تبیان، دستیار زندگی
رهبر انقلاب جمله ای دارند که می فرمایند: فتح الفتوح امام، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم و صادق بوده است، مانند «شهید حسن باقری». در این نوشتار به بهانه سالروز شهادت این شهید سعی شده تا با ذکر گوشه از زندگی، دستاورد و وصیت وی ذهن جوانان را به مفهوم سخن اما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نابغه جنگ

رهبر انقلاب  می فرمایند: فتح الفتوح امام، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم و صادق بوده است، مانند «شهید حسن باقری». در این نوشتار به بهانه سالروز شهادت این شهید سعی شده تا با ذکر گوشه از زندگی، دستاورد و وصیت وی ذهن جوانان را به مفهوم سخن امام نزدیک کنیم.

فرآوری: سامیه امینی- بخش فرهنگ پایداری تبیان
شهید حسن باقری

چشم اندازی به زندگی

شهید «غلامحسین افشردی»، معروف «حسن باقری» مورخ ۲۰ اسفند ۱۳۳۴ مصادف با ولادت امام حسین (ع) در خانواده ای مذهبی در شهر تهران پا به عرصه وجود گذاشت. مادرش با شغل خیاطی و پدرش با کارگری در یک خانه استیجاری به تربیت دینی این نوزاد پرداختند.
در هنگام تولد اندام لاغر و ضعیفی داشت. نامش را غلامحسین گذاشتند تا به احترام و عظمت مولایش حسین (ع) خداوند سلامتی اش را تضمین کند.
بعد از ابتلا به چندین بیماری خطرناک ازجمله دیفتری و سیاه سرفه از دام این بیماری ها نجات یافت و دوران پرمخاطره ای را پشت سر گذاشت. در سن دوسالگی همراه خانواده اش راهی زیارت مولایش امام حسین (ع) شد.
او در کودکی به خواندن نماز و فرایض دینی علاقه شدیدی داشت. یکی دیگر از ویژگی های بارز او که در کودکی داشت نظم بود که حرف اول را در زندگانی اش می زد. اخلاق نیکوی وی باعث شده بود وقتی هم سن و سالانش با او صحبت می کردند احساس می کردند که با فردی بزرگ تر از خودسر و کاردارند.
فعالیت های دینی و سیاسی اش را از دوره دبیرستان شروع کرد. مسئولین مدرسه برای این که آتش انقلابی که در سینه حسین روشن شده بود شعله ورتر نشود اقدام به خاموش کردن این آتش در درون حسین می کردند و مداوم او را اذیت می کردند حتی یک بار هم که مادرش به مدرسه رفته بود در حضور او به صورت حسین سیلی زده بودند تا از کارهایش دست بردارد؛ اما حسین زینب وار به راه خویش ادامه می داد.

شهید حسن باقری در یادداشت های شخصی اش می گوید: مرحلهٔ اول آزادسازی خرمشهر یعنی محاصره شهر، یک تصمیم عینی نبود و تصمیمی ذهنی بود. او این حرکت را اشتباه می دانست که در مرحله اول، محاصره انجام شود

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در فروردین ماه ۵۸ تصمیم به تحصیل در رشته علوم انسانی گرفت و بعد از دو هفته مطالعه در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول شد. در کنار تحصیل کار در روزنامه جمهوری اسلامی را شروع کرد و بعد از یک سال در سال ۵۹ وارد اطلاعات سپاه شد. برای او نام مستعار حسن باقری را انتخاب کردند. وظیفه او شناسایی گروهک ها بود.
زمانی که دشمنان بعثی عراق به سرزمین اسلامی مان حمله کردند، حسین مبارزه در جبهه فرهنگی و سیاسی را رها کرده و وارد جهاد درراه خدا شد. بعد از مدتی با بروز لیاقت و خصوصیات منحصربه فرد خود در ردیف فرماندهان سپاه قرار گرفت.
در دی ماه سال ۵۹ مسئولیت یکی از معاونت های ستاد عملیات جنوب به وی سپرده شد. در عملیات امام مهدی (عج)، الله اکبر، فتح و دهلاویه نقش به سزایی ایفا کرد. همچنین در عملیات ثامن الائمه (ع) محورهای دارخوین و جاده ماهشهر را هدایت می کرد.
در عملیات طریق القدس از طرف سپاه به عنوان فرمانده لشگر نصر و در عملیات آزادسازی خرمشهر فرمانده قرارگاه مشترک عملیاتی انتخاب شد. او در تصرف شلمچه و خرمشهر فعال ترین و سخت ترین وظایف را عهده دار بود.
آخرین مسئولیتی که به حسین واگذار شد جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.
سرانجام در ۹ بهمن سال ۱۳۶۱ هنگامی که دوستان حسین برای دیدار امام به تهران عزیمت کرده بودند او و چند تن دیگر برای شناسایی محور عملیاتی والفجر (فکه ٓ چزابه) به منطقه رفتند و در این شناسایی چون سالار کربلا، غریبانه جان سپردند و با خون خود کربلای فکه را گلگون کردند.

شهید حسن باقری

گزیده ای از دستاوردها

سردار فتح الله جعفری، رئیس مؤسسه شهید حسن باقری به تعبیر خودش در دو مقطع با این شهید ارتباط داشته است. مقطع اول در سال ۵۹ و در بحبوحه جنگ تحمیلی علیه ایران و مقطع دوم از سال ۸۱ که مسئولیت ریاست بر مؤسسه شهید حسن باقری را عهده دار شده است. این سردار سپاه اسلام درباره طرح شهید برای آزاد سایزی خرمشهر می گوید: دو طرح عملیاتی برای آزادسازی خرمشهر وجود داشت؛ ک یکی از سوی ارتش ارائه شده بود و دیگری از سپاه. طرح سپاه درواقع طرح «حسن باقری» بود و ازقضا همین طرح تصویب شد و بر اساس آن ایران عملیات کرد.
شهید حسن باقری در یادداشت های شخصی اش می گوید: مرحلهٔ اول آزادسازی خرمشهر یعنی محاصرهٔ شهر، یک تصمیم عینی نبود و تصمیمی ذهنی بود. او این حرکت را اشتباه می دانست که در مرحلهٔ اول، محاصره انجام شود.
حصر آبادان طرح عملیات حمزه بود که آن را حسن باقری نوشته بود. با رحیم صفوی روی آن کارکردند و در شورای عالی دفاع ارائه دادند. در شورای عالی دفاع، مقام معظم رهبری فرمودند ارتش را هم توجیه کنید. لشکر ۷۷ توجیه شد. چیزی که حسن باقری در طرح خودش پیش بینی کرده بود، این بود که لشکر ۳ عراق متکی به دو پل است و ما اگر این پل ها را منهدم کنیم، لشکر ۳ در محاصره قرار می گیرد و این برگ برندهٔ ما بود، ولی عراق تصور نمی کرد ما توان رسیدن به پل ها را داشته باشیم.
باقری برای رسیدن به عقبه های دشمن، باید هشت رده دفاعی را می شکست. ۲۴ ساعت قبل از عملیات، یکی از نیروهای اطلاعات ما با نقشه و کالک اسیر شد و همه فکر کردند حسن باقری عملیات را عقب می اندازد، ولی هیچ تغییری در طرح خودش نداد. از نهر شادگان که ده متر طول و یک متر عمق داشت، تعدادی نیرو را با مسئولیت شهید مصطفی ردانی پور از داخل کانال، به عقبه دشمن در قرارگاه تیپ ۶ زرهی که فرماندهی کل این جبهه را به عهده داشت، فرستاد. فرمانده تیپ ۶ زرهی مرخصی بود. اگر عملیات عقب می افتاد، فرمانده از مرخصی برمی گشت و آن ها باید از کانال شادگان می آمدند و ۶ کیلومتر در آب پیاده روی می کردند تا به قرارگاه برسند. بچه ها می گویند ساعت دو و نیم ما رسیدیم. با گرفتن پل و قرارگاه دشمن، همه رده های دفاعی سقوط کرد، تعداد زیادی از نیروهای دشمن اسیر شدند و تمام تجهیزاتشان به غنیمت گرفته شد؛ بنابراین هم طرح و هم اجرا دقیق بود.
در عملیات بیت المقدس، دو تفکر وجود داشت. یکی اینکه از جاده اهواز، منطقه نصر را متکی به جاده بیایند و طرح دیگر، عبور از کارون بود. طرح ارتش عبور از جاده بود و طرح سپاه عبور از کارون. حسن می گفت ما نمی توانیم دو هدف را هم زمان به یک تیپ بدهیم، چون انعطاف پذیری و توان لازم را ندارند. همین که به جاده اهواز-خرمشهر رسیدند، خودش کار مهمی بود. خیلی ها معتقد بودند عبور از کارون، یک مرحله از عملیات است. نمی توان گفت شهید باقری نظرش این بوده که نیروهای ما از کارون عبور کنند و به جاده اهواز-خرمشهر بروند. رفتن ما به جاده اهواز-خرمشهر دشمن را به واکنش وادار کرد و این عکس العمل تا آخر عملیات ادامه داشت. تا آمدند خودشان را در جاده اهواز-خرمشهر جمع وجور کنند، نیروهای ما به شلمچه رفتند و مرز و ابتکار عمل از دست ما درنیامد. تا آمدند برای آنجا فکر کنند، نیروهای ما خرمشهر را محاصره کردند. در بیت المقدس بیست هزار اسیر گرفتیم و ده هزار تانک دشمن در خرمشهر بود. نصرت خداوند در درجه اول قرار داشت، ولی طراحی دقیق هم دخیل بود.
من فکر می کنم حسن باقری در اتاق گلف در ۲۳ دی ماه سال ۵۹، خرمشهر را دید و برای آزادی آن برنامه ریزی کرد. وقتی به طرح هایش نگاه می کنیم، می بینیم همیشه شش ماه جلوتر بود. طرح عملیات حمزه برای شکستن حصر آبادان، از اسفندماه سال ۵۹ شروع شده و طرح عملیات فتح المبین ۲۱ مهر سال ۶۰ نوشته شده است؛ یعنی شش ماه قبل از عملیات. بیت المقدس هم همین طور بود.

بریده ای از وصیت

در این موقعیت زمانی و مکانی، جنگ ما جنگ کفر است و هرلحظه مسامحه و غفلت، خیانت به پیامبر (ص) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به خون شهداست. ملت ما باید خودش را آماده هرگونه فداکاری بکند ...
در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پاافتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی درراه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم ...
در مورد درآمدها چیزی به آن صورت ندارم. همین بضاعت را هم خمسش را داده ام و بقیه را هم درراه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند.



منابع: وب سایت: دفتر رهبری/ریحانه النبی، وبلاگ از ولایت تا شهادت