تبیان، دستیار زندگی
فکر می کنم باید کسان دیگری بخش های مختلف هنر سومر، آشور و مفرغ لرستان را دنبال كنند. مفرغ لرستان دنیایی از عظمت است. پنج هزار سال پیش آثاری خلق شده که همچنان حرف ها برای گفتن دارد. این مراحل بسیار گسترده است. تاریخ ایران بسیار وسیع است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مسعود عربشاهی و هنر سومر و آشور

فکر می کنم باید کسان دیگری بخش های مختلف هنر سومر، آشور و مفرغ لرستان را دنبال كنند. مفرغ لرستان دنیایی از عظمت است. پنج هزار سال پیش آثاری خلق شده که همچنان حرف ها برای گفتن دارد. این مراحل بسیار گسترده است. تاریخ ایران بسیار وسیع است.

فراوری: سمیه فروغی - بخش هنری تبیان

مسعود عربشاهی 19 شهریور سال 1314 در تهران متولد شد. اما ریشه او به دهکده ای به نام "کهک" در شرق اصفهان، حد فاصل کوهستان و کویر می رسد. او در دوران نوجوانی گهگاه  به دهکده کهک می رفت و با کارگاه های کرباس بافی، مراحل رنگ کردن کلاف ها و انواع کارهای دستی روستائیان آشنا شد: کرباس های رنگین، نقوش و جدول بندی های آنها.
تمرین طراحی و ساختن نمونه های کوچک مجسمه از این دوران آغاز می شود که او را به گذشته می بردند. عربشاهی در سال 1335 به هنرستان پسران تهران با پشتوانه ای از حس رنگ و شکل راه یافت و مراحل هنر آموزی را با اشتیاق ادامه داد.
او اصول آکادمیک نقاشی را نیز به خوبی آموخت و در محضر محمود اولیاء به شناخت نقاشی واقعگرا و رنگ های طبیعت و دستیابی به طراحی دقیق اشیاء و انسان نایل شد. این هنرمند در هنرکده هنرهای تزئینی به فراگیری هنر پرداخت و در دوره کارشناسی علاوه بر نقاشی و مجسمه سازی، تجربیاتی در معماری داخلی کسب کرد. در آثارش نقش مایه های کهن و اساطیر ایرانی و بین النهرینی مشاهده می شوند.
او از نقاشان وابسته به شیوه سقاخانه ای نیز محسوب می شود که به همراه نقاشان هم دوره خود، " گروه آزاد نقاشان و مجسمه سازان" را در سال 1353 تشکیل داده اند.

عربشاهی


برپایی نمایشگاه های آثار نقاشی و مجسمه به همراه کسب جوایز متعدد در داخل و خارج از کشور در کارنامه هنری عربشاهی دیده می شوند.آثار این نقاش و مجسمه ساز در موزه هنرهای معاصر تهران، موزه هنرهای زیبا (سعد آباد)، موزه هنرهای معاصر کرمان و مجموعه های خصوصی در ایران و امریکا نگهداری می شوند.

عربشاهی

وی در رابطه با آثارش معتقد است که :«این كارها، ماحصل سال ها جست وجو و کنکاش است؛ سال هایی که تحت تأثیر كسی نبودم و حتی سعی می كردم كتابی باز نكنم و تصویری نبینم. در ابتدا به فضاهای حماسی توجه داشتم، مدتی بعد هم روی مساجد و کاشی ها و تزیینات آنها تمرکز کردم. کمی بعد هم سفارش طراحی داخلی سالن کنفرانس هلال احمر را گرفتم که تحت تأثیر این فضاها دیوار سالن را با سفال تزیین کردم.
 من آن قدر روی اینها كار كرده ام و این آثار ملکه ذهنم شده كه تمام جزءبه جزء آنها را می دانم. تمام موجودات، اسب ها، حركت ها همه در ذهنم هست و چیزی نیست كه از جایی تقلید و كپی كرده باشم، اما به این نتیجه رسیده ام که توان و شعور و دانش آدم هایی که هزاران سال پیش نقوشی را خلق کرده اند، بسیار بالا بوده است؛ کسانی که ما به نام «صنعتكار» می شناسیم شان و نه هنرمند. آن صنعتكاران آثاری را خلق می كردند که جزء وسایل ابتدایی زندگی شان بود. آثار زیبایی به وجود می آوردند که حاصل گستردگی ذهن شكوفایشان بوده است. یك نفر باید چقدر دانش داشته باشد كه بتواند چنین آثاری را خلق كند. در یكی از روستاهای قم به نام «كهك»، آهنگرهایی زندگی می کنند كه انگار متعلق به پنج، شش هزار سال قبل هستند.
وی همچنین در مورد تاثیر پذیری اش از آثار هنر سومری و آشوری اینگونه می اندیشد : « فکر می کنم باید کسان دیگری بخش های مختلف هنر سومر، آشور و مفرغ لرستان را دنبال كنند. مفرغ لرستان دنیایی از عظمت است. چند شب پیش كتابی درباره كارهای سومری متعلق به بابل را ورق می زدم. پیش خود گفتم با اینكه ما الان در قرن ٢١ هستیم، اما پنج هزار سال پیش آثاری خلق شده که همچنان حرف ها برای گفتن دارد. این مراحل بسیار گسترده است. تاریخ ایران بسیار وسیع است.
من خودم درباره سفال و لعاب ایران تحقیقات زیادی کرده ام. با سفال، دیوارهای سالن ٦٠٠متری هلال احمر (سالن کنفرانس شیروخورشید (هلال احمر) در میدان ارگ )را تزیین کرده ام. معلوم هم نیست چه سرنوشتی پیدا کردند. هم اکنون نیز در آثارم زیربنا همان آثار سومری و آشوری است و هنوز وقتی كار می كنم، آن كارهاست كه به من شكل می دهد. كارهای من جدا از آنها نیستند.

هنرمند دیرینه ایرانی ، مسعود عربشاهی هنر خود را تحت تاًثیر هنری می داند که ریشه در فرهنگ اولین تمدنهای بشری جهان دارد،تمدنی که ریشه در ایران پهناور دارد، تمدنی که غنی ترین هنرها را در دل خود نگاه داشته تا آن را بدین گونه به هنر نسل های بعد عرضه کند، اما چرا  آثار این هنرمند سالخورده  به سرنوشتی وحشتناک دچار می شود؟

دوره مفرغ. كارهای عجیبی است. باید به عمق این كارها بروید ببینید چه كرده اند. باوركردنی نیست. سازنده آن آثار نه اسمش هنرمند بوده نه صنعتكار. كارگری بوده كه این كار را انجام می داده است.
اودر رابطه با مجموعه « نور و گیاه » که کار کرده است میگوید :« شامل شش تابلوی زیبا بود. تمام كارهای من سرنوشت وحشتناكی پیدا کردند. چند سال پیش آقایی که می گفت مشاور فرهنگی است، با من تماس گرفت و گفت یك كار شما باقی مانده و می خواهم این كار را ببینید. گفتم كجا كار من باقی مانده؟ گفت در مجلس در قسمت انباری. با آقای مجید شافعی به آنجا رفتیم. آن آقا ما را به انباری پر از شیشه و زباله برد.
انگار هرچه زباله در تهران بود آنجا ریخته بودند. خلاصه اینكه دنبال این آقا راه رفتیم. كوهی به ارتفاع هفت، هشت متر خاكروبه روی هم بود. آن روز خیلی تعجب كردم و از آقایی كه با من از موزه آمده بود، پرسیدم ما قرار است چه چیزی را در اینجا پیدا كنیم؟ آنجا یك منزل نزدیك مجلس بود كه ظاهرا مصادره شده بود. تا اینكه به جایی رسیدیم كه تابلو را از زیر خاكروبه ها بیرون آورد. ٢٠ سال قبل از آن زمان، وقتی آن تابلو را كار می كردم، در سالن ناهارخوری كه سالن شیكی بود نصب شده بود. آن آقا مدام از من معذرت خواهی می كرد. گفتم شما چرا این قدر معذرت می خواهید. گفت این اتفاق واقعا فاجعه بار است. گفت می خواهم بگویم دو تا از این تابلوها را قیراندود كرده و برای سقف كارگران استفاده كرده اند. گفتم این تابلوها را چه كار كرده اید؟ گفت نمی دانسته اند اینها چیست و سه لته را به عنوان ایزوگام اتاق کارگران استفاده کرده اند. 
تابلوهای بزرگ به ابعاد سه متر را برای اتاق كارگران استفاده كرده بودند. زمانی كه دانشجو بودم این تابلوها را كشیدم و چقدر هم زیبا بودند. تصویر یكی را دارم. از شش تابلو سر پنج تا این بلا را آورده بودند.
من جزء معدود آدم هایی هستم كه می تواند این اتفاقات را تحمل كند. هر كسی نمی تواند تحمل كند چنین بلایی سر تابلوهایش بیاورند.



منابع :
- همشهری
- شرق