تبیان، دستیار زندگی
اولین فرمانده سپاه انقلاب اسلامی، آرزوهایی برای انقلاب داشت که اینک با عدم دسترسی به آنها ، خود را سرزنش می کند که شاید محاسباتشان اشتباه بوده اما ای کاش ....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : آزاده مرنی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ناگفته های آقای سیاسی

اولین فرمانده سپاه انقلاب اسلامی، آرزوهایی برای انقلاب داشت که اینک با عدم دسترسی به آنها ، خود را سرزنش می کند که شاید محاسباتشان اشتباه بوده اما ای کاش ....

آزاده مرنی - بخش سیاست تبیان

جواد منصوری

آقای سیاسی با گلایه هایی از روند اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور، با دلسوزی برای اقشار مختلف بالاخص جوانان، دعا می کند که عاملان اصلی ایجاد چنین فضایی در جامعه، هرچه زودتر هدایت شوند تا شاید انقلاب اسلامی به آرمان های خود نزدیک تر شده و مردم نیز آن را بیش از پیش درک کنند.

وی همچنین با انتقاد از ایجاد تحریفات وافری در اصل انقلاب اسلامی، تاکید دارند که اشخاص شاخص این عرصه همچون شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر و شهید مطهری و .... ،به دست بدخواهان نظام از میان برداشته شدند در حالی که هرگز مدعی عامل شکل گیری انقلاب از سوی خود نبودند، حال آن که امروز، برخی ادعا می کنند که من و مای خاصی سبب رویداد تاریخی انقلاب شده و خود را فرای قانون می دانند اما چنین سخنانی از پایه کذب و بی اساس است.

دکتر جواد منصوری متولد ۱۳۲۴ در کاشان و اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. ایشان دوران تحصیلی را دبستان انوشیروان و دبیرستان علوی گذراند. ایشان آثار متعددی با مضامین انقلاب اسلامی و تحولات منطقه دارند که چند نمونه از آنها عبارتند از:
سال های بی قرار (خاطرات)، شناخت استکبار، ۲۵ سال حاکمیت آمریکا در ایران، فرهنگ استقلال، مقدمه ای بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، جنگ فرهنگی علیه انقلاب اسلامی، شناخت و تحلیل پدیده های سیاسی، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، فرهنگ استقلال و توسعه، قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، هویت سیاسی و نهادهای اجتماعی، خاطرات جواد منصوری، قیام پانزده خرداد (تاریخ تحلیلی نهضت اسلامی)، آمریکا و خاورمیانه، چالش های ایران و آمریکا، نظام سلطه در قرن۲۱.
وی هم اکنون معاون اسناد و کتابخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی می باشد.
در بزرگداشت سی و هفتمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی پای درد دل های اولین فرمانده سپاه    می نشینیم.

- آقای منصوری لطفا خاطره ای شاخص از دوران مبارزه خود بفرمایید.
بنده به خاطر مبارزات سیاسی که داشتم تبعا خاطرات زیادی هم دارم چون چندین بار زندانی و تبعید شدم یک سری در سال 48 به مدت سه سال و نیم و یک بار هم از سال 51  به مدت شش سال و نیم. اما موردی که بسیار جالب است در 21 آذر سال 57 یعنی یک روز بعد از عاشورای تاریخی (تظاهرات روزهای عاشورا و تاسوعای سال 1357، نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران است) پس از شش سال و نیم از زندان آزاد شدم، وقتی از زندان خارج شدم با صحنه ای بسیار متفاوت از زمان زندانی شدن مواجه شدم، بطوری که بصورت زنده و عینی داستان اصحاب کهف بر من تجلی کرد، زیرا تا سال های 51 هرچه به دیوارهای مملکت نگاه می کردیم عکس های شاه را می دیدیم اما بعد از آزادی عکس های امام خمینی (ره) و سخنان وی بر در و دیوارها دیده می شد و همه شعار "مرگ بر شاه" می دادند. بعد مردم که قریب به 200 نفر بودند و جلوی زندان وکیل آباد مشهد ایستاده بودند، بنده را روی دوششان تا شهر بردند. قاعدتا اگر انقلاب نمی شد برای همیشه در زندان می ماندم به همین خاطر بعد از 21 آذر 57 هر نفسی که من می کشم مدیون شهدا هستم.

- آیا از هم دوره ای هایتان در مدرسه علوی خبر دارید؟
تا حدود 10 سال پیش هر چند ماه یکبار تقریبا بیست نفر بودیم که جمع می شدیم و جلسه می گذاشتیم و جلسات پُرباری هم داشتیم اما کم کم مشغله های کاری و سختی هماهنگی موجب تعطیلی این جلسات شد.

- لطفا از انتصابتان به عنوان اولین فرمانده سپاه پس از انقلاب اسلامی بگویید.

وقتی از زندان خارج شدم با صحنه ای بسیار متفاوت از زمان زندانی شدن مواجه شدم، بطوری که بصورت زنده و عینی داستان اصحاب کهف بر من تجلی کرد، زیرا تا سال های 51 هرچه به دیوارهای مملکت نگاه می کردیم عکس های شاه را می دیدیم اما بعد از آزادی عکس های امام خمینی (ره) و سخنان وی بر در و دیوارها دیده می شد و همه شعار "مرگ بر شاه" می دادند

ما با دوستان در زندان پس از بررسی های فراوان به این نتیجه رسیدیم که یکی از دلایلی که قیام های مردمی در 200 سال گذشته نتوانست به موفقیت های بزرگ برسد این بود که مردم یک نیروی قدرتمند و مسلح انقلابی نداشتند که دستاورد انقلابشان را حفظ کند لذا آثار قیام از بین می رفت. به همین خاطر بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر اساس آن بررسی ها و مطالعاتی که داشتیم تصمیم گرفتیم نیرویی تشکیل دهیم که مدافع و محافظ انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی باشد و دوستان جمع شدند و تشکیلاتی شکل گرفت و پس از حدود 2 ماه مذاکره، با نظر شورای انقلاب اسلامی اساسنامه تنظیم شده تایید شد و پس از رای گیری، شهید بهشتی به عنوان دبیر شورای انقلاب، حکم اعضای شورای فرماندهی سپاه را صادر و اینجانب فرمانده سپاه شدم.

- اشاره ای داشتید به همفکری دوستان برای پایه ریزی سپاه در زندان؛ از این افراد هستند کسانی که بعدها نیز در این راه به شما کمک کرده باشند؟
بله، آقایان حسین شریعتمداری، ابراهیم محمدزاده، شهید محمد منتظر قائم، دو تن از برادرانم و افراد دیگری که از عناصر فعال و شناخته شده مبارزات انقلابی بودند. برخی از این افراد بعدها به عنوان اولین فرمانده سپاه در شهرهای خودشان منصوب شدند.

- دیدگاه خود را درباره سپاه بفرمایید.
بنده با تاکید و بدون تردید عرض می کنم انقلاب اسلامی با عنایت ویژه خداوند شکل گرفت بنابراین کسی نمی تواند ادعا کند من یا ما بودیم که انقلاب پیروز شد و تمام آنچه که اتفاق افتاده الهامات الهی بود و هیچ برنامه ی تدوین شده ای وجود نداشت. بطور مثال ما اصلا فکر نمی کردیم اگر روزی سلطنت سقوط کند سران آن چه می شوند؟
در این راستا باید بگویم روزهای نخستین انقلاب اسلامی بود و ما ساعت 8 صبح روز 23 بهمن 58 در مدرسه رفاه بودیم که ناگهان مردم سران سلطنتی را یکی یکی آوردند و تحویل ما در مدرسه رفاه دادند، از رییس دادگاه نظامی تا رییس کل زندان ها. حالا ما نه جایی برای زندانی کردن آنها داشتیم و نه برنامه ای. در این میان شهید محمد کچوئی پیشنهاد دادند زیرزمین مدرسه را مرتب کنیم و همه را در آنجا نگه داریم و به بنده هم گفتند تا برایشان تشکیل پرونده بدهم و رسیدگی کنم. این شد که سنگ بنای دادگاه انقلاب گذاشته شد.

- از دیدگاه شما راز ماندگاری سپاه چیست؟
ما بر اساس تجربیات اولا اصرار کردیم سپاه زیر نظر رهبر باشد چون می دانستیم اگر سپاه برود زیر نظر دولت تبدیل می شود به چماق دولت ها و اگر چنین می شد بلایی که در حال حاضر سر اقتصاد و فرهنگ کشور آمده بر سر سپاه و کل کشور می آمد و ممکن بود مملکت از بین برود. مورد دوم این بود که سپاه با لطف خدا وارد قانون اساسی شد. در غیر اینصورت سپاه مانند کمیته ها و جهاد سازندگی منهدم می شد و الان تمام ضدانقلاب افسوس می خورند که چرا نتوانستند جلوی این کار را بگیرند.

- از ناگفته های سپاه در دوره فرماندهی خود بفرمایید.
ناگفته خیلی زیاد است؛ اما از همه مهم تر کارشکنی های دولت موقت، بخصوص زمانی که دیگر ما به هیچ عنوان زیر بار این دولت نرفتیم بود، زیرا کمک ها را قطع کردند و تنها امام با قاطعیت از سپاه حمایت کردند. در این باره به خاطره ای اشاره می کنم. معمولا برای ارائه گزارش خدمت امام (ره) می رسیدیم، یک بار در تیرماه 58 به اتفاق چند نفر از شورای فرماندهی رفتیم قم خدمت ایشان و گفتیم آقا ما به شدت نگران وضع مملکت هستیم و احساس خطر می کنیم زیرا در پنج جبهه تجزیه طلبی در حال جنگ هستیم و ضدانقلاب وجب به وجب در مقابل ما ایستاده و دولت موقت هیچ کمکی نمی کند و شورای انقلاب هم عملا تصمیم گیرنده نیست، وقتی امام شدت نگرانی ما را دیدند فرمودند: "نگران نباشید، درست می شود من به دولت می گویم که مشکلات را حل کنند و قبلا هم گفته ام اگر سپاه نبود این مملکت نبود."

جواد منصوری

- نظر شما درباره تحقق آرمان های نظام چیست؟
این سوال بسیار مهم است و بعضا برخی به صراحت می پرسند پشیمان نیستی بیست ساله بودی که به زندان رفتی و 34 سالگی آزاد شدی. غیر از این است که این فاصله تمام جوانی انسان است؟ اما ما براساس مسئولیت رفتیم و از ساعتی هم که از زندان بیرون آمدم رفتم مدرسه رفاه و مشغول کار شدم و تا به امروز تقریبا تمام وقت کار می کنم.
توجه کنید، در حمله به مکه شترهای ابوطالب، عموی پیامبر (صلوات الله علیه) را گرفتند. ایشان عده ای را فرستادند تا شترها را پس بگیرند. اما در جواب شنیدند: ما خانه کعبه را گرفته ایم، حالا تو نگران شترهایت هستی؟! ابوطالب فرمود: "اَنُا رَبُ الاِبِل و لِلبیَتِ رَبُ" یعنی من صاحب شترهایم هستم و برای خانه کعبه پروردگاریست که اگر بخواهد آن را حفظ می کند و مانع از حمله می شود. حالا انقلاب هم صاحب دارد و خود خدا نگهدار آن است اما در حال حاضر روزهای سختی را می گذرانیم و بارها شده که من به این حال گریه می کنم چون ایمان ها کم شده و هرکاری که می خواهند انجام می دهند، زیرا انسان ها دائم در حال تغییر و نوسان هستند.
ما فردی را داشته ایم که در ساواک 2000 صفحه پرونده داشت بارها شکنجه شده بود، تبعید شد، ممنوع المنبر شد و .... اما پس از انقلاب چون به پست و مقامی نرسید تبدیل شد به ضدانقلاب.

شهید محمد کچوئی پیشنهاد دادند زیرزمین مدرسه را مرتب کنیم و همه را در آنجا نگه داریم و به بنده هم گفتند تا برایشان تشکیل پرونده بدهم و رسیدگی کنم

من تعجب نمی کنم. چون برعکس هم داریم؛ بنده را مدتی تبعید کردند به زندان دیزل آباد کرمانشاه (معروف به زندان اشرار)، آنجا مملو از اشرار بود. اشراری که حتی زندان بانها هم از آنها می ترسیدند. اینها به من چون تنها فردی بودم که اتهام سیاسی داشتم، می گفتند "آقای سیاسی" .
یک روز یکی از اشرار که به اصطلاح باسوادتر بود آمد پیش بنده و گفت آقای سیاسی! اگر روزی در این مملکت کاره ای شدی، همه ما را از دم بکُش چون ما آدم شدنی نیستیم. حالا بعد از انقلاب یکی از این اشرار زندانی که ذره ذره بدنش خالکوبی داشت، متحول شد. یک روز آمد پشت در ساختمان سپاه، آنقدر التماس و گریه کرد تا راهش دادند. بعدها گفت: "من از خدا خواستم این بدن من بسوزد و سیاه شود و اثری از این خالکوبی ها نباشد، بعد از دنیا بروم". این فرد در جنگ، روز عاشورا داخل نفربر سوخت و به شهادت رسید. پس ما هر روز طلحه و زبیرها داریم، هر روز حُرها داریم و انسان ها دائما در حال تغییر هستند.

- شما شخصا هدف خاصی برای انقلاب داشتید که به آن دستیابی پیدا نکرده باشید.
احساس می کنم در محاسباتم اشتباه کرده بودم، چون فکر می کردم طی یک دوره ی حدودا بیست ساله می توانیم یک جامعه سالم بسازیم. اما به پیچیدگی های انسان ها توجه نکرده بودم. بهتر است با روایتی این موضوع را ملموس کنم : وقتی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) آزرده خاطر می شد از این که مردم هدایت نمی شدند خداوند فرمود : "ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی " یعنی ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که (از کثرت عبادت خدا و جهد و کوشش در هدایت خلق) خویشتن را به رنج درافکنی. پس ما هم با مطالعه و اموری که در دست داریم سعی بر هدایت افراد داریم حال این خداست که باید بر کارهای ما اثر بگذارد.

جواد منصوری

- نظر شما درباره اوضاع کنونی خاورمیانه چیست؟
در واقع انقلاب اسلامی به تدریج در حال تغییر مسیر تاریخ بشریت است و من دراین باره نظریه ای هم دارم که قابل اثبات است. این جریان را ابرقدرت های جهان فهمیده اند، چون به دقت در حال رصد تحولات دنیا و بررسی ابعاد و نتایج آنها هستند. از این رو دیدند که پیام انقلاب اسلامی به نیجریه رسید و شیخ زکزاکی بوجود آمد، در عربستان شیخ نمر بوجود آمد، به اندونزی رسید جمعیت اسلامی بوجود آورد و متوجه شدند که اگر این خط پیشروی کند، طی چند سال آینده چه خطر بزرگی آنها را تهدید می کند. پس برای به هم زدن این جریان باید امنیت و ثبات منطقه را از بین ببرند. حتی یکی از اعضای کنگره آمریکا به صراحت گفت: ایران باید اسراییل را به رسمیت بشناسد، تعهد دهد در مسایل منطقه دخالت نکرده و انقلاب اسلامی را در دنیا تبلیغ نکند. حتی گفتند اگر حزب الله را خلع سلاح کنید ما رهبران مجاهدین خلق را به سرعت تحویل شما می دهیم!.
در جایی هم نخست وزیر اسراییل گفت : "ورود فرهنگ انقلاب اسلامی به خاورمیانه، تمام معادلات ما را به هم زد." بنابراین هرکاری می کنند، تا این جریان را از بین ببرند.

- از دیدگاه شما رابطه ایران و عربستان در آینده چگونه خواهد شد؟
قطعا هیچ گاه رابطه ما با عربستان رابطه عادی نخواهد شد ، ممکن است نهایتا تبدیل به یک رابطه آرام شود زیرا عربستان و اسراییل دو روی سکه هستند پس اگر عربستان خود هم بخواهد نمی تواند رابطه عادی با ایران داشته باشد.

- چرا شما تابحال وزارت یا نمایندگی مجلس را نپذیرفته اید؟
سوال جالبی است؛ چون بارها به بنده پیشنهاد دادند حتی برای انتخابات پیش رو دوستان اصرار داشتند که وارد شوم اما قبول نکردم زیرا پدر بنده در سال های اول انقلاب فرمودند هرگز وزارت یا نمایندگی جامعه را نپذیر چون مردم ما تابع قانون نیستند، قانون گریزند و از یک وزیر یا نماینده انتظارات بی جا زیاد دارند، اگر انجام دهی خلاف قانون است و اگر انجام ندهی با تو در می افتند. لذا پیرو توصیه پدر بزرگوارم هرگز این قبیل پست ها را نپذیرفتم.

- نظرتان درباره نقد آقای هاشمی رفسنجانی به ردصلاحیت ها چیست؟
اولا آقای هاشمی خود را فوق قانون می داند دوم اینکه ایشان فکر می کند در حقشان ظلم شده پس باید به نوعی جبران شود و سوم اینکه باندی اطراف ایشان را گرفته اند که فقط به منافع خود فکر می کنند نه ایران و نه اسلام پس ایشان هم تحت تاثیر آنها صحبت می کنند.
درباره ردصلاجیت ها هم قانون داریم و طبق قانون افراد باید آزمون می دادند و احراز صلاحیت می شدند اگر در آزمون شرکت نکرده اند طبیعی است که ردصلاحیت شوند و قانون استثنا ندارد حتی برای بیت امام (ره).