تبیان، دستیار زندگی
ید ؟ تعریف و تاریخ احمالی علم كلام •به‌جای مقدمه •چیستی علم‌كلام •چرا نام «كلام» •خاستگاه علم كلام •دسته‌بندی فرق كلامی   •به‌جای مقدمه: علم شیمی، ادبیات، ریاضی، نجوم و...شنیده بودید، اماّ م...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درباره علم كلام چه می دانید ؟

تعریف و تاریخ احمالی علم كلام

•به‌جای مقدمه

•چیستی علم‌كلام

•چرا نام «كلام»•خاستگاه علم كلام

•دسته‌بندی فرق كلامی


•به‌جای مقدمه:

علم شیمی، ادبیات، ریاضی، نجوم و...شنیده بودید، اماّ مطمئنّم علمی به نام «كلام» را یا اصلاَ نشنیده‌اید یا فقط اسمش به گوشتان خورده ونمی دانید در چه موضوعی‌است. خاطرتان جمع كه از فهمیدنش لذت می‌برید.


•چیستی علم‌كلام

هیچ اعتقادی را نمی‌‌توان سراغ داد كه از توجیه عقلانی و استدلالی دیدگاهش خود را بی‌نیاز بداند و در صدد توجیه عقلانی تفكراتش برنیاید. بشر از پذیرش احكام عقلی ناگزیر است و نمی‌تواند خود را از سیطره احكام عقلی خلاص كند. اگر كسی لحظه‌ای در اندیشه خود به این نتیجه برسد كه آنچه تاكنون می‌اندیشیده باطل و خلاف عقل بوده، دیگر هرگز نخواهد توانست به عقاید پیشینش پایبند باشد و لااقل اگر به آنها التزام هم داشته باشد از روی عادت و احترام به سنن پیشینایش است و هرگز اعتقاد و ایمان باطنی به آنها نمی‌تواند داشته باشد.

به همین دلیل است كه شاید هیچ دین ماندگاری را نتوان سراغ داد كه به گونه‌ای به توجیه عقلانی اندیشه‌هایش برنیامده باشد و یا در مقام پاسخگویی به اعتراضات و انتقادات مخالفانش نباشد. همه ادیان و مذاهب عالم به اهمیت این موضوع واقف بوده و می‌دانسته‌اند كه غفلت از آن می‌تواند منجر به نابودی مذهب شود. از این رو متفكران و اندیشمندان مذاهب, همواره سعی كرده‌اند مبانی عقیدتی خود را توجیه عقلانی نمایند.

نخستین تبیین كنندگان و پاسخگویان، بنیان‌گذاران آن دین بوده‌اند كه در مورد ادیان الهی انبیا عهده‌دار این مهم می‌شدند. اما به دلیل آن كه معمولا در روزهای آغازین هر دینی فرصتها برای تأسیس آن دین و مقابله با دشمنان فیزیكی صرف می‌شد، كمتر به بحثهای این چنینی پرداخته می‌شد و این مهم به دوش معتقدان و پیروان بعدی آن دین می‌افتاد تا اصول و مبانی اعتقاد خود را تبیین كنند. این نكته را در تمامی ادیان بزرگ جهان همچون یهودیت و مسیحیت و اسلام به وضوح می‌توان دید.

مباحث اعتقادی فراوانی را در كتابهای مقدس یهود همچون تلمود و قبالا می‌توان مشاهده كرد. گستردگی و تنوع مطالب مطرح شده در این كتابها به هیچ وجه با بحثهای ساده و ابتدایی تورات قابل مقایسه نیست.

در مسیحیت آباء اولیه كلیسا و شخصیت‌های برجسته‌ای همچون پولوس,كلمنت, ترتولین, آگوستین و... هستند كه هر یك با دیدگاههای خاص خودشان به دفاع از مبانی مذهب مسیحیت برخاسته و الهیات (ثئولوژی) مسیحیت را شكل دادند. اعتقادنامه نیقیه را از نخستین طرحهای كلامی در مسیحیت می‌توان شمرد.

در اسلام نیز به فاصله‌ای نه چندان زیاد از رحلت پیامبر اكرم (ص) كوشش‌هایی در جهات فوق صورت گرفت. مجموعه این تلاشها علمی به نام علم‌كلام را به وجود آورد.

علم كلام در اسلام از ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردار است كه از لحاظ گستردگی عنوانین و تنوع آنها و استفاده فراوان از برهانهای عقلی از بحثهای مشابه آن در سایر ادیان كاملا متمایز است.

•چرا نام «كلام»

اما وجه تسمیه این علم به نام كلام و تعریف آن چیست؟

معنای لغوی كلام همان معنای سخن گفتن است. بعضی از اندیشمندان علت این نامگذاری را آن دانسته‌اند كه مدعی این علم با سخن, كلام و استدلال به مبارزه و مواجهه رقیب می‌پردازد.گروهی دیگر معتقدند كه علت نامگذاری آن بوده است كه علمای این علم عادت داشتند در كتابهای خویش سخن خود را با تعبیر «الكلام فی...» آغاز كنند. این روش در برخی از كتابهای كلامی مثل «الملل و النحل‏» ابن حزم به كار رفته است

بالاخره بعضی دیگر معتقدند كه چون یكی از بحثهای اولیه در این علم بر سر كلام الهی بوده است كه آیا كلام خدا قدیم است یا حادث، از این‌رو این علم به نام كلام نامگذاری شده است.اما دلیل  این نامگذاری هرچه باشد، علم كلام را می‌توان این‌گونه معنا كرد كه «كلام، علمی است كه تلاش می‌كند تا  عقاید اسلامی را با استفاده از استدلالات عقلی به اثبات ‌رساند».

كلام را به شكلهای دیگری نیز تعریف كرده‌اند. مثلاً معتزله موضوع علم كلام و مسائل اصلی طرح شده در آن را  پنج اصل می‌دانند: توحید و صفات خدا, عدل, وعده و وعید, منزلت بین المنزلتین و امر به معروف و نهى از منكر. مرحوم شیخ طوسی عالم بزرگ شیعی موضوع علم كلام را تكلیف قرار داده است و مسائل مهم این علم را: توحید و اثبات صفات, ماهیت كلام خداوند, تشریع كه راهنمای تكلیف است، وعده و وعید كه نتیجه برانگیختن انبیاء است و به پا داشتن حكومت مذهبی و عدل اسلامی برای اجرای شرع و نتایج حاصل از آن (یعنی بحث امامت) می‌‌داند. معلم ثانی فارابی كلام را این گونه تعریف می‌كند «صناعت كلام ملكه‌ای است كه انسان به كمك آن می‌تواند از راه گفتار, به یاری آراء و افعال محدود و معینی كه واضع شریعت آنها را صریحاً بیان كرده است بپردازد, و هر چه را مخالف آن است باطل نماید». میرسید شریف جرجانی در كتاب تعریفات, كلام را علمی می‌داند كه در آن از ذات و صفات خدای متعالی و احوال ممكنات از مبداء و معاد مطابق اصول اسلامی بحث می‌كند. همچنین از نظر او علم كلام علمی است كه از معاد و متعلقات آن همچون بهشت, دوزخ, صراط و میزان, ثواب و عقاب بحث می‌كند.


•پیدایش كلام

معمولا محققان پیدایش علمی به نام كلام را نتیجه تحولات فكری و فرهنگی نیمه دوم قرن اول هجری و اوایل قرن دوم هجری می‌دانند. حتی برخی معتقدند كه نقطه شروع این علم را باید در قرن سوم و چهارم هجری جستجو كرد. البته باید گفت كه سابقه طرح اندیشه‌های كلامی در اسلام به زمان رسول الله (ص) برمی‌گردد. در زمان پیامبر اكرم (ص) مسلمانان با طرح سؤالاتی كه بعضی از آنها جنبه كلامی دارند، سبب شده اند احادیثی با مضمون كلامی از رسول گرامی اسلام (ص) به نسلهای بعدی انتقال یابد.

پس از تشكیل حكومت اسلامی در مدینه, در طی ده سال حضور پیامبر در میان مردم, مسلمانان اغلب درگیر جنگهای متعدد بودند. به طوری كه مورخان تا حدود صد غزوه و سریه را ثبت و ضبط كرده اند یعنی به طور متوسط در هر سال ده درگیری نظامی. روشن است كه در شرایطی این چنینی حتی اگر از سطح پائین سواد و آگاهی مردم صرف نظر كنیم فرصت كافی برای پرداختن به مباحث استدلالی وجود نداشته است.

دوره خلافت خلفای سه گانه نیز به همین ترتیب سپری شد و مسلمانان درگیر جنگهای برون مرزی شده و از پرداختن به مباحث فكری و كلامی غافل بودند. تنها موضوعی كه در این مقطع مطرح بود, مسئله امامت و رهبری جامعه بود, كه پس از رحلت پیامبر اكرم (ص) بحث‌هایی را به وجود آورد كه در این مقطع بیشتر جنبه سیاسی داشت. در عین حال درگیری مسلمانان در جبهه‌های شرق و شمال این بحث را نیز تحت الشعاع خود قرار داده بود. در دوره خلافت علی (ع), مسلمانان گرفتار جنگهای داخلی بودند و توجهات به مشكلات و مسایل داخلی معطوف بود. آنچه از این دوره به دست ما رسیده, به غیر از قرآن مجید, كلمات و خطبه‌های رسول‌اكرم(ص) و علی ابن ابی طالب (ع) (مخصوصاً در دوره كوتاه خلافت رسمی) و سخنان برخی دیگر از بزرگان اصحاب و تابعین است. احادیث, خطبه‌ها و سخنان پیامبر اكرم (ص) و علی (ع) بهترین گواه این مدعاست. این هر دو مأخذ بعدها بسیار مورد استفاده متكلمان قرار گرفت.

اكنون سخن در آن است كه علم كلام در  اثر كدام عوامل در اسلام پدید آمد؟ گروهی از محققان برآنند كه علت اصلی پیدایش علم كلام، آشنایی مسلمانان با فرهنگ و تمدن كشورهایی چون ایران، یونان و مصر بوده است. آنان می‌گویند كه با گسترش قلمرو اسلام، مسلمانان با پیروان سایر مذاهب برخورد كردند. مذاهبی چون یهودیت و مسیحیت كه از نظر كلامی رشد كرده بودند و به مبانی عقلی مسلح شده بودند در برخورد با مسلمانان آنان را به چالش می‌انداختند و به فكر وادار می‌نمودند و همین امر به علاوه ترجمه آثار فلاسفه یونان و ایران، زمینه پیدایش علم كلام را در اسلام فراهم آورد. بنابراین در نظر این گروه از محققان عامل اصلی پدید آمدن علم كلام عاملی خارجی است و نه داخلی.

اما به نظر می‌آید كه چنین قضاوتی عجولانه باشد. زیرا هرچند نمی‌توان منكر تأثیر عوامل خارجی در پیدایش علم كلام شد اما این نكته را نیز نمی‌توان نادیده گرفت كه اختلافات داخلی مسلمانان پیش از آشنایی آنان با فرهنگهای بیگانه مباحث متعددی در كلام را به وجود آورد كه هیچ سابقه‌ای از آنها را نمی‌توان در فرهنگهای دیگر یافت. مباحثی مانند امامت (كه بلافاصله پس از رحلت پیامبر اكرم (ص) در جامعه اسلامی به یكی از بحثهای اصلی در میان مسلمانان تبدیل گردید)،  جبر و اختیار، مهدویت، اسباب ارتداد و ... مباحثی هستند كه پیش از آشنایی مسلمانان با بیگانگان در میان آنان مطرح شده بود.بدون تردید اولین بحث كلامی میان مسلمانان موضوع امامت است كه هم ریشه در مباحث سیاسی داشته و هم در بسیاری ابعاد، جنبه كلامی دارد. این موضوع بلافاصله پس از رحلت رسول‌خدا(ص) مطرح شد.با خلافت ابوبكر, دوره خلافت خلفای راشدین شروع شد. در این دوره از تاریخ اسلام مسلمانان درگیر مشكلات داخلی و خارجی زیادی بودند. جنگ با اهل رده و اشخاصی كه به دروغ ادعای پیامبری می‌كردند, از مشكلات عمده دوره خلافت ابوبكر بود. در اواخر خلافت او جنگهای خارجی مسلمانان شروع شد و با شدت هر چه تمامتر در دوره خلافت دو خلیفه بعدی ادامه یافت. تا زمانی كه مسلمانان درگیر جنگهای داخلی و خارجی بودند, به مباحث عقلی و كلامی كمتر پرداخته و حتی از نظر سیاسی هم گرفتار اختلاف عمده‌ای نشدند. پس از آن كه حوزه جنگها به مناطقی بسیار دور نسبت به مركز حكومت اسلامی منتقل شد و مسلمانان از اقوام تحت سلطه, جهت تدوام این جنگها استفاده نمودند و در مركز حكومت اسلامی نوعی ثبات سیاسی و نظامی ایجاد گردید, یك بار دیگر اختلاف دامنگیرشان شد.

در دوره خلافت شیخین این اختلافات چندان محسوس نبود. تنها گاهی مورخان به احتجاجاتی میان مسلمانان اشاره می‌كنند و یا سئوال كننده‌ای سخن می‌گویند كه مسایلی از خلیفه و یا از یكی از اصحاب رسول الله (ص) می‌پرسد و او پاسخ می‌دهد. برخی از این سئوالات جنبه كلامی دارند. مثلاً از اثبات صانع یا وجدانیت او می‌پرسند.

موضوع امامت با وجود تسلط حاكمیت بر قدرت، هر روز ابعاد وسیع‌‌تری می‌یافت. نبود پیامبر اكرم (ص) به وضوح احساس می‌شد. بعضی‌ها تأسف می‌خوردند كه چرا در حیات پیامبر (ص) سئوالات خود را از وی نپرسیده‌اند. وقتی كه نوبت خلافت به خلیفه سوم (عثمان بن عفان) رسید, هم اختلافات سیاسی ابعاد وسیع‌تری یافت و هم مباحث جدیدی مطرح شد.

دوره كوتاه پنج ساله خلافت علی (ع) در تاریخ اسلام نقش مهمی دارد. در این دوره علی(ع) به غیر از جنگهای كوچك و موضعی در سه جنگ داخلی بزرگ درگیر شد كه هر یك از این جنگها در تعیین مسیر و خط آینده اسلام مؤثر بود. جنگ جمل, جنگ صفین و جنگ نهروان. در این میان نبرد صفین از اهمیت خاصی برخوردار است. مهمترین نتیجه جنگ جمل ایجاد جوّ تردید در جامعه بود به گونه‌ای كه گروهی از یاران علی (ع) از او دوری گزیده از پذیرش فرمان او سرباز زدند. اما جنگ صفین در این میان نقطه عطفی در تاریخ اسلام محسوب می‌شود. زیرا ماجرای حكمیت و پیدایش گروه خوارج در نتیجه این جنگ بود. از این پس شیعه به عنوان یك گروه متمایز در برابر اكثریت اهل سنت مطرح شد و خوارج نیز عقاید و تفكرات خود را مطرح كردند.

در آن روزگار، دسته‏های سیاسی و مذهبی برای تثبیت مدعای خود و مغلوب ساختن خصم از ظاهر آیات قرآن سود می‌‏جستند: هنگامی كه علی علیه السلام عبدالله، پسر عباس ، را برای گفتگو نزد خوارج فرستاد، بدو فرمود: برای آنان از قرآن حجت میاور، چه ظاهر قرآن تاب تحمل معنی‏های گوناگون دارد، از حدیث پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم استفاده كن!

خوارج از جمله گروه‏های سیاسی عقیدتی هستند كه در تاریخ اسلام اهمیت فراوان یافتند و نیز فصلی مفصل از تاریخ، كلام و بخشی از فقه اسلامی را به خود اختصاص داده‏اند.از جمله مباحث كلامی كه در زمان امام علی علیه السلام آغاز گردید و تقریبا بیشتر اذهان اهل فكر اواخر نیمه اول قرن اول هجری و سپس تمام نیمه دوم این قرن را به خود مشغول داشت، بحث ایمان یا كفر مرتكب كبیره بود.طرح این بحث از نتایج مستقیم ماجرای حكمیت در جنگ صفین بود. خوارج  معتقد بودند: مرتكب كبیره، كافر، مرتد و خارج از دین است و باید كشته شود. بر همین اساس بود كه این گروه در جامعه اسلامی، تحت رهبری امام علی علیه السلام به ایجاد بلوا و آشوب پرداخته، دست‏به جنایات متعددی زدند. تاریخ مواردی از آنها را ضبط كرده كه نمونه‏هایی از آن عبارت است از: كشتن عبدالله بن خباب (در سال 38هجری) حاكم علی علیه السلام در مداین و دریدن شكم زنش كه آبستن بود و نیز كشتن فرستاده علی علیه‌السلام به سوی آنان  و كشتن زنان دیگر1.

طرح چنین بحث اعتقادی به انگیزه مخالفت ‏با امام علی علیه السلام بود. اتهام كفر به آن حضرت به خاطر پذیرش حكمیت و سپس حكم به قتل وی، نتایج چنان اعتقادی بوده است.

نظریه خوارج در باب مرتكب كبیره، صرف‌نظر از ابعاد سیاسی موضوع، باعث تحولات عمده‏ای در زمینه مباحث كلامی شد. چرا كه اولا باعث‏ شد عكس العمل‏ها و واكنش‏هایی نسبت‏ به این موضوع از جانب سایر مسلمانان نشان داده شود كه طبعا تحرك فكری را به دنبال داشت، ثانیا به وجود آمدن فرقه بزرگ كلامی معتزله، محصول و معلول همین بحث و ناشی از همین اختلاف است. سپس هر یك از فرق كلامی در اطراف آن به بحث پرداخته، و نظرات مختلفی را عرضه نمودند:

جمعی چون مرجئه بر آن شدند كه ارتكاب كبیره، لطمه‏ای به ایمان شخص نمی‌زند و ایمان (و اقرار قلبی) مقدم بر عمل است و باید حكم درباره كسی كه كبیره‏ای را مرتكب می‌شود به تاخیر انداخت تا خداوند درباره او حكم فرماید [6]. معتزله و پیشوای ایشان (واصل بن عطا) معتقد بودند كه مرتكب كبیره فاسق است‏یعنی نه كافر است نه مؤمن، مرتبتی میان این دو رتبه و منزلتی میان این دو منزلت را داراست.

شیعه و برخی مذاهب اهل سنت ‏برآن رفته‏اند كه اگر مسلمانی مرتكب گناه (اعم از صغیره و كبیره) شد، امكان توبه وجود دارد و با توبه، مغفرت و رحمت الهی شامل وی خواهد شد.

ریشه‌های آغازین بحث معروف جبر و تفویض را می‌توان در همان دورانها جستجو كرد. عموماً مورخان به هنگام بحث پیرامون جبر و تفویض, موضوع را به اوائل نیمه دوم قرن اول هجری (اواخر دوره صحابه) بر می‌گردانند. این قضاوت صحیح است و دلایل فراوانی در اثبات آن می‌توان ارایه داد. این دوره مصادف است با به قدرت رسیدن خاندان بنی‌امیه. اوضاع و احوال سیاسی و شرایط اجتماعی آن روزگار, طرح چنین بحثی را اقتضاء می‌كرد. ظاهراً اولین دامن زنندگان به اندیشه «جبر» نظریه‌پردازان و توجیه‌گران دربار اموی بوده‌اند. ولی همان طور كه گفته شد، نقطه شروع این بحث را هم باید ماجرای حكمیت بدانیم. در جریان مباحثات بین عمرو عاص و ابوموسی, عمر و عاص از وی می‌پرسد, چرا خدا پیمودن راهی را برای من مهیا می‌كند و قدرت را از من سلب می‌نماید, سپس مرا شكنجه می‌دهد؟

به هرحال اندیشه افراطی جبر، اندیشه تفریطی تفویض را بدنبال آورد. كسانی همچون معبد جهنی كه نخستین كسی است كه درباره قَدَر سخن گفت و عبدالملك مروان او را بردار كرد، غیلان دمشقی، یعنی غیلان بن مسلم قبطی معروف به غیلان‌بن‌ابی‌غیلان كه كیش قدری را از معبد فراگرفت, عمر بن عبدالعزیز او را توبه داد و هشام بن عبدالملك وی را كشت و جعدبن‌درهم؛ كه قدری مسلك بود و گویند كه مسئله خلق قرآن را اول بار او بیان كرد. هشام بن عبدالملك او را به زندان انداخت و خالدبن عبدالله قسری او را كشت؛ همگی از پیشوایان این اندیشه‌اند.

پس از این گروه پیشرو كسانی چون واصل‌بن عطا و عمرو بن عبید (شاگرد واصل بن عطا از دوستان منصور خلیفه عباسی كه او را امام می‌دانست) این اندیشه را دنبال كردند و اینان در واقع بنیانگذاران فرقه كلامی معتزله اند.در میان فرق كلامی اسلام اكثر معتزلیان, قدری مسلك و بیشتر اشاعره, معتقد به جبراند. شیعه امامیه براساس تعالیم ائمه, نه جبر را به صورت مطلق می‌پذیرند و نه تفویض را. شیخ صدوق در این مورد می‌گوید, «اعتقاد ما در این باب قول جناب صادق (ع) است كه, نه جبری است و نه تفویضی بلكه امری است میان این دو امر 2».به غیر از مباحث «مرتكب كبیره» و «جبر و تفویض» بحثهای دیگری چون بحث توحید و بیان صفات خداوند و حجیت عقل و نقل و... نیز مطرح بوده است.

همه این مباحث اعم از موضوعات مربوط به امامت یا جبر و اختیار بحث مرتكب كبیره, توحید و صفات و... قبل از آشنایی مستقیم مسلمانان با فرهنگ و معارف غیر اسلامی بوده و خود بیانگر این واقعیت است كه شروع بحثهای كلامی معلول اختلافات داخلی خودشان بوده است. اما همان طور كه گفته شد نمی‌توان انكار كرد كه آشنایی مسلمانان با معارف غیر اسلامی و طرح شبهاتی از جانب مخالفان و معاندان در رشد بحثهای كلامی موثر بوده است.


• دسته‌بندی فرق كلامی

فرقه‌های كلامی اسلامی را به یك اعتبار می‌توان به دو گروه عمده تقسیم كرد:

اول فرقه‌هایی كه صرفاً كلامی نبوده شكل‌گیری و رشد آنان معلول حوادث دیگری مثلاً حوادث سیاسی بوده است. مانند:كیسانیه, زیدیه, خوارج و... اما به بحث پیرامون مباحث كلامی نیز پرداخته‌اند و از آن بحثها غافل نبوده‌اند.

دوم فرقه‌هایی كه شكل‌گیری آنها عمدتاً ریشه در مباحث كلامی دارد. همچون معتزله و اشاعره.شاید بتوان اوج مباحث كلامی را در زمان خلفای عباسی و به ویژه در دوران امامت امام رضا(ع) و خلافت مأمون خلیفه عباسی دانست. در این دوران به بحثهای كلامی فراوانی در زمینه‌های گوناگون اعتقادی و مخصوصاً امامت بر می‌خوریم. فرقه‌های متنوع كلامی نیز در این دوران پدید آمدند.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.