تبیان، دستیار زندگی
گفت وگو با مهرداد صدری نقاش و عضو افتخاری خانه هنرمندان وین
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مخاطب را به بن‌بست نرسانیم

گفت‌وگو با مهرداد صدری نقاش و عضو افتخاری خانه هنرمندان وین

بخش هنری تبیان
اثر مهرداد صدری

مهرداد صدری، دانش‌آموخته رشته هنرهای تزئینی و بافته در دانشگاه وین و عضو افتخاری خانه هنرمندان وین است. او پس از پایان تحصیلاتش به عنوان استاد در انستیتوی وین به تدریس پرداخت. کارهای او مورد توجه مجموعه‌داران خصوصی در سراسر جهان قرار گرفته و هم‌اکنون آثار او در موزه‌های توکیو، وین، آلمان و... در معرض دید علاقه‌مندان است. با این‌حال او هنوز در وطن خودش، آن‌طور که باید، شناخته نشده است، البته خود او هم شناخت دقیقی از هنرهای تجسمی ایران ندارد. صدری سه سال پیش به پیشنهاد گالری آرت سنتر پس از 40سال نمایشگاهی در ایران برگزار کرد و برپایی این نمایشگاه فرصت مغتنمی را فراهم آورد تا او بیش از پیش خودش را در کشورش معرفی کند. موزه هنرهای معاصر تهران نیز به منظور معرفی هنرمندان ایرانی مقیم سایر کشورها، نمایشگاهی از آثار این هنرمند را برپا کرده است که تا 16 مردادماه ادامه خواهد داشت و قرار است درمهرماه هم کتاب آثار این هنرمند به صورت دوزبانه منتشر شود. به بهانه برپایی نمایشگاه او در موزه هنرهای معاصر تهران با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 چه شد که در موزه هنرهای معاصر تهران نمایشگاهی از آثارتان برپا شد و در این نمایشگاه چه آثاری را به نمایش گذاشته‌اید؟
برای من افتخار بزرگی است که آثارم در موزه هنرهای معاصر کشورم به نمایش درآمده‌اند. وقتی یک هنرمند در خارج از سرزمین‌اش زندگی می‌کند، اهمیت این اتفاق چندین برابر می‌شود و برای من نیز این اتفاق خود به خود پیش آمد. البته پیش از این آثارم در برخی از موزه‌های مهم جهان به نمایش درآمده بود. هر هنرمندی بنا به شیوه و روحیه‌اش فازهای مختلفی را در کارش تجربه می‌کند و من هم به عنوان کسی که در عرصه نقاشی فعالیت می‌کنم از این موضوع پیروی می‌کنم، اما بی‌شک تغییر فازها از پیش تعیین‌شده نیست و به مرور متوجه تغییرات در آثار و شروع فاز جدید می‌شوید. در این نمایشگاه هم انتخاب آثار را برپایه دوره‌ای گذاشتم که با تکنیک رنگ روغن، کارم را شروع کرده‌ام و به الفبای کارم که چین و چروک‌هاست، رسیده‌ام. البته در این مجموعه تعدادی از آثاری را که پیش از دوره چین و چروک‌ها نیز خلق کرده‌ام به نمایش گذاشته‌ام و تعدادی از حجم‌هایم را با تکنیک بافت با فلزات خلق کرده‌ام. در حجم‌ها نیز توجه‌ام به اسطوره‌های فرهنگ‌های باستانی متمرکز بود، تا جایی که این اسطوره برای سایر ملت‌ها آشنا بوده همچنین از عناوین ایرانی نیز استفاده کرده‌ام و هر‌جایی که نام اسطوره‌ای برای سایر اقوام ناآشنا بوده از نام‌های اسطوره‌های اروپایی که مشابهت با این اسطوره داشته‌اند بهره برده‌ام.
 اگر دوره‌های کاری شما را براساس تکنیک بخواهیم طبقه‌بندی کنیم، آثار این مجموعه چندمین مرحله از کار شما را در برمی‌گیرد؟
پاسخ دادن به این پرسش دشوار است. من تاکنون به آن فکر نکرده‌ام اما به‌طور اجمالی اگر بخواهم بگویم من کارم را با تکنیک چاپ شروع کردم و شیوه‌های متعدد چاپ را پشت سر‌گذاشته‌ام و پس از آن تمام تکنیک‌هایی را که در نقاشی با آن روبه‌رو هستیم تجربه کردم و مدتی نیز کارهای گرافیکی انجام دادم. سال‌ها بخش عمده وقتم را نیز تدریس کردم. سال‌ها هم تمرکزم روی تکنیک اکریلیک بود، اما از هفده سال گذشته تمام تمرکزم روی تکنیک رنگ روغن بوده است و دلیل انتخاب رنگ روغن برای خلق آثارم این بود که من برای کشیدن هرکدام از کارهای دوره اخیرم نیاز به زمان داشتم و نمی‌خواستم که کار زود خشک شود. دوست داشتم بیشتر در کار غوطه‌ور شوم.
 درباره ایده شکل‌گیری آثار اخیرتان توضیح می‌دهید؟
در این مجموعه توجه من بیشتر به طبیعت و فرم‌های ارگانیک است و برای بیان این ایده از زبان یا الفبایی استفاده کردم که با طبیعت ارتباط داشته باشد. حال آنکه طبیعت می‌تواند منظره کویر، دریا یا انسان باشد. چون به هر‌شکل انسان نیز جزئی از طبیعت است. هیچ اتفاقی درکار من از پیش تعیین‌شده نیست و براساس روند طبیعی کار شکل می‌گیرد. وقتی به عنوان یک هنرمند با کار خودت عجین شده باشی به مرور متوجه تغییرات خواهی شد. من به مرور متوجه شدم که برای بیان ایده‌ام به بهترین شکل می‌توانم از فرم‌های چین‌خورده بهره بگیرم. بی‌شک چین‌خوردگی‌ها آخرین الفبای کارم نخواهد بود هر‌چند که این الفبا آن قدر غنی است که می‌توانم به‌وسیله آن ایده‌هایم را بیان کنم.
 پروسه خلق یک اثر چگونه شکل می‌گیرد؟
زیربنای خلق هر اثری اندیشه است و بی‌شک اندیشه هر فردی می‌تواند متأثر از مسائل مختلف از جمله اخبار، مسائل اجتماعی و فرهنگی باشد. بسیاری از این مسائل تنها تأثیر آنی بر ذهن فرد می‌گذارند اما برخی از مسائل هستند که در ذهن مخاطب ته‌نشین می‌شوند‌ و تداوم پیدا می‌کنند. من در مواجهه با مسائل اول اجازه می‌دهم که با آنها روبه‌رو شوم و تمام آنها را یادداشت می‌کنم و مثلاً پس از یک‌ماه به یادداشت‌های خودم باز می‌گردم و در خود دقیق می‌شوم که ببینم کدام‌یک از این مسائل همچنان برایم اهمیت دارد‌ و بعد روی آن موضوع کار می‌کنم. مثلاً من پس از پایان هر نمایشگاهم حداقل یک‌ماه کار نمی‌کنم تا ببینم اتفاقاتی که در این مدت برایم رخ داده چقدر اهمیت داشته که در وجودم ته نشین شده که بخواهم برای خلق آثار جدیدم از آن بهره بگیرم و اصلاً قدرت انتقال دارند که بخواهم آنها را با مخاطب‌ام شریک شوم. وقتی موضوع را انتخاب کردم آن زمان بوم سفید من محلی برای اجرای ایده‌ام است.
 برای خلق آثارتان مجموعه‌ای در نظر می‌گیرید یا نه براساس نوع استفاده از چین و چروک‌ها و تکنیک رنگ روغن آثار یک دوره‌تان شکل می‌گیرند؟
نه من به این فکر نمی‌کنم. خب حالا حتماً باید این ایده را روی پنج، شش بوم اجرا کنم، اگر ایده‌ام آنقدر قوی باشد ممکن است این اتفاق بیفتد اما در حالت کلی خیر. چون تکنیک کار من به شکلی است که می‌توانم از این ابزار برای پرداختن به سوژه‌های مختلفی بهره بگیرم‌. آثار من با تعریف کلاسیک پرتره مغایر است اما مخاطب با دیدن بسیاری از بوم‌هایم می‌تواند با تعریف جدیدی از پرتره و نمایی از بدن انسان روبه‌رو شود.
 با اینکه شما هیچ‌گاه در طول فعالیت حرفه‌ای‌تان در ایران زندگی نکرده‌اید و با بسیاری از محدودیت‌های تصویری روبه‌رو نبوده‌اید اما در آثارتان با بهره‌گیری از چین و چروک‌ها به بیانی موجز رسیده‌اید که با این شیوه می‌توانید بسیاری از سدها را پشت سر بگذارید و ایده‌های‌تان را لای چین و چروک‌ها بیان کنید. این اتفاق تعمدی بود یا اتفاقی؟
این اتفاق در ناخودآگاه من شکل گرفته است وقتی که شما کار هنری می‌کنید بی‌شک از وسایلی بهره می‌گیرید که با روحیه شما تناسب‌ داشته باشد‌ و این وسایل به شما کمک می‌کند تا ایده‌تان را به مرحله اجرا برسانید. من پس از مهاجرت‌ام همواره در اروپا زندگی کرده‌ام و در آنجا هم آنقدر آزادی هست که هر چیزی را عریان بیان کنم، اما در فرهنگ ما ایرانی‌ها این عریان‌گویی تثبیت نشده است و گویی ژنتیکی نسل به نسل منتقل می‌شود ازاین رو من برای این کار هیچ تصمیمی نگرفته‌ام. هر‌چند که اصلاً از عریان‌گویی و به تصویر‌کشیدن عین به عین یک سوژه اصلاً خوشم نمی‌آید و این کار من نیست.

من برای خلق آثارم احتیاج به نور ثابت دارم و برای تأمین آن از نور مصنوعی استفاده می‌کنم. اگر بخواهم از نور طبیعی استفاده کنم روی فضای کارم تأثیر می‌گذارد و درجه شفافیت و غلظت رنگ‌هایم تغییر می‌کند.


 شما برای بیان از رنگ‌های رقیق و شفاف استفاده می‌کنید و ردی از قلم‌مو شما را روی بوم نمی‌بینیم . آیا این کمک کرده تا مخاطب بیشتر با سوژه شما روبه‌رو شود و با توجه به اینکه خودتان با چین و چروک‌ها بافت ایجاد می‌کنید باعث شده با بافت دیگری روبه‌رو نباشید؟
دقیقاً همین‌طور است. نقاشی‌های من به‌واسطه چین و چروک‌ها بافت خاصی دارند و اگر قرار بود من با رنگ بافت جدیدی روی این بوم‌ها ایجاد کنم، بافت چین و چروک‌ها بخوبی دیده نمی‌شد. من با ایجاد این چین و چروک‌ها در واقع قصد دارم سایه روشن در کارم به وجود بیاورم و اگر می‌خواستم با رنگ هم بافت در کار به وجود بیاورم این پستی و بلندی‌ها اجازه نمی‌داد نور در آثارم خوب حرکت کند و با سطح صافی روبه‌رو نمی‌شدیم.
 شیوه کار برخی از هنرمندان به این شکل است که همزمان روی چند سوژه و بوم کار می‌کنند و گاه چند اثر را همزمان با هم تمام می‌کنند، شیوه کار شما به چه شکل است؟
نه من هیچ‌وقت همزمان نمی‌توانم روی چند اثر کار کنم و با اثرم مثل یک بچه رفتار می‌کنم و باید تمام مراحل کار را درست و دقیق روی او پیاده کنم. یک اثر باید جوری پیش برود که من برنامه‌ریزی کردم و باید اعتراف کنم که سال‌هاست من دیگر اثری خلق نکرده‌ام که پس از پایان دوستش نداشته باشم.
 نوع نگاه و انتخاب رنگ‌های‌تان به چه شکل است؟
در آثارم شاهد پیوند عمیقی میان رنگ و فرم هستیم و همین امر کمک می‌کند تا تصوراتم را روی بوم پیاده کنم. شاید من از رنگ‌های دکوراتیو در کارم استفاده کنم اما تابلوهای من دکوراتیو نیستند. رنگ در یک اثر باید با ذهنیت اثر همخوانی داشته باشد. من با هر اثرم زندگی می‌کنم و هر اثر گوشه‌ای از زندگی‌ام است از این‌رو دوست ندارم زندگی ناخوشایندی داشته باشم و بعد روی بوم‌هایم منعکس شود.
 برای خلق آثارتان از چه جنس نوری استفاده می‌کنید؟ طبیعی یا مصنوعی؟
من برای خلق آثارم احتیاج به نور ثابت دارم و برای تأمین آن از نور مصنوعی استفاده می‌کنم. اگر بخواهم از نور طبیعی استفاده کنم روی فضای کارم تأثیر می‌گذارد و درجه شفافیت و غلظت رنگ‌هایم تغییر می‌کند.
 با این تفاسیر روز یا شب برای شما فرقی نمی‌کند؟
دقیقاً همین‌طور است، اما چون من سال‌ها استاد دانشگاه بوده‌ام طبیعتاً پس از پایان ساعت اداری می‌توانم نقاشی کنم و با اینکه سال‌ها از بازنشستگی‌ام می‌گذرد من صبح‌ها نمی‌توانم کار کنم و خودم را تا ساعت چهار،پنج بعدازظهر سرگرم می‌کنم و پس از آن در آتلیه‌ام شروع به‌کار می‌کنم و تا صبح کارم را ادامه می‌دهم و ریتم کارم هم شب‌ها خیلی بهتر است. در دوره‌ای هم که درس می‌دادم به همین شیوه رفتار می‌کردم و با شنیدن صدای پرندگان دست از کار می‌کشیدم.
 با توجه به اینکه شما در سن پایین از ایران مهاجرت کرده‌اید و پس از پایان تحصیلات همچنان در اتریش مانده‌اید در این مدت ارتباطی با هنر معاصر ایران داشته‌اید یا نه؟
نه. با اینکه من در بسیاری از موزه‌های مهم دنیا و گالری‌های معتبر نمایشگاه برپا کرده‌ام اما به‌هیچ‌وجه ارتباطی با هنرمندان و فضای هنری ایران نداشتم و تازه از سه سال پیش با پیشنهاد یکی از دوستانم با موضوع هنرهای تجسمی در ایران آشنا شدم و باعث شد تا در کشور خودم آثارم را به نمایش بگذارم. این فرصت بسیار با ارزش بود تا بتوانم نخستین نمایشگاه انفرادی‌ام را در گالری آرت سنتر در معرض دید علاقه‌مندان برپا کنم.
 مهم‌ترین اتفاقی که در این سال‌ها برای هنر شما رقم خورده چیست و با توجه به تجربه برپایی نمایشگاه در سایر کشورها و ایران چه تفاوتی میان مخاطبان ایرانی و خارجی وجود دارد؟
بی‌شک مهم‌ترین اتفاق برای من برپایی نمایشگاه در موزه هنرهای معاصر کشورم بود و به نظرم مخاطبان ایرانی برای من مهم‌تر هستند. تفاوت مخاطبان خارجی با ایرانی در این است که خارجی‌ها درباره احساس‌شان در مواجهه با اثر چیزی نمی‌گویند اما مخاطبان ایرانی براحتی درباره ذهنیت‌شان درباره اثر با من حرف می‌زنند و این برای من بسیار مهم است. برایم جالب است پس از پایان نمایشگاه و استراحتی که به خودم می‌دهم چه چیزهایی از مواجهه با بازدید‌کنندگان در من ته‌نشین خواهد شد و آیا قابلیت این را دارد که در آثار آتی‌ام به آن بپردازم یا نه؟


منبع:ایران