گفتوگویی خواندنی با واعظ شهیر حرم (۱)
حجت الاسلام و المسلمین محمد صادقی واعظ
از دستگیری خطبای معروف کشور تا اشکهای امام خمینی (ره) در شهادت اولین شهروند قمی
در دهه هشتم حیات پربار خود به سر میبرد. محضر بزرگانی چون آیت الله بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی - رحمهم الله - و دیگر فحول اساتید حوزه قم را درک کرده است. چندین بار توسط رژیم پهلوی دستگیر و زندانی شده است. نفس گرم او در مسجد اعظم و مسجد بالاسر هنوز در گوش مستمعان او طنینانداز است.
حجت الاسلام و المسلمین محمد صادقی واعظ از مریدان امام خمینی - رحمه الله - پس از سالها وعظ و خطابه، اکنون با کولهباری از تجربه و خاطره، به علت کهولت سن، دیگر قادر به ابراز آن خطابههای آتشین نیست.
- خود را معرفی کرده و اجمالی از سالهای دوران تحصیل خود در حوزه را بیان کنید.
محمد صادقی واعظ، متولد 1317 هستم. در زمان حیات آیت الله العظمی بروجردی - رحمه الله - وارد حوزه علمیه قم شدم. ادبیات: (مغنی، سیوطی و...) را نزد محسن جهانگیری فرا گرفتم. مطوّل را نزد مرحوم آقا شیخ مصطفی اعتمادی تلمّذ نموده و لمعتَین را نزد مرحوم آیت الله ستوده اراکی تعلیم دیدم. کفایتین را نزد آیت الله شیخ محمد باقر سلطانی و مرحوم مجاهدی که این دو در زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی - رحمه الله - از اساتید مبرّز کفایة الاصول بودند. خارج فقه و خارج اصول را نیز نزد حضرت آیت الله بروجردی شاگردی کردم.
زمانی که درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی میرفتم، آن را تقریر کرده، به معظم له تقدیم نمودم. وقتی خواستم مرخص شوم، به من گفتند: مطلب را خوب درک کردی؛ بعد 15 یا 20 تومان به عنوان جایزه به من دادند.
مرحوم علامه طباطبایی - رحمه الله - در مدرسه آیت الله حجت - رحمه الله - فلسفه تدریس میکردند و بنده نیز در درس ایشان شرکت داشتم. در بحث فلسفه، شاگردان معدودی داشتند و بنده منظومه حکمت را نزد ایشان فرا گرفتم. البته در درس تفسیر علامه نیز حضور داشتم. لازم است عنوان کنم کتاب قوانین الاصول را نزد امام موسی صدر تلمّذ نمودم.
- با توجه به تجربه دهها سال تبلیغ، اهل منبر و خطابه چگونه پا در این عرصه بگذارند؟
اولین قدم اهل منبر و مبلّغ این است که استاد داشته باشند و با راهنمایی استاد در این مسیر قدم نهند؛ ضمن این که باید از مقدمات علوم نیز برخوردار باشند.
در مرحلهی بعد، شیوه وارد شدن به مباحث و خارج شدن و ذکر مصیبت را به نحو شایسته انجام دهند. این موارد هم حتماً نیازمند راهنماییهای استاد است.
قبل از انقلاب در عرصه منبر، بالاتر از مرحوم فلسفی کسی نبود. آن مرحوم در سخنرانی ید طولایی داشت؛ هرچند راشد یزدی نیز منبریِ خوبی بودند. مرحوم فلسفی در مباحث خود نمایشی از موضوعات را ارئه میداد؛ موضوع، شاهد مثال، داستان تاریخی و ...، تاریخ را به گونهای بیان میکرد که شنونده، خود را در متن آن میدید. مثلاً اگر واقعه أُحد را بیان میکرد، طوری عنوان میکرد که شنونده خود را در همان فضای جنگ اُحد تصور میکرد.
اگر گوینده به این شیوه عمل کند، به خوبی خواهد توانست مستمعین را جذب نماید. بنده به منبریهای جوان گفتهام: اگر میخواهید ببینید منبر شما خوب بوده یا نه، بعد از سخنرانی نگاه کنید آیا مردم از سخنان شما چیزی به یاد دارند یا نه؟
متأسفانه برخی از گویندهها در هنگام صحبت، آسمان را مخاطب قرار میدهند، اما اگر مردم را مخاطب قرار دهند و مردم هم سخنان او را به خاطر داشته باشند، معلوم میشود مخاطب منبر، مردم بودهاند.
- مردم به چه مباحثی بیشتر توجه دارند؟
بهترین مباحث همان سیره گفتاری و رفتاری اهل بیت علیهم السلام است. مباحث اخلاقی نیز باید مطرح شود، چون جامعه همیشه به مباحث اخلاقی نیاز دارد. مبلّغین مباحث حُسن خلق و پرهیز از گناهان را از متن آیات و روایات استخراج نموده و به مردم ارائه دهند؛ از وقایع و داستانهای آموزنده که در روایات شریف بیان شده استفاده نمایند؛ از بهترین مباحث، تاریخ اسلام و اخلاق اسلامی است.
آن چیزی که عموم مردم و گویندگان به آن نیاز دارند، مباحث اخلاقی است؛ امروزه شاهد هستیم افراد با مختصر بگومگویی با یکدیگر گلاویز شده و از الفاظ رکیک نسبت به هم استفاده میکنند؛ یا بعد از تصادف رانندگی نسبت به یکدیگر پرخاشگری میکنند. این مسایل نشان از کمبود اخلاق افراد دارد، بنابراین روحانیون در منابر خود مردم را به حُسن خُلق و گذشت توصیه کنند.
- چه عواملی باعث جذابیت منبرهای قدیم بود؟
در گذشته افرادی بودند که منابر آنها جذابیت خاصی نداشت؛ اما مرحوم فلسفی با شیوههای خاصی منبر را اداره میکرد و باعث جذب شنوندگان میشد، تا جایی که شخصیتی مانند مرحوم آیت الله العظمی بروجردی - رحمه الله - از فلسفی برای سخنرانی دعوت میکرد. مرحوم فلسفی در قم در دو زمان منبر می رفت؛ شب در صحن بزرگ حضرت معصومه سلام الله علیها (قسمت شرقی) ، به طوری که در زمان سخنرانی او، صحن پر از جمعیت میشد و روزها نیز در منزل آیت الله العظمی بروجردی - رحمه الله -.
- مراجع تقلید از اهل منبر چه انتظاری داشتند؟
مراجع گذشته از اهل منبر این انتظار را داشتند که وعاظ موضوع بحث را از متن آیات قرآن کریم و روایات شریف اخذ نموده و از پراکندهگویی اجتناب کرده و اهل سیاستبازی نباشند؛ از اهل منبر خواستار بیان مطالب اخلاقی در منابر بودند.
- چرا برخی از اهل منبر در سخنرانی و خطابه موفق نیستند؟
متأسفانه برخی نمیتوانند جذاب سخنرانی کنند. البته جذابیت در سخنرانی را نمیتوان به صورت تصنّعی ایجاد کرد. جذابیت در صحبت، نوعی کمال است که لطف خدا را طلب میکند. همه دوست دارند زیبا باشند؛ اما زیبایی در یَد قدرت خداست. خداوند یکی را زیبا و یکی را زشت میآفریند. گوینده خوب بودن نیز در برخی موارد از ذاتیات افراد است. برخی افراد نیز با اینکه مطالعه زیاد دارند، اما نمیتوانند در سخنرانیهای خود جذابیت ایجاد کنند، یا حضور ذهن زیادی در ارائه مطالب ندارند.
- از ارتباط خود با حضرت امام - رحمه الله - بفرمایید و این که چگونه از سوی رژیم شاه دستگیر شدید؟
به امام - رحمه الله - علاقة زیادی داشتم؛ ایشان دو یا سه بار به منزل بنده آمدند. چون مرا به خاطر سخنرانی در حمایت از امام - رحمه الله - در مسجد اعظم قم دستگیر کردند. شبی بعد از منبر مسجد اعظم که در حال عبور از گذر خان بودم، مأموران رژیم پهلوی مرا دستگیر کرده و شبانه به زندان قزل قلعه تهران منتقل کردند. ابتدا 17شبانهروز در سلول انفرادی قرار داشتم. در همان زمان 12نفر از خطبای کشور را نیز بازداشت کرده و در سلولهای انفرادی جای داده بودند؛ امثال مرحوم علی حجتی کرمانی، شهید ربّانی املشی، صفدری خرم آبادی، واعظ طبسی تولیت آستان امام رضا - علیه السلام -، مرحوم شهید دستغیب و ...؛ بعد از 17روز همه ما را به قسمت کمیته منتقل کردند. کمیته سالن بزرگی بود که قبل از قراردادن افراد در زندان عمومی شهربانی کل کشور به آنجا منتقل میشوند. ما 12نفر دو ماه در سالن کمیته زندانی بودیم. مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری که در مسجد سید عزیزالله نماز اقامه میکرد و از جریان زندانی شدن خطبای سراسر کشور خبردار شدند، به بازاریهای تهران گفته بودند، به غیرت شما میگنجد این افراد غذای زندان بخورند؟؛ بعد از آن، بازاریهای تهران هر روز برای ما غذا میآوردند و ما یک روز غذای زندان نخوردیم.
- آیا برنامهای با سایر خطبا در زندان داشتنید؟
بله، روایت میخواندیم و به مشاعره میپرداختیم.
- شهر قم چگونه از امام - رحمه الله - حمایت کردند؟
روزی رژیم، حضرت امام را دستگیر کردند؛ شخصی به نام عبدالله اشعری سرِ بازار بر بالای بلندی فریاد میزد: زنده باد آیت الله خمینی، مرگ بر شاه! هر چه قدر پلیس تهدید می کرد که اگر ادامه دهی به تو شلیک میکنم. او میگفت: بزن! نامرد هستی اگر نزنی؛ خون من که از خون علی اکبر امام حسین - علیه السلام - رنگینتر نیست. در این بین مأمور رژیم گلولهای به سمت وی شلیک کرد و عبدالله اشعری به عنوان اولین شهید انقلاب قم به درجه رفیع شهادت نائل آمد. این مسأله باعث شد قیام مردم قم شروع شود. قم اولین شهری است که در حمایت از امام - رحمه الله - قیام کرد.
دیدار با امام - رحمه الله - در مسجد أعظم قم
بعد از اینکه از زندان آزاد شدم، از طرف امام - رحمه الله - زنگ زدند که امام میخواهد به دیدار شما بیاید. گفتم: وقتی ایشان را دستگیر کردند، به مردم گفتهام که امام - رحمه الله - آزاد خواهد شد و همه اجتماعکنندگان مسجد أعظم قم منتظر شما هستند؛ قرار گذاشتیم شب جمعه حضرت امام - رحمه الله - به مسجد أعظم قم آمده و با مردم دیدار کنند. دو شب قبل در مسجد أعظم به مردم اطلاع دادم امام شب جمعه به مجلس تشریف میآورند؛ هر کس به مسجد میآید دست خالی نیاید و با خود شیرینی نیز بیاورد. کسبه اطراف گذر خان میگفتند: ما هر چه شیرینی داشتیم، فروختیم. همه مردم شیرینی به دست در شب جمعه به مسجد اعظم آمدند. یادم هست مرحوم آیت الله گلپایگانی را نیز دعوت کردم و ایشان نیز تشریف آوردند. در منبر هم قضیه شهید عبدالله اشعری را بیان کردم. وقتی این قضیه را عنوان میکردم، دیدم امام اشک میریختند و با دستمال، اشکهای خود را پاک میکردند.
بخش بعدی را اینجا ببینید
منبع: خبرگزاری حوزه