عالم بزرگی که برای پول نان قابلمه اش را فروخت!!
مهمترین مانع کمال آدمی، وابستگی و دلبستگی به دنیا است. این حالت اگر بر روح انسان حاکم گردد. تمام ارزش های انسانی را تحت شعاع قرار میدهد و از فروغ آن میکاهد برای رهایی از جلوههای فریبنده زیبا و مظاهر مادی راهی بهتر از زهد و ساده زیستی نیست.
زاهد با بیرغبتی به دنیا، آزادهای است که بیتکلف زندگی میکند، بدون تعلق راه زندگی را میپوید. زاهد پاک سیرتی است که بر بلندای معرفت دست مییازد و با اندیشة پر فروغش حیات چند روزة زندگی را از زاویه اصلی آن مینگرد. زاویهای که از دید خاکیان و دلدادگان به دنیا پنهان است.
امام خمینی از برجستهترین چهرههای زاهد و وارسته زمان بود. آن چنان در جاذبه معنویات قرار گرفته و به ملکوت عالم نزدیک شده و حقیقت باطن دنیا را یافته بود که ذرهای به تعلقات و مادیات آلوده نگشت و از هر چه رنگ تعلق میگرفت آزاد بود. امام نه تنها خود زندگی ساده و بیآلایشی داشت، بلکه به علما و مدیران کشور نیز همیشه سفارش میکرد که خود را گرفتار تجملات و تشریفات ننمایند.
«من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی، در ارزش علمی و زهد آنان میدانم و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت، هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیلهای هم نمیتواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند.»
خاطره از شهید دستغیب
یکی از اهل علم نجف برای من نقل کرد: روزی در بازار حراجی می کردند یکی از فضلای محترم از مدرسین صاحب عنوان نجف را دیدم آمده و قابلمه ای که زیر بغلش بود بیرون آورد و در معرض حراج گذاشت، من از یک گوشه ای تماشا می کردم دیدم این جناب مدرس فاضل محترم قابلمه را داد به آن حراجی و گفت: حراج کن.
آن هم حراج کرد و فروخت به قیمت نیم روپیه با کمال بشاشت مثل حالات همیشگی بدون هیچ تغییر حالی با من صحبت کرد.
گفتم: کار رسیده به جائی که شما قابلمه خانه تان را آورده اید بفروشید.
خندید و فرمود: هیچ پیشامد سختی نداشتیم قابلمه را دادم پولش را می دهم نان می خرم طوری نشده است دو سال استفاده پخت از آن کردیم امروز هم استفاده نان بعد هم هر چه خدا داد.
در بیان زندگی ساده و فقیرانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی چنین نقل کرده اند که: «بارها در نجف اشرف برای خرید کتاب، لباس های خود را گرو می گذاشت یا می فروخت
آیت الله العظمی بروجردی
«آیت الله بروجردی در تمام عمر خود با توجه به اینکه از خانواده متمکنی بود، زندگی ساده ای داشت. یکی از عالمان در حضور فرزندان ایشان می گفت: روزی خدمت ایشان رسیدم، دیدم مشغول صرف نهار هست و نان و آب دوغ خیار میل می کند. عرض کردم: شما در این سن و با این همه کار، چرا غذای بهتر میل نمی کنید؟ فرمود: هشتاد سال است من این طور سر کرده ام. حالا شما می خواهید مرا عوض کنید؟
فرزندان آیت الله با تأیید این مطلب فرمودند: ایشان اصولاً چنین بود و هرگز توجهی به دنیا نداشتند و ما نمی توانستیم در وضع ایشان تغییری بدهیم».
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری
«یک روز یکی از بزرگان، عبای ظریف و پرقیمتی را به رسم یادبود و هدیه برای یکی از فرزندان ایشان فرستاد. حاج شیخ به فرزند خود گفت: پسرم! این عبا برای تو زیاد است؛ برای اینکه بعضی از طلاب، اصلاً عبا ندارند. به همین دلیل، آن را فروخت و با پول آن چند دست عبای متوسط خرید. یکی را به فرزند خود و بقیه را به طلاب مستحق داد. گفتنی است هنگامی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم درگذشت، قیمت همه اثاثیه اش به 1500 تومان نمی رسید».
آیت الله العظمی مرعشی نجفی
در بیان زندگی ساده و فقیرانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی چنین نقل کرده اند که: «بارها در نجف اشرف برای خرید کتاب، لباس های خود را گرو می گذاشت یا می فروخت. از جمله وقتی که قصد داشت کتاب ریاض العلماء را خریداری کند، مجبور شد لباس ها و ساعت خود را بفروشد و ماه ها نماز و روزه استیجاری می گرفت تا بتواند از اجرت آن، کتاب مورد نظرش را بخرد».
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع:
کتاب ساده زیستی و قناعت در سیره علم نویسنده : معصومه عبدالحسینی ، صفحه 100
کتاب ایمان ص 34
مطالب مرتبط:
عالمی که به بزهکاران دیدی مثبت داشت!!