تبیان، دستیار زندگی
من بوقلمون نر ریبایی هستم که در طبیعت به صورت وحشی زندگی می کنم. من پرهایم را باد می کنم و دمم را باز می کنم تا بزرگ تر و قوی تر به نظر بیایم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

من یک بوقلمون وحشی هستم!

من یک بوقلمون وحشی هستم!


من بوقلمون نر ریبایی هستم که در طبیعت به صورت وحشی زندگی می کنم. من پرهایم را باد می کنم و دمم را باز می کنم تا بزرگ تر و قوی تر به نظر بیایم.

من یک بوقلمون وحشی هستم!

روزی که فهمیدم چه قدر سنگینم.
آن روز به هوا پریدم و از روی زمین بلند شدم. بال هایم را با تمام قدرتم به هم کوبیدم. با اینکه پرهای بلندی داشتم، اما چون سنگین بودم، بیش از 400 متر نتوانستم پرواز کنم!

من یک بوقلمون وحشی هستم!

روز که مار دیدم
بوقلمون های دور و برم داشتند دنبال غذا می گشتند. ناگهان من یک مار دیدم. جیغ کشدم. همه به کمکم آمدند و نجاتم دادند. بعد از غذای خوشمزه را با هم تقسیم کردند.
بعد از غذا، همگی به طرف جنگل رفتیم. باید قبل از تاریک شدن هوا جای امنی پیدا می کردیم.
من شب روی شاخه درخت خوابیدم که دست گرگ ها به من نرسد.

من یک بوقلمون وحشی هستم!
روزی که قاتی کردم.
ما بوقلمون های نر
موقع جفت گیری کج اخلاق می شویم و با هم زیاد دوستانه رفتار نمی کنیم.
آن روز همه با هم مسابقه دادیم تا معلوم شود صدای کی از همه بلندتر است. این تمام داستان نبود. من به طرف بوقلمونی که از من کم سن و سال تر بود، پریدم و با پنجه هایم او را زدم.
او که تجربه زیادی نداشت، مبارزه را از من باخت. دوباره صدایش زدم، اما صدای جیغش ضعیف بود.

روزی که عروسی کردم.
آن روز در مبارزه برنده شده بودم. دیگر می خواستم یک جفت پیدا کنم تا عروسی کنم. خودم را بد کردم، گلویم را هم باد کردم. قسمتی از گردن و سرم که باد شد، صورتم قرمز شد. یک بوقلمون ماده نزدیکم آمد.

او از من خوشش آمد. بوقلمون های نر دیگر هم رفتند تا جفت دیگری برای خودشان پیدا کند.

منبع: ماهنامه نبات
تنظیم: فهیمه امرالله

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.