تبیان، دستیار زندگی
بدون شک محسن تنابنده یکی ازپدیده های یک دهه اخیر سینمای ایران است چه در مقام بازیگرچه فیلمنامه نویس حتی اگر نمره بالایی درکارگردانی نگیرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نه شتر نه مرغ!

درباره فیلم گینس ساخته محسن تنابنده


بدون شک محسن تنابنده یکی ازپدیده های یک دهه اخیر سینمای ایران است چه در مقام بازیگرچه فیلمنامه نویس حتی اگر نمره بالایی درکارگردانی نگیرد.

گینس

خیلی از شماها احتمالا با تصویری که ازاین بازیگرتوانا و تجربه شیرین پایتخت داشتید به تماشای فیلم گینس رفتید.حتما هم درذهنتان حضور رضاعطاران وهمبازی شدن او با تنابنده دلیل مضاعفی شد که همان تجربه لذت بخش پایتخت این بار در سالن سینما تجدید شود اما یا این اتفاق نمی افتد یا دست کم انتظارتان برآورده نمی شود. شاید اگرسابقه ذهنی از تنابنده و محبوبیتی که او با نقی معمولی کسب کرده نبود کمتر از تماشای فیلم متعجب می شدید. تنابنده باید بپذیرد که خودش انتظار مخاطب را بالا برده است.وقتی تماشاگر کیفیت خوب از یک هنرمند می بیند انتظار دارد این تجربه در ساحت های دیگر نیز اتفاق بیفتد.با این حال این را هم باید در نظر بگیرم که گینس نخستین تجربه کارگردانی تنابنده در سینماست و به این ملاحظه بیفزایید که قرار نیست که اگر کسی در بازیگری یا فیلمنامه نویسی موفق بوده حتما در کارگردانی هم درهمان حد و اندازه ظاهر شود.
تنابنده رویکرد درستی را برای تجربه نخستین فیلم سینمای اش انتخاب می کند. او در اینجا نیز به سراغ مردم معمولی وحتی فراتر از این، به سراغ طبقه فرودست جامعه رفته که سالهاست نه تنها از پرده سینما که در صحنه زندگی نیز به حاشیه رانده شده اند! اما اتفاقی که افتاده این بار با طبقه پایینی مواجه نیستیم که مناعت طبع بالایی دارد و بر خلاف کلیشه های رایج درخانه اش که رونق اگر نیست صفا هست. این جا شاهدیم که فقر مالی با فقر فرهنگی هم گره خورده و این شخصیت ها چندان هم پاک دست نیستند. محسن تنابنده شخصیت های قصه و طبقه اش را غسل تعمید نداده و با نگاه ترحم برانگیز به آنها نپرداخته که برعکس نشان داده که چگونه فقر و تنگدستی و احساس بی عدالتی می توان آدمی را بی رحم کند. فضای کار و قصه و شخصیت ها و کنش هایشان چرک و کثیف است ، ادبیاتشان نیز پاستوریزه نیست یا مثلا تاکید نشده که این ها اگر چه فقیرند خیلی بامعرفتند. این نگاه اگر نگوییم خوب دست کم نگاه درستی است و سویه رئالیستی آن منطق بیشتری به آثار مشابه دارد. اگرچه منِ مخاطبی که منطق این نگاه را هم می فهمم از نوع حرف زدن ادبیات گفتاری و رفتاری و شوخی های سه شخصیت اصلی فیلم بهروز و بهمن و بیک،دچار اشمئزازمی شوم اما مشکل اصلی فیلم این نیست.

لحن فیلم بین کمدی وجدی بلاتکلیف است و بیشتر به شوخی های کلامی متکی است که به جز برخی از لحظات در کلیت اثر به دل نمی نشیند.در واقع یک نوع بی هویتی علیرغم هویت متعارض اثر بر قصه حاکم می شود که مثل شتر مرغی است که در نهایت نه شتر است نه مرغ.

مساله این است همین فضا و مناسبات و روابط انسانی که بازنمایی بخشی از یک قشر اجتماعی است در نسبت با کلیت و ساختار معنایی فیلم دچار تشتت و عدم انسجام بوده و چفت و بست نمی شود. سیرمنطقی داستان به ویژه در پایان دربستر یک منطق دراماتیک قوام نیافته و دچار نوعی رها شدگی و بی سرانجامی می شود. لحن فیلم نیز بین کمدی وجدی بلاتکلیف است وبیشتر به شوخی های کلامی متکی است که به جز برخی از لحظات در کلیت اثر به دل نمی نشیند.در واقع یک نوع بی هویتی علیرغم هویت متعارض اثر بر قصه حاکم می شود که مثل شتر مرغی است که در نهایت نه شتر است نه مرغ. به عبارت دیگر فیلم به زبان هویتمندی در ژانر خود نمی رسد و این سردرگمی بعد از پایان با مخاطب وقتی که از سالن سینما بیرون می آید نیز به چشم می خورد.
 آنچه که حیف است ایده خوبی است که به دلیل انتخاب اجرای نامناسب به هدر می رود. در واقع ازظرفیت تازه فیلم که تا کنون درباره ثبت چیزی در گینس فیلمی ساخته نشده استفاده درستی نشده که هم کمدی وهم سویه درام اثردرنیامده. به عبارت بهتر زاویه دید کارگردان برای طرح قصه ای متفاوت از طبقه فرودست جامعه منطقی به نظر می رسد اما اجزا و عناصر داستانی قصه به یک رابطه منطقی درچیدمان فیلمنامه نمی رسد و این گسست عمیقی بین اجزای درام ایجاد می کند که موجب شده مخاطب احساس سردرگمی کرده و خود قصه نیز به کلاف سردرگمی بدل شود که تماشاگر را ناراضی از تماشای فیلم برمی گرداند.

گینس

با سابقه ای که ازمحسن تنابنده به ویژه در خلق کمدی های ماندگار سراغ داشتیم دست کم این انتظار می رفت که در تولید موقعیت کمیک اثر بهتر از این عمل کرده و به شوخی های دم دستی و بدیهی اکتفا نکند. حتی فراتر از این بازی ها نیز چندان با قوت و حوصله نیست و مخاطب انتظار خیلی بیشتری از دو کمدینی دارد که در دقیقا در همین لحظه در دوران اوج خود قرار دارند. اگر ضعف های فیلمنامه و اجرا را کنار بگذاریم کنار هم قرار گرفتن عطاران و تنابنده می توانست به یک زوج کمدی موثر و قدرتمندی بدل شود که فیلم را از این شکست نجات دهد. مطمئنا اگر این عنصر فیلم جای خود قرار داشت یک تنه می توانست فیلم را در وضعیت مطلوب تری قرار دهد اما گینس به طعم گسی بدل می شود که نه ترش است نه شیرین و کاش محسن تنابنده تلخی این نقدها را به جان بخرد تا در فیلم بعدی خود به انتظار مخاطب پاسخ بدهد. توانایی او را با گینس نباید سنجید باید در فرصتی دوباره به قضاوت او در مقام کارگردان نشست.

شناسنامه گینس

کارگردان:محسن تنابنده
نویسنده:محسن تنابنده، احمد رفیع زاده
بازیگران:رضا عطاران، محسن تنابنده، حسین اسکندری، جمال اجلالی
خلاصه فیلم: گینس سیخی چنده؟! پول کجاست اینو بگو؟ غنچه: خاک بر سرت که نافتو از پول بریدن. بدبخت همش اعتباره... میدونی کیا اسمشون تو گینسه... علی دایی... رضا زاده... جنیفر لوپز


سید رضا صائمی
بخش سینما و تلویزیون تبیان