باطن، سوء اختیار و به طور کلی عوامل خذلان از کجا آمده؟

خذلان خدا ظلم نیست بلکه لازمه وجودی کارهایش است. تنها بر خدا واجب است که راه را نشان دهد، طریق را معین کند اما این شخص ظلم هائی کرده ، آه و نفرین کسی دنبالش است، کسی را اذیت کرده و ... که سبب شده خدا او را رها کرده و کمک نمی کند، این خذلان است. اما همانطور که گفتیم در همین شرایط هم  می تواند کار خود را انجام بدهد و مجبور نیست.

خلاصه سخن:

در این مقاله سخن شیخ مفید در خصوص جبر و اختیار را بر اساس روایت مطرح شده بیان کردیم. در این بررسی دیدگاه شیعه جبر مطلق و اختیار مطلق بود و نظر سومی که اختصاص به شیعه دارد یعنی امر بین الامرین ثابت شد که نقدی بر آن وارد است. شما دوستان عزیز را به مطالعه این نقد در  نوشتار آتی دعوت می کنیم.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.