تبیان، دستیار زندگی
نمای بیرونی جشنواره فیلم فجر امسال حکایت از فیلم های غافلگیر کننده می داد اما در نهایت جشنواره سی و چهارم نمره متوسط گرفت. این گزارش ارزیابی کلی مهم ترین فیلم ها، کارگردان ها و بازیگرانی است که یا غافلگیرمان کردند یا پایین تر از حد انتظار ظاهر شدند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عطاران ضعیف ،پرستویی در اوج

تحلیلی بر مهم ترین فیلم ها ، کارگردان ها و بازیگران جشنواره سی و چهارم فجر

نمای بیرونی جشنواره فیلم فجر امسال حکایت از فیلم های غافلگیر کننده می داد اما در نهایت جشنواره سی و چهارم نمره متوسط گرفت. این گزارش ارزیابی کلی مهم ترین فیلم ها، کارگردان ها و بازیگرانی است که یا غافلگیرمان کردند یا پایین تر از حد انتظار ظاهر شدند.

احمد رنجبر - بخش سینما و تلویزیون تبیان
جشنواره

آن ها که فراتر از انتظار ظاهر شدند

ابراهیم حاتمی كیا
غالب كارگردان های سینمای ایران وقتی پا به سن می گذارند از روزی های اوج دور می شوند و تكرار جای خلاقیت شان را می گیرد. این نگرانی برای آن ها كه به مكتب خاصی در فیلمسازی پایبندند بیشتر می شود. ابراهیم حاتمی كیا هم از جمله كارگردان هایی است كه تا پیش از اكران فیلمش نمی توان با قطعیت نظر داد و به موفقیتش امید داشت. خط كلی داستان «بادیگارد» بر این سوء تفاهم دامن می زد و یك «آژانس شیشه ای» دیگر را به ذهن متبادر می كرد. اكران فیلم اما بر همه این فرضیات خط بطلان كشید ؛ او فیلمی «به روز» ساخته كه هم حرف هایی تازه و  هم گزنده دارد . از منظر كارگردانی نیز حاتمی كیا در دوران پختگی بسر می برد.
امیر حسین مهدویان 

نمای بیرونی جشنواره فیلم فجر امسال حکایت از فیلم های غافلگیر کننده می داد اما در نهایت جشنواره سی و چهارم نمره متوسط گرفت. این گزارش ارزیابی کلی مهم ترین فیلم ها، کارگردان ها و بازیگرانی است که یا غافلگیرمان کردند یا پایین تر از حد انتظار ظاهر شدند

با همان «آخرین روزهای زمستان» نشان داد که چه عجوبه ای است. سبک و سیاق خاص او در بازسازی ماجراهای واقعی این بار در «ایستاده درغبار» به شکل کاملتری بروز می کند. او این بار به سراغ زندگی حاج احمد متوسلیان رفت و توانست در فیلمش تصویری ملومس و باور پذیر از سرداری که سال ها نامش را در کتاب ها، خاطرات و روایت ها می شنیدیم، ارائه دهد. مهدویان در تصویرکردن چهره متوسلیان در چارچوب همان سبک وسیاقش آنقدر هوشمندانه و درست جلو می رود که در کل مسیر روایتش هیچگاه به ورطه احساست گرایی نمی افتد و همین موجب می شود تا مخاطب بی واسطه با قهرمانش ارتباط برقرار کند. اما تبحر او در کارگردانی به همین جا ختم نمی شود ، بازسازی تهران دهه 60 و میزانسن های فوق العاده اش درسکانس های جبهه اوج توانایی مهدویان را در کارگردانی به رخ می کشد.
پرویز پرستویی
 تماشای فیلم «بادیگارد» مجاب مان كرد كه این بازیگر تمام نشده و اگر كارگردان ها برایش خوب نقش بنویسند و خوب از توانش استفاده كنند هنوز سرشار از استعداد و غافلگیری است.پرستویی در نقشحیدر بادیگارد كلیشه های بازی اش را كنار زده و دیگر از اشك و بغض و سكوت اغراق آمیز خبری نیست. همكاری دوباره پرستویی و ابراهیم حاتمی كیا منجر به یكی از نقش های خوب او در دهه اخیر شده ؛ آن هم نقشی كه می توانست براحتی پاشنه آشیل كارنامه پرستویی شود. او در این نقش با خویشتن جدل دارد و می رفت كه جلدی از كاراكترهای پیشین او باشد اما پرستویی بخوبی حیدر را از لبه تیز عبور داده است.
سعید روستایی
پیش از جشنواره زمزمه ای پیچیده بود كه «ابد و یك روز» شگفتی ساز جشنواره است و سعید روستایی به عنوان استعدادی تازه همه را غافلگیر خواهد كرد. «ابد و یك روز» از معدود فیلم هایی است كه در كاخ جشنواره با كف ممتد مواجه شد ؛ فیلم داستانش را بدون لكنت تعریف می كند و تا لحظه آخر اجازه تكان خورد به مخاطب نمی دهد.
نوید محمد زاده
با قدرت پا به جشنواره گذاشت ، با سه نقش متفاوت. از همان ابتدا و با توجه به پتانسیلی که در نوید محمد زاده وجود داشت، مشخص بود که با این سه نقش ، آمده که همه را متحیر کند.   محمد زاده در« ابد ویک روز» نقش یک معتاد را آنقدر درست بازی می کند که تصور کردن او در نقشی دیگر غیر قابل تصور است، اما کافی است تا به تماشای بازیش در «خشم و هیاهو» بنشینید تا اوج توانایی این بازیگر را ببینید. محمد زاده در این فیلم نقش یک خواننده معروف از طبقه مرفه را بازی می کند، نقشی کاملا متضاد با نقشش در «ابد ویک روز» که از پس از آن به بهترین شکل ممکن بر می آید. در «لانتوری» هم برگ برنده فیلم خود اوست.
پریناز ایزدیار
سریال «پنج کیلومترتا بهشت» بیش از همه به كام پریناز ایزدیار بود. او در این چهار ساله جهشی ستودنی داشته و توانسته نام خود را میان بازیگران مطرح جا كند. سریال «شهرزاد» فرصتی مغتنم در اختیارش گذاشت تا مخاطب انبوه را با نام و چهره خود آشنا كند و حالا با فیلم «ابد و یك روز» مخاطبان سخت پسند را هدف قرار داده. پریناز ایزدیار در فیلم سعید روستایی چهره همیشگی اش را می شكند و از قالب شیك بیرون می آید. نقش سمیه در این فیلم با شمایل آشنای ایزدیار اختلاف صد و هشتاد درجه ای دارد. او بدون گرفتار شدن در كلیشه های این تیپ آدم های فقیر ، نقش را مال خود می كند. پریناز ایزدیار را باید غالفگیری بزرگ جشنواره سی و چهارم دانست كه ستایش منتقدان و اصحاب رسانه را برانگیخت.
هومن سیدی
با «خشم و هیاهو» یکی از بهترین فیلم هایش را ساخته ؛ فیلم ارجاع روشنی به پرونده شهلا جاهد دارد و همین به کمک درام فیلم آمده است. ویژگی برجسته فیلم قصه گو بودن و بازی های خوب نوید محمد زاده و طناز طباطبایی است.

جشنواره

آن ها که پایین تر از حد انتظار ظاهر شدند

کمال تبریزی
مدتهاست انتظارمان را برآورده نمی کند. نا امیدی اصلی از زمانی شروع شد که برای شبکه نمایش خانگی، «ابله» را ساخت. بعد از آن با «طعم شیرین خیال»، تصوراتمان را از برند کمال تبریزی کاملا بهم ریخت و امسال با «امکان مینا» باز هم به نا امیدی مان اضافه کرد. تبریزی امسال سراغ سوژه ای بسیار تکراری و دستمالی شده رفت و به ابتدایی ترین حالت ممکن از کنارش رد شد.
رضا میرکریمی
تا قبل از «امروز» می شد اسمش را جزو بهترین کارگردان های نسل دوم سینما گذاشت. «امروز» معادلات علاقه مندان به سینمای میرکریمی را بهم زد. امسال برای «دختر» انتظار ویژه ای داشتیم اما این انتظار هم به جایی نرسید. «دختر» میرکریمی، ساده ترین و سطحی ترین کاری بود که می شد از این کارگردان خوشنام سراغ گرفت. واقعا میرکریمی می خواهد در همین سطح باقی بماند؟
 پرویز شهبازی
هیچ كس ، حتی بدبین ترین مخاطب سینما هم گمان نمی كرد پرویز شهبازی در «مالاریا» تا این حد دور از انتظار ظاهر شود. كسی كه «نفس عمیق» را ساخته و در ادامه «عیار 14 » و «دربند» ش طرفدرانی سینه چاك دارد ، به سوژه ای تكراری رجوع و آن را به بدترین شكل روایت كند. ارجاع سكانس پایانی به «نفس عمیق» اوج ناامیدی از كارگردان همیشه محبوب است.
رضا درمیشیان
«بغض» و «عصبانی نیستم» خبر از ظهور كارگردانی با شعور می داد كه در كنار فرم به محتوا و حرف فیلمش بشدت بها می دهد. رضا درمیشیان امید اول جشنواره امسال بود اما «لانتوری» برغم همه هیاهو و جار و جنجال پیشین، با انتظار واقعی فاصله ای بسیار داشت. فیلم قرار است واقعه ای تلخ را به شكل مستند بازنمایی كند اما بیش از كش می اید و حرفش لابلای شعاری های گل درشت گم می شود.
رضا عطاران
وقتی در فیلم «دهلیز» نقشی کاملا جدی بازی کرد همه متعجب شدند. عطاران بازیگر قابلی است و می شد انتظار داشت در همه نقش ها به بهترین حالت ممکن ظاهر شود اما «آب نبات چوبی» همه معادلات را بر هم زد. از هر نظر برای عطاران شکست بود. شکست اول برای حضور در این فیلم و شکست بعدی برای بازی پایینتر از استاندارش.
فرهاد اصلانی
حیف. درباره فرهاد اصلانی همین تك كلمه كفایت می كند. بازیگر خوش نقش سینما و تلویزیون در سال های اخیر نقش تكراری بازی نكرده و در بدترین فیلم ها هم گلمیش را از آب بیرون كشیده. همكاری اش با رضا میركریمی در «دختر» اما هیچ افزوده ای بر كارنامه بازیگری اش نداشت جز این كه با لهجه آبادانی دیالوگ بگوید. اصلانی تركیبی از نقش های آشنای پیشین بود؛ متاسفانه.
محمد رضا فروتن : یكی از استعدادهای هرز رفته سینمای ما محمد رضا فروتن است. بازیگری كه در چند سال اخیر روی دور تكرار افتاده و گویا هیچ كارگردانی نیست كه بتواند روی دیگر او را كسف كند و در فیلمش به كار ببرد. او در جشنواره امسال با «عادت نمی كنیم» و « نقطه كور» تلاش كرد دو بازی متفاوت ارائه دهد اما در هر دو متاثر از كلیشه های همیشگی خود بود.
مریلا زارعی
از كسی كه با « شیار 143 » تحسین همه را برانگیخت و همه جشن و جشنواره ها را مجاب كرد كه جایزه را به او بدهند ، توقع بشدت بال است. مریلا زارعی اما در جشنواره امسال نشانی از آن بازیگر توانا نداشت. او در «گیتا»، «دختر» و «بادیگارد»پایین تر از حد انتظار ظاهر شد ؛ حتی در «دختر» گاهی راكورد را فراموش می كرد و لهجه اش بین آبادانی و تهرانی نوسان داشت.
فرزاد موتمن
پارسال با «خداحافظی طولانی»، قدم مثبت دیگری در کارنامه اش ثبت کرد. همه گفتند موتمن به روزهای اوجش برگشته و خودش گفت که فیلم های بهترش در راه است. امسال با «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» یکی از متوسط ترین فیلم هایش را به نمایش گذاشت. سوژه ای بسیار دم دستی و معمولی با بازی های بسیار متوسط و دیالوگهای بعضا خنده دار! که اصلا از موتمن انتظار نمی رفت!
سیامك صفری
بازیگر توانای تئاتر از روزی كه به سینما و تلویزیون آمده هوادرانی جدی دارد. سیامك صفری برغم تحسین از سوی برخی منتقدان به دل انبوه مخاطب سینما راه نیافته. او سال پیش با فیلم «اعترافاتذهنخطرناکمن» تشویق شد و گمان می رفت مسیری تازه در بازیگری اش باز شده اما در «آخرین بار كی سحر را دیدی» كلیشه های پدر دگم و نگران را به نمایش گذاشت؛ بدون افزدونی دیگر.

جشنواره

آن ها که شگفتی آفریدند

پیمان معادی
برای «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» آنقدر غافلگیرمان کرد که فکر میک ردیم نقطه اوج بازیگری اش را به نمایش گذاشته اما با «ابد و یک روز» نشان داد که باید انتظاراتمان را از او خیلی بیشتر از اینها بالا ببریم. پیمان معادی، با نقش برادر بزرگتر یک خانواده بی سامان و درب و داغان، رکورد بازی خودش را زد. او در فیلمهای قبلی اش فقط در نقش یک مرد خانواده متوسط رو به بالای جامعه ظاهر شده بود؛ کاراکتری که خودش ایرادی نداشت و در موقعیت های حساسی قرار می گرفت و مجبور به تصمیم گیری می شد.
محسن کیایی
کیایی از زمان «ضد گلوله» خودش را نشان داد و در «خط ویژه» و «عصر یخبندان» کاراکترشیرین و کمدی خاصی از خودش به نمایش گذاشت و حالادر « بارکد»، قدرت بازیگری اش را خیلی بیشتر از قبل نشان داد. همه آنهایی که «بارکد» را دیده اند معتقدند که بازی محسن کیایی حتی بازی بهرام رادان را هم تحت تاثیر قرار داد. کیایی حتی در فیلم متوسط «نقطه کور» هم خوب بود؛ فیلمی متوسط با سوژه ای تکراری و دم دستی که مهمترین عنصر جذابیتش همین کاراکتر شیرین و بامزه ای بود که کیایی آن را به نمایش گذاشت.
شهاب حسینی
با دو بازی بسیار متفاوت در «چهارشنبه» و «برادرم خسرو» به جشنواره آمد. خبر بازی شهاب حسینی در فیلم «برادرم خسرو» و قرار گرفتن او در قالب نقش یک بیمار دو قطبی با اختلالات روانی، در نگاه اول این قضاوت را به میان می آورد که طبیعتا یا با فیلمی شبیه «پرسه در مه» روبه رو هستیم یا «حوض نقاشی»! مخصوصا اینکه به نتیجه کار یک کارگردان کار اولی هم چندان اعتمادی نداشتیم و در کمال نا امیدی منتظر بودیم شهاب حسینی خودش را تکرار کند. نقش خسرو نشان داد که حسینی، برای تمایز ایجاد کردن در نقش های شبیه به هم واقعا استاد است. او روند بیماری یک مبتلا به اختلالات دوقطبی را آنقدر تدریجی و با جزئیات ریز نشان داد و از حال خوب به بد و نهایتا ویرانی رسید که دهان همه از تعجب باز مانده بود.
ناصر هاشمی
بازیگر کم کار سینما و تلویزیون امسال بعد از مدتها دوری از سینما برگشت و بازی قدرتمندی از خودش به نمایش گذاشت. مدتها بود از جنس بازی اش خبر نداشتیم، او را معمولا در نقش جوانی های مهدی هاشمی می دیدیم و نمی دانستیم چرا کارگردان ها برای نقش های مستقل سراغش نمی روند و  علت کم کاری اش چیست. به نظر می رسد حتی خود کارگردان های سینما هم تا قبل از فیلم «برادرم خسرو» چنین انتظاری از بازی این بازیگر نداشتند. او نقش یک برادر متمول،خودرای، مبادی آداب، قانونمند، عصبی و بیزار از بی نظمی و عدم تعادل را طوری بازی کرد که همه خیال می کردیم شبیهش را بارها اطرافمان دیده ایم.