تبیان، دستیار زندگی
در پی کشتار شیعیان در نیجریه و دستگیری رهبر شیعیان آن کشور ، شیخ ابراهیم زکزاکی، میلاد عرفانپور، مجتبی خرسندی، عالیه مهرابی و... از شاعران کشورمان در واکنش به کشتار بی رحمانه شیعیان نیجریه اشعاری سرودند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اشعاری برای شیعیان نیجریه

در پی کشتار شیعیان در نیجریه و دستگیری رهبر شیعیان آن کشور ، شیخ ابراهیم زکزاکی، میلاد عرفانپور، مجتبی خرسندی، عالیه مهرابی و... از شاعران کشورمان در واکنش به کشتار بی رحمانه شیعیان نیجریه اشعاری سرودند.

فرآوری: علی احمدی-بخش ادبیات تبیان
شیعیان نیجریه

در ادامه تعدادی از این اشعار که به شیعیان مظلوم نیجریه تقدیم شده تا قوتی به دل بازماندگان این فاجعه باشد، را می خوانید:

میلاد عرفان پور

نسیم از دوردست آورده عطر آشنایت را
دلم را می فرستم تا ببندد زخم هایت را
در این شب های غربت چون «بلال» و «جون» می تابی
تو صبح روشنی ، از دور می بوسم عبایت را
به بذل جان چه خوش رفتند فرزندان و یارانت
چه زیبا کرده خون این جوانان، کربلایت را
تو با «منهم قضا نحبه» غم «من ینتطر» داری
بخوان که تشنه ام قرآن و لحن دلربایت را
قنوتم فارغ از تو بعد از این آمین نمی گیرد
فراموشی نخواهد برد از دستم،دعایت را
اگرچه زخم دیدی،اخم هرگز در مرامت نیست
رساندی از پی هر زخم، لبخند رسایت را
خدایت را شناساندی و هر کافر مسلمان شد
مسلمان کن مرا هم تا که بشناسم خدایت را
در این شور فراموشی، در این غوغای خاموشی
به مردم می رسانم چند بیتی از صدایت را
.......

مجتبی خرسندی

نشسته آتش کینه به جان نیجریه
شکسته شد به ستم استخوان نیجریه
دوباره قصه ی تاریخ، دست ظلم این بار
نکرده رحم به پیر و جوان نیجریه
وزید باد شدیدی و برگ ها را کشت
که حادتر شده حال خزان نیجریه
افق به حرف درآمد، چرا که خون زمین
به جوش آمده در آسمان نیجریه
ببین در آینه ی «ما رایت الا عشق»
که هیچ کس نشده روضه خوان نیجریه
به مرگ روبروی کفر قد علم کردند
درود بر همه ی شیعیان نیجریه
بلندگوی حسینیه شد شکسته ولی
بلندتر شده صوت اذان نیجریه
**
به گوش کل جهان می رسد تمام خبر
اگر شود قلم ما زبان نیجریه
..............

عالیه مهرابی

به حجت الاسلام زاکزاکی رهبر شیعیان نیجریه و پدر سه شهید

سه شاخه یاس باران خورده در دست
سه جام داغ دارد خوشه َای مست
دل طوفان اگر لرزید حق داشت
درخت تاک،  خار چشم باد است
تو یک تن نیستی! بر رود جانت
هزاران بانگ رودا رود پیوست
هزاران دان تسبیح، ناگاه 
پرستو وار از بند زمین رست
دل دریایی َات بی َتاب َتر شد
اگر سنگ ستم راه تو را بست  
شیوع سایه َهای ظلم در شهر
شده همسایه با همسایه همدست!
می َآید آفتاب و می َگشاید
دری بر کوچه َهای سرد بن َبست
.............

فائزه زرافشان

همه دارند از تو می َگویند، نیجریه! چه آمده به سرت
سرخ، مانند آفتاب غروب، مانده بر قلب آسمان اثرت

دشمن از جان تو چه می َخواهد؟ عالم از غصه َات  چه می َداند؟
باز کن لب که قصه را باید بشنوم از زبان شعله َورت

رسم نامردها همین بوده، آه تا بوده اینچنین بوده
که بریزند خون سرخت را پیش چشمان خست پدرت

ای شهیدان شیعه! سرها را روی دامان دوست بگذارید
نیجریه بخند، نوبت توست که بیفتد به کربلا گذرت

صبر کن آفتاب در راه است، صبر کن عمر ظلم کوتاه است
دارد از سمت شرق می َآید روشنی َبخش چشم َهای ترت



منابع: مهر/ فارس