تبیان، دستیار زندگی
گفت وگو با مهدی فلاح استاد پیشکسوت نقاشیخط
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوآوری به شرط حفظ سنّت‌ها

گفت‌وگو با مهدی فلاح استاد پیشکسوت نقاشیخط

بخش هنری تبیان
 نقاشیخط

مهدی فلاح از استادان برجسته هنر نقاشیخط، هنر خوشنویسی و آواز و موسیقی سنتی است. ایشان دارای گواهینامه درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد و مدرک استادی از انجمن خوشنویسان نیز هست. البته تمرکز ما در این گفت‌و‌گو بر دو حوزه نقاشیخط و خوشنویسی است.فلاح نه تنها یکی از خلاق‌ترین بلکه یکی از پرکارترین استادان صاحب سبک در هر دو حوزه است. فعالیت‌های نمایشگاهی‌ اش محدود به ایران و خاورمیانه نیست و نمایشگاه‌هایی در امریکا، کانادا، انگلیس، آلمان، فرانسه و روسیه نیز برگزار کرده‌ که همواره با استقبال و عنایت چشمگیری همراه بوده است. مهدی فلاح از مهم‌ترین چهره‌های هنر مدرن ماست و از منظر مدرنیت، آثار وی را در حوزه نقاشیخط می‌توان همتراز با آثار بزرگانی چون قباد شیوا و ژازه طباطبایی، در سپهر هنر مدرن ایران رصد کرد. به مناسبت موعد نمایشگاه انفرادی‌ اش که از روز یکم تا هفتم خرداد در فرهنگسرای نیاوران آغاز شده، گفت‌و‌گویی با ایشان انجام دادیم که متن این گفت‌و‌گو در ادامه می‌آید.

ریشه‌های اولیه ظهور هنر «نقاشیخط» را برخی کارشناسان در فرم‌هایی همچون خطِ توأمان، سیاه مشق، طغری و... می‌دانند. اما گویا شکل‌گیری‌این هنر به نحوی که امروز می‌شناسیم به دهه سی و چهل برمی‌گردد و مکتب سقاخانه. جایگاه و نقش این مکتب را در سیر تحول نقاشیخط چطور می‌بینید؟
اینکه ریشه‌های نقاشیخط چه بوده، بحثی پردامنه و تخصصی است که مستلزم مراجعه به اسناد و مراجع تاریخی است اما درمورد سبک‌های موسوم به سقاخانه  به طور خاص،‌ تصور می‌کنم این سبک درهنر خوشنویسی به نوعی،حاکی از نوعی چرخش به سوی سنت در دوران خاصی بود که شما به آن اشاره کردید و شاید بتوان گفت واکنش جامعه هنری به نوعی جریان پرشتاب و گسترده مدرنیسم در آن سال‌ها بوده است. میراث بزرگ این سبک هنری یعنی سبک سقاخانه‌ای در 50 سال گذشته میراث ارزشمندی است که امروزه با عنوان «خط نقاشی» هنر خوشنویسی سنتی را حقیقتاً غنا داده اما امروزه از نظر اجرای کارها به سبک به اصطلاح سقاخانه‌ای جامعه به نوعی اشباع شده است. من ضمن احترام به آثار هنرمندان این سبک و ستایش از میراث ارزشمند آنان در سنت خوشنویسی ایرانی، شخصاً براین سبک تمرکز ندارم. تصور می‌کنم این سبک پاسخ جامعه  دوره‌ای خاص به شرایط عمومی همان عصر بود،دوره گذاری که اکنون به نظر من به پایان رسیده است.
چرا فرم غالبی که در میان هنرمندان نقاشیخط رواج دارد نستعلیق است؟ آیا این نشانه رویکردی تقلیل گرا در استفاده از انواع خط نیست؟
خط همانند هر هنر ملی دیگری درایران جایگاه و اهمیت خاص خود را از نظر حضور روح و منش و فرهنگ ایرانی در خلق و بسط و تداوم آن هنر داشته است. ایرانیان خطی وزین را با تلفیق خط نسخ و خط تعلیق ساختند که نستعلیق نام گرفت وهنوز هم خط ملی ماست. خط نستعلیق درزمان سلطنت شاه طهماسب صفوی به عنوان خط منتخب دیوانی برای نگارش دیوان اشعار و داستان‌های حماسی گرفته تا نگارش قرآن کریم و شاید اسناد و مدارک دیوانی انتخاب شد. در دوران شاه عباس اول نیز این خط چنان رشد و تکامل و محبوبیتی یافت که این دوره، دوره طلایی خط نستعلیق به شمار می‌رود. قطعاً نام میرعماد برای هر ایرانی صاحب ذوق آشناست و می‌دانیم که این هنرمند نامی یکی از معتبرترین هنرمندان در خط نستعلیق است.البته اینکه این خط رسماً و با دستور مقامات بر دیگر روش‌های نگارشی رجحان یافته یا بنا به طبع و سلیقه هنرمندان و دیوانیان آن روز که اغلب اهل ادب و هنر و ذوق نیز بودند، موضوعی است که باید  به کتاب‌های تاریخی و پژوهش‌های گوناگون در زمینه تاریخ خوشنویسی ایران مراجعه کرد. اما عجالتاً باید بگویم که خط نستعلیق خطی نیست که امروزه درمیان هنرمندان باب شده و بر دیگر روش‌ها برتری یافته باشد  بلکه  برتری این سبک هنری در میان هنرمندان ایرانی از دوران‌ گذشته آغاز شده و امروز هم ادامه دارد. در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بتدریج در هنر خوشنویسی به سبک نستعلیق توجه  بیشتری شده است و مشاهیر بزرگی همانند وصال شیرازی و فرزندانش، میرزا محمدرضا کلهر، میرزا غلامرضا اصفهانی و عماد‌الکتاب با همین سبک خوشنویسی شهرت و محبوبیت دارند. خط نستعلیق به دست هنرمندان ایرانی متولد شد، میرعماد حسنی آن‌را به درجه کمال رسانید و تا زمان میرزا محمدرضا کلهر ادامه یافت.
 
در روند خلق آثارتان ذائقه و سلیقه مخاطب خاص و عام را هم مد نظر دارید و اساساً با چنین نگاهی موافقید یا خیر؟ چگونه می‌توان سطح ذائقه هنری عامه مردم را رشد بخشید؟
هیچ قانون لایتغیر و فرمول قطعی وجود ندارد که روشن کند هنرمند باید طبق ذائقه مخاطب کار کند یا  تنها به ذوق و محرک‌های درونی خود پاسخ دهد یا به اصول و چارچوب‌های هنری یا اخلاقی و.... پایبند باشد. دراین زمینه هم بسته به شرایط و موقعیت‌ها اگر واقعاً مخاطب و شنونده دقیق و تشنه‌ای دارید یقیناً باید مسئولانه تر برخورد و از فرصت استفاده کنید اما گاه مخاطبان به هر دلیل اجتماعی یا روانی، مخاطبان فعالی نیستند بنابراین بهتر است چندان در بند سلیقه و میل مخاطب نبود و بر شرایط و اصول خود بیشتر تمرکز کرد. اما در کل نوعی کنش متقابل دراین زمینه وجود دارد و بسته به شرایط و موقعیت‌های فردی هنرمند و نیز شرایط اجتماعی هر هنرمند خودش رویکرد خاص خود را دارد که شاید همین مسأله هم از فاکتورهای مهمی است که یک هنرمند را از هنرمند دیگر و نیز هنرش متمایز می‌کند. در مورد رشد ذائقه مردم هم شاید این هنرمند نباشد که تعیین کننده باشد بلکه ذائقه و طبع مردم یک جریان همبافت است که عوامل و دلایل متعددی درآن موثرند. اما هنرمند تنها سهم خود را دارد و هرهنرمند هم بسته به نگرش و منش خود، روش خاص خود را می‌یابد و بر می‌گزیند. بنابراین، قانون یا راهکار کلی فراگیری وجود ندارد. صدالبته کسی نمی‌تواند برای هنرمند نسخه بنگارد یا تجویز کند. همان طور که هنرمند هم نمی‌تواند دراین زمینه تجویزی یا دستوری عمل کند.
فرآیند خلق در مورد آثار شما از لحظه تولد یک ایده تا تحقق نهایی اثر، فرآیندی خودآگاهانه،محاسباتی و ساختنی است یا ناخودآگاه، جوششی و شهودی یا ترکیبی از هر دو؟ به بیان دیگر آیا طرح نهایی اثر را پیشاپیش در ذهن دارید؟
آثار من نیز همانند بیشتر هنرمندان ترکیبی از فرایند محاسباتی و نیز ناخودآگاهانه است. قطعاً در طرح اولیه اثر نوعی تکانه و الهام نقش اولیه و مهم دارد. پس الهام و شهود و ناخودآگاه حرف اول را می‌زند اما درمرحله بعد، این انگیزه و الهام نخستین بی‌شک باید درچارچوب اصول و قواعد مرتبط با اصول رنگ و کمپوزیسیون و... به مرحله بیان برسد. پس نوعی فرایند محاسباتی نیز وجود دارد. اما از آنجا که اساساً  کارهنری، خلق و ایجاد است، تصور می‌کنم  درخلق و ایجاد، الهام و شهود حرف اول و آخر را می‌زند.

امروزه جریان‌های هنری و از جمله خوشنویسی هم همانند هر جریان دیگر انسانی دستخوش فعل و انفعالات گسترده جهانی است. امروزه از انواع نمایشگاه و حراجی‌ها درکشورهای غربی گرفته تا جشنواره‌هایی که در کشورهای همسایه از ترکیه و امارات و تاجیکستان  برگزار می‌شود، نشان از تنوع وگستردگی این هنر و خط و اشکال و چارچوب هایی  دارد که ما با آن کار می‌کنیم


مکانیسم تحول و تکامل در هنر نقاشیخط و بخصوص هنر خوشنویسی تا چه‌اندازه متکی بر خلاقیت‌های فردی است و تا چه میزان متکی بر میراث بجا مانده از آثار پیشین؟
مکانیسم تغییر و تحول در هنر خوشنویسی نیز همانند مکانیسم تحول در هر امر انسانی و حتی تحولات علمی بشر ساز و کار‌های مشخص و درعین حال بسیار پیچیده خود را دارد و با جهش‌های ناگهانی و دور از انتظار همراه است. تغییر و تحول در سبک‌های هنری اصولاً امری پیچیده و چند وجهی و هزارتوست و برای بررسی تغییر و تحول درهنر خوشنویسی هم باید از تحولات اجتماعی و تاریخی  و جنگ‌ها و تهاجمات بیگانگان گرفته تا تبادلات تجاری و واردات و صادرات و وسعت راه‌های ارتباطی و مهاجرت هنرمندان و صنعتگران و.... نفوذ آیین‌ها و دین‌ها و قومیت‌ها و تحولات جمعیتی و... همه را در نظر گرفت و در این میان تحول یک هنرمند شاخص که مبدع یا نقطه شروع یک حرکت متحولانه بوده را نیز باید ردیابی کرد. دراین صورت شاید بتوان از چیزی به نام مکانیسم تغییر و تحول در هنر خوشنویسی یا هر هنر دیگر سخن گفت. بنابراین تشخیص و تحلیل روند یا مکانیسم تغییر و تحول در یک هنر الزاماً کار هنرمند نیست بلکه بیشتر کار متخصص و مورخ تاریخ هنر است که شاید خودش هم الزاماً هنرمند نباشد و صرفاً یک دوستدار یا علاقه‌مند آثار هنری باشد. کارهنرمند صرفاً خلق آثار هنری است و البته ممکن است یک هنرمند دستمایه‌ای درخور از تاریخ هنر و مکانیسم تحولات دررشته هنری خود داشته باشد اما این مباحث اساساً کار پژوهشگران تاریخ هنر است تا هنرمند.
حال که عنصر خط  در نقاشیخط و حتی انواع خوشنویسی  به جایی رسیده که می‌تواند وظیفه کتابت و انتقال مفاهیم را پشت سر بگذارد و صرفاً ابزار زبان نباشد و حتی به زیبایی‌شناسی خاص خود دست یابد، در چنین شرایطی چارچوب گریزی‌ها و قاعده‌شکنی‌ها تا کجا امکان بروز دارند؟ آیا می‌توان انتظار وقوع انقلابی را در شیوه نگارش، اشکال هندسی و حرکت حروف و مفاهیمی همچون جهت، فاصله و حجم داشت؟
بحث درمورد آینده هنر خوشنویسی و احتمال بروز انقلابی در شیوه نگارش حروف، اشکال هندسی و حرکت حروف  و مفاهیمی چون حجم و فاصله و... نیز بحث بشدت فنی و دنباله‌داری است. شاید بتوان به استناد شواهد و قرائن دست به این قبیل پیشگویی‌ها زد. امروزه جریان‌های هنری و از جمله خوشنویسی هم همانند هر جریان دیگر انسانی دستخوش فعل و انفعالات گسترده جهانی است. امروزه از انواع نمایشگاه و حراجی‌ها درکشورهای غربی گرفته تا جشنواره‌هایی که در کشورهای همسایه از ترکیه و امارات و تاجیکستان  برگزار می‌شود، نشان از تنوع وگستردگی این هنر و خط و اشکال و چارچوب هایی  دارد که ما با آن کار می‌کنیم. این قبیل جشنواره‌ها و نمایشگاه‌ها صرفنظر از انتقال اخبار و نوآوری‌های هنری، از نظر بازار و اقتصاد این هنر نیز نقش بسیار مهم و موثری دارند. حال اگر نقش بازار را هم درنظر بگیریم که نقش کم اهمیتی هم نیست، براین اساس می‌توان گفت حرکت به سمت سبک‌های نو و مدرن و دور شدن از چارچوب‌های سنتی درآینده سرعت خواهد گرفت زیرا آثار نقاشیخط هنرمندان ایرانی دست کم در بازارهای خارجی و اروپا و امریکا تا جایی که می‌دانم بازار بهتری نسبت به بازار آثار سنتی و قدیمی دارد. حال عنصر ارتباطات و گستردگی منابع اطلاعاتی نوین را هم درنظر بگیرید که سیلی از ایده‌ها و جریان‌ها و سلیقه‌های نو و تا دیروز ناشناخته را به عرصه هنر ایرانی و ازجمله خوشنویسی وارد می‌کند. از دیگر سو تا جایی که به درهم شکستن قید و بندهای رایج و سنت‌شکنی و چارچوب گریزی بصری و هندسی مربوط است تصور می‌کنم این اتفاقات هم اکنون رخ داده است. زیرا هم‌اکنون هنرمندانی هستند که در هنر خوشنویسی  با وجود تقید و تعهد به چارچوب‌ها در بسیاری از مواردی که شما اشاره کردید، کاملاً مسیر تازه‌ای را در پیش گرفته و راه خود را می‌روند و چندان وفادار به آن سنت‌ها نیستند. بنابراین بدون اینکه بخواهم با داوری ارزشی اظهار تأسف یا خوشحالی کنم، صرفاً می‌گویم تحولات بسیار گسترده‌تری در این هنر همانند دیگر هنرهای ایرانی در راه است. این جریان‌ها هرچند که گاه شتابزده و بدون رعایت چارچوب‌های اصیل هنری، بعضاً سبب نگرانی استادان فن هستند اما من شخصاً معتقدم که تنها هنر اصیل ماندگار می‌ماند و آثار کم‌مایه  هرقدر با سرعت رواج یابند و مدتی هم بدرخشند، درنهایت دولت مستعجل خواهند بود.
در مسیر حرفه‌ای خود از آغاز تا امروز از هنرمندان و جریان‌های هنری خاصی ملهم و متأثر بوده‌اید؟
بی شک از برخی جریان‌ها و هنرمندان الهام پذیرفته‌ام. به طور مشخص هنرمندانی مثل رضا مافی، زنده رودی و مرحوم پیل آرام را می‌توانم نام ببرم که از پیشگامان جریان خط نقاشی در هنر خوشنویسی ایران هستند. نسلی که مبدع خط نقاشی بودند و خط را به‌صورت فرمال روی بوم ارائه می‌دادند. مرحوم زنده‌رودی که نمونه کامل هنرمندی وفادار به سنت و درعین حال بشدت چالش‌طلب و نوگراست. او ابتدا مسلط به اصول خوشنویسی کهن بود و سپس با الهام از سبک‌های نوین و مدرن روحی نو به کالبد درخت کهنسال هنر خوشنویسی ایران دمید و آن هنر یا سبک نقاشیخط بود. این کار درست همانند پیوند زدن دو درخت است که اصول و طبیعت و محدودیت‌ها و امکانات و درعین حال ثمره‌های بدیع و بی‌نظیر خود را دارد. مرحوم رضا مافی هم جای ویژه‌ای دارد و گمان می‌کنم  نمونه کامل یک هنرمند آوانگارد است که خط را روی بوم نقاشی کرد و بدون استفاده از قلم‌مو، با قلم نی و مرکب،  هنر نقاشیخط را غنا داد و از این رهگذار اثر عمیق و منحصر به‌فردی نه تنها بر من که بر همه هنرمندان  هنر خوشنویسی معاصر دارد. جالب است که او اتفاقاً در دفاع از سنت هنر خوشنویسی بود که آن را غنا داد و ابتکارهایی نشان داد که هنوز هم جریان غالب در هنر خوشنویسی ماست.
در مورد مرحوم پیل‌آرام نیز می‌توانم بگویم که اندازه بزرگ تابلوها، غلبه شکل بر محتوا، تضادهای رنگی شدید و بهره‌گیری از رنگ‌ها به صورت حجیم و ضخیم حرکت آهنگین خط که اغلب با تکرار یک حرف به وجود می‌آید البته با تکیه بر چارچوب‌های سنتی، از جمله ویژگی‌هایی است که مثلاً در کار مرحوم پیل‌آرام بشدت مورد علاقه من بوده است.


منبع: ایران(با تلخیص)