تبیان، دستیار زندگی
مهمترین مولفه شعر انقلاب اسلامی همسویی شعر با اهداف، آرمان ها و چارچوب های انقلاب است و اگر شعری در این چارچوب ها و اهداف قرار بگیرد شعر انقلاب است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مولفه های شعر انقلاب

مهمترین مولفه شعر انقلاب اسلامی همسویی شعر با اهداف، آرمان ها و چارچوب های انقلاب است و اگر شعری در این چارچوب ها و اهداف قرار بگیرد شعر انقلاب است.

فرآوری: علی احمدی- بخش ادبیات تبیان
میلاد عرفان پور

میلاد عرفان پور درباره ضرورت تعیین مولفه برای شعر معتقد است وقتی یک پسوند را به شعر اضافه می کنیم و مثلا می گوییم شعر انقلاب یا شعر اعتراض یا شعر مقاومت و... این پسوند ها یک معنای اضافی را به شعر بار می کند و این معنا نیاز به مشخص سازی و بیان ویژگی دارد. یعنی باید بتوانیم شاخصه های آن معنا و مفهوم را روشن کنیم.
مثلا وقتی می گوییم شعر انتفاضه، این واژه انتفاضه یک معنای دقیق و مشخص دارد؛ یا وقتی می گوییم شعر مقاومت آمریکای جنوبی باز هم این مفهوم اضافی کاملا معنادار است و ویژگی هایی دارد. بنابراین هر عنوانی قطعا باید معنایی داشته باشد و هر معنایی هم دارای ویژگی ها و مولفه هایی است.
بنابراین قطعا شعر انقلاب اسلامی مولفه ها و ویژگی هایی دارد و برای صراحت و روشنی بخشیدن به شعر انقلاب باید این مولفه ها و شاخصه ها را تعیین کرد و روشن ساخت. چون اگر هم، ما این مولفه ها را تعیین کنیم یا نکنیم، به خود آن مولفه ها لطمه ای وارد نمی آید؛ آن مولفه ها هستند و وجود دارند، چه ما آن ها را بشناسیم و بیان کنیم، چه آن ها را ناشناخته رها کنیم.
عرفان پور با بیان اینکه در سال های اخیر تلاش شده از منظرهای مختلف شعر انقلاب اسلامی تعریف شود، گفت: عده ای ادعا کردند که شعر انقلاب صرفا همان اشعاری است که بعد از پیروزی انقلاب سروده شد و از بهمن ماه سال ۵۷ تا کنون سروده شده و رواج پیدا کرده است؛ اما به نظر من و بسیاری از متخصصان امر، این تعریف از شعر انقلاب اسلامی صراحتا غلط است.

مهم ترین مولفه شعر انقلاب اسلامی همسویی شعر با اهداف و آرمان ها و چارچوب های انقلاب اسلامی است و اگر شعری در این چارچوب ها و اهداف قرار بگیرد شعر انقلاب اسلامی است و هیچ محدودیت موضوعی و قالبی نخواهد داشت

پاشنه آشیل این تعریف آنجاست که اگر فرض کنید که در دهه ۶۰ شاعری بوده باشد که بر علیه آموزه های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و امام خمینی(ره) شعر گفته باشد، باز هم ما بر مبنای این تعریف باید او را شاعر انقلابی قلمداد کنیم که چنین چیزی بسیار مضحک و بی معنی است.
این رباعی سرا با اشاره به تعریف دیگری که از شعر انقلاب ارائه شده است، گفت: تعریف دیگری هم وجود دارد که بر مبنای آن فقط باید هر شعری را که مربوط به واقعه انقلاب اسلامی و وقایع مرتبط با آن از جمله دفاع مقدس و... باشد، شعر انقلاب دانست. این تعریف هم پذیرفته نیست؛ زیرا از نظر ما پسوند انقلاب اسلامی یک پسوند گفتمانی است، نه پسوندی که فقط بر یک واقعه تاریخی صدق کند.
عرفان پور درخصوص تعریف پذیرفته شده از «شعر انقلاب» می گوید: تعریفی که ما می پسندیم و طرفداران زیادی هم دارد و صاحب نظرانی مانند آقای سنگری هم این را در آثارشان تبیین کرده اند این است که شعر انقلاب شعری است که در ذیل اهداف و آرمان ها و چارچوب های انقلاب اسلامی سروده شده باشد.
عرفان پور تعریف اخیر را متعادل و معقول می داند و معتقد است در این تعریف می توان به راحتی شعرهایی را که در زمینه فرهنگ و آموزه های اسلامی سروده می شود در همین چارچوب انقلاب اسلامی مشترک دانست و از آنجا که انقلاب اسلامی از آموزه های دین اسلام بهره می برد لذا از هم جدا نیستند و در یک چارچوب قرار می گیرند.
بنابراین من فکر می کنم مهم ترین مولفه شعر انقلاب اسلامی همین همسویی شعر با اهداف و آرمان ها و چارچوب های انقلاب اسلامی است. و اگر شعری در این چارچوب ها و اهداف قرار بگیرد شعر انقلاب اسلامی است و هیچ محدودیت موضوعی و قالبی نخواهد داشت.

محمد رضا سنگری

بازگشت شعر میان مردم بعد از انقلاب

به عقیده دکتر محمد رضا سنگری برای تبیین ادبیاتی که امروز ما آن را ادبیات انقلاب اسلامی می نامیم و شاخه هایی هم برای آن متصوریم، باید گفت همیشه هر رخداد که نقطه عطفی در یک جامعه می شود، نخستین جلوه های وجودی اش را در هنر و به طور خاص ادبیات نشان می دهد. به عبارتی بهتر است بگوییم ادبیات نمایشگاه و آیینه اتفاق و رخدادی است که در آن جامعه پدید آمده است. در این که انقلابی اتفاق افتاده، هیچ کس تردید ندارد؛ انقلابی که زیرساخت های سیاسی و اجتماعی جامعه را متحول کرده است. در کنار همه این تحول ها که اتفاق می افتد، ما باید در پی تعریف اتفاقی باشیم که در حوزه ادبیات رخ می دهد. این تغییر و تحول خود به خود، کرانه و مرزی دارد که آن را نسبت به پیش از خودش متمایز می کند. آنچه آن را از پیش از خودش جدا می کند، کرانه های تعریفی این پدیده هم محسوب خواهد شد یعنی ما ادبیاتی با عنوان ادبیات انقلاب اسلامی خواهیم داشت که تعریف، مشخصات و ویژگی های خاصی دارد که این ویژگی ها صرفا در حوزه درونمایه و محتوا نیست و حتی در فرم و قالب هم نمود دارد.
پیش از انقلاب نوعی مردم ناباوری و حتی مردم ستیزی در شعر دیده می شود. مردم ناباوری یعنی به این مردم نمی توان امیدوار بود. مثلا نیما در شعر معروفش می تراود؛ مهتاب می گوید: به عبث می پایم که به در کس آید / در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند. یعنی کاملا نسبت به مردم مایوس است. یا مثلا فروغ می گوید: مردم / گروه ساقط مردم / دلمرده و تکیده و مبهوت / در زیر بار شوم جسدهاشان. توصیفی که از مردم می کند گروه ساقط مردم است. بدتر از همه شاملو که شروع می کند به مردم تاختن و کسی مثل میرزا زاده جوابش را می دهد که نفرین مباد مردم آتش گرفته را. این مردم زجر کشیده هستند. تو چه انتظاری از آنها داری. پس فضای این دوره نوعی مردم ناباوری است اگر نگوییم مردم ستیزی. وقتی به شعر انقلاب نگاه می کنیم می بینیم کاملا شعر به مردم برمی گردد و مردم سِتا می شود. شعر مردم ستیز دیروز، تبدیل به شعر مردم ستا می شود و حتی فراتر می رود و شاعر در مقابل مردم فروتنی می کند.


منابع: مهر/ جام جم