تبیان، دستیار زندگی
«ملف گند» فیلم- سکانس بلند مستندی است که با تکیه بر شور و هیجان راوی داستان و اعتماد به داشته های بصری مخاطب به نمونه ای خوب و قابل اعتنا از سینمای مستند ایران تبدیل شده است. این روزها دیگر تصور اینکه یک اثر مستند توان ایجاد کشش در مخاطب و قابلیت ایجاد ف
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نفوس بد

نگاهی به «ملف گند» ساخته محمود رحمانی

«ملف گند» فیلم- سکانس بلند مستندی است که با تکیه بر شور و هیجان  راوی داستان و اعتماد به داشته های بصری مخاطب به نمونه ای خوب و قابل اعتنا از سینمای مستند ایران تبدیل شده است. این روزها دیگر تصور اینکه یک اثر مستند توان ایجاد کشش در مخاطب و قابلیت ایجاد فضای تعلیق و میل به حضور در سالن سینما برای تماشای فیلم را فراهم آورد چندان بی راه نیست. «ملف گند» ساخته محمود رحمانی یکی از اثبات کننده های این ویژگی است.

محمدرضا مقدسیان / بخش سینما و تلویزیون تبیان
ملف گند

محمود رحمانی با تکیه بر تحقیق و همراهی و همنشینی بلند مدتی که با شخصیت فیلم مستندش و بر مبنای شناختش بر زوایای پیدا و پنهان روان او، به خوبی توانسته در عین وفاداری به اصول و قواعد سینمای مستند، بدون دست کاری واقعیت، به جنسی از روایت همزمان با حفظ ریتم و تمپو در روایت دست بزند. در واقع محمود رحمانی با تکیه بر پژوهش و هم صحبتی پیشینش با تنها شخصیت فیلم، با شناخت کامل از اینکه چه چیزی را در میان گفته ها و خاطرات این شخصیت مطلوب تر می داند ، مسیر صحبت را به سمتی برده تا زواید و زیاده گویی های رایج در آثاری این چنین که منجر به جرح و تعدیل های زیاد در مسیر روایت بعد از مرحله تصویربراری اولیه می گردد، بی نیاز شود. رحمانی با تکیه بر تسلطش به دنیای ذهنی راوی اثر، دست به تدوین همزمان زده است. قطعا این مسئله به معنی دست بردن ر واقعیت یا تغییر مسیر آن نیست. بلکه مراد آن است که کارگردان سراغ آن بخش هایی از ذهنیات و تفکرات سوژه می شود که کنار هم قرار رگفتن آنها بهترین،کامل ترین و در عین حال موجز ترین شناخت از سوژه را برای مخاطب به همراه می آورد. رحمانی همزمان تدوین و طرح داستانی کارش را پیش برده است.
نکته مهم اما اینجاست که شکل روایی «ملف گند» شکلی پر خطر و نه چندان قابل پیش بی هم بوده است. رحمانی در عین حال که می دانسته چه بخشی از خاطرات و ذهنیات و دلمشغولی های این شخصیت برایش جذاب و معنا دار است، چندان اطمینانی از جنس واکنش و پاسخ های این شخصیت در مرحله مواجهه با برخی سوال ها و رفتارها از سوی فیلمساز نداشته است.

شکل روایی «ملف گند» شکلی پر خطر و نه چندان قابل پیش بی هم بوده است. رحمانی در عین حال که می دانسته چه بخشی از خاطرات و ذهنیات و دلمشغولی های این شخصیت برایش جذاب و معنا دار است، چندان اطمینانی از جنس واکنش و پاسخ های این شخصیت در مرحله مواجهه با برخی سوال ها و رفتارها از سوی فیلمساز نداشته است

رحمانی به ظاهر با تعریف نقاط عطف روایی از قبل، سراغ سوژه رفته ولی در عمل تنها چیزی که متضمن حرکت این فیلم- سکانس در مسیر درست و مورد نظر فیلمساز بوده، تقدیر و اقبال او بوده است. چه که شخصیت اصلی داستان با مختصاتی که ما از او می بینیم چندان کاراکتر قابل پیش بینی و ساده ای نیست و احتمال هرنوع واکنش که حتی برای فیلمساز هم تازگی داشته باشد نیز در فیلم وجود دارد. با این تفاسیر این فیلم اگر باردیگر، در روز و نوبتی متفاوت و در یک فیلم-سکانس دیگر تصویر برداری و روایت می شد، ممکن بود که کاملا  با چیزی که حالا میبینیم منطبق نباشد.
شکل روایت در فیلم- سکانس «ملف گند» واجد یک ویژگی بارز دیگر هم هست و آن اعتماد به مخاطب و اعتبار بخشیدن به داشته های داستانی، بصری و ذهنی بیننده فیلم است. این سکانس با تکیه بر سلیقه بصری مخاطب شکل می گیرد و این دقیقا خصوصیتی است که باعث می شود مخاطب فیلمی با مختصات ذهنی و بصری جذاب برای خودش را تصویر کند و با تکیه بر همین اصل کمترین میزان نارضایتی از شکل به تصویر کشیدن وقایع و خاطرات و رخدادهای پر تعداد فیلم را داشته باشد. این یعنی شانس همراهی حداکثری با فیلم- سکانس. در واقع رحمانی هیچ تصویری جز چهره سوژه مستند نمایش نمی دهد ولی با کمک لحن، حال، شور و شکل مثال زدن سوژه بستری برای پرواز ذهنی مخاطب ایجاد می کند تا مثلا وقتی سخن از پرتاب موشک یا پرواز هواپیما یا انفجار می شود، بهترین و منطبق ترین شکل انفجار با صحنه در حال توصیف را در ذهن بپروراند.این مسئله توسط خود سوژه با تغییر لحن و تن صدا یا تاکید بر برخی کلمات تا حدودی زیادی منتقل می شود ولی چون ما تصویری جز خود سوژه نمی بینیم و از تصویر ذهنی او بی خبریم، برای فهم کردن ماجرا و همدلی با سوژه ابزاری جز قوه تخیل خودمان نداریم. ذهن شرطی شده مخاطب سینما تنها راه فهم کردن معنا را در تماشای تصویر می داند. حال چه این تصویر توسط خود فیلمساز به نمایش درآید و چه اینکه با فضاسازی در دل فیلم داشته های بصری مخاطب فیلم برای درک بصری مفهوم فیلم به او کمک کند، لزوم حضور و بروز این ویژگی ضرورتی جدی برای ذهن تصویری مخاطب است.
رحمانی در «ملف گند» دست روی احساسات مخاطب می گذارد تا با ایجاد همدلی میان سوژه و مخاطب، میل به فعال شدن تصورات ذهنی مخاطب را ایجاد کند و از این نقطه به بعد، چرخ پیشبرد داستان فیلم به حرکت در می آید و توصیف شفاهی صحنه از سوی سوژه و تصویر سازی فردی مخاطب از فضا به قاعده اصلی فیلم بدل می شود و این روند تا انتها ادامه می یابد.