جنازه منو رو باباتون خاک نکنیدها
از الان گفته باشم مبادا جنازه باباتون رو روی من چال کنید ها، برین یه قبر دیگه واسش بخرین!
آخه مادر من این چه حرفیه که می زنی، شما ها یه عمر باهم زندگی کردین، مردم چی می گن...
همین که گفتم، مردمم هرچی دوست دارن بگن، یه عمر از دستش سوختم و ساختم، به خاطر شماها تحمل کردم، حالا می خوام اون دنیا راحت باشم، نکنه می خواین تو قبر هم آرامش نداشته باشم؟! به خدا اگه من و باباتونو تو یه قبر خاک کنین، ازتون راضی نیستم!
اینها گفتگو هایی است که به تازگی بین فرزندان و پدر و مادرهایشان برقرار می شود، در این دوره زیاد می بینیم که پدر را در یک مکان دفن می کنند و مادر را در جایی دیگر، البته با وجود سه طبقه بودن قبرها! و بعد در پاسخ به این که چرا زن و شوهر را از هم جدا کردید، فقط سر تکان می دهند.
چه می شود که زن و شوهری که سال ها با آرامش و وجود چند فرزند و نوه و عروس و داماد، با یکدیگر زندگی کرده اند، به یکباره در آخر عمر بنای ناسازگاری گذاشته و از شریک زندگیشان متنفر می شوند؟
تازه آمار پدر بزرگ و مادربزرگ هایی که در سال های پایانی عمر، از یکدیگر جدا زندگی می کنند ، به راستی قابل تامل شده است!
خیلی ها خانه ی قدیمی را می فروشند و دو آپارتمان مجزا برای والدینشان می گیرند و یا پدر در خانه این فرزند و مادر در خانه فرزند دیگرش به سر می برد!
برای بسیاری از خانواده ها، این موضوع دردناک و غیر قابل تحمل است که والدینشان از هم جدا شده و یا دور از هم زندگی کنند، این کار شاید به آبرو و حیثیت آنها لطمه بزند.
توجه داشته باشید که پدر و مادر مسن تان، دل نازک شده اند، پس کوچکترین کم توجهی می تواند آنها را ناراحت و عصبانی کند، و سپس این شمایید که باید شب و نصف شب به خانه آنها بروید و از دعوا و بگو مگویشان جلوگیری کنید.
پس تا قبل از مرگ سهراب، نوش داروی خود را آماده کنید که آب رفته دیگر به جوی باز نمی گردد.
پدر بزرگ و مادر بزرگ های ما با زیاد شدن سنشان، توان بدنیشان کمتر می شود و بیشتر در حالت استراحت به سر می برند، پس این طبیعی است که مرغ خیالشان به گذشته سفر کند و خاطرات را برای خود زنده کنند وتمام مشکلات و سختی های خود را به یاد می آورند. شاید اگر بیشتر به آنها سر بزنیم و اوقات خالی آنها را با دور هم بودن فرزندان و نوه هاپر کنیم، کمتر مشکلات گذشته را به یاد آورند
بعد از سی ، چهل سال زندگی!
شاید یکی از دلایل مهم، بازنشست شدن آنها و داشتن وقت زیاد برای فکر کردن به گذشته و بررسی مشکلات و سختی هایی باشد که داشته اند و پس از آن، متهم کردن طرف مقابل!
چرا اون سال تو مهمونی خواهر من تو اون کارو انجام دادی؟ چرا به مادر خدا بیامرز من اون حرف رو زدی ؟ یادته تو عروسیمون ...
پدر بزرگ و مادر بزرگ های ما با زیاد شدن سنشان، توان بدنیشان کمتر می شود و بیشتر در حالت استراحت به سر می برند، پس این طبیعی است که مرغ خیالشان به گذشته سفر کند و خاطرات را برای خود زنده کنند وتمام مشکلات و سختی های خود را به یاد می آورند. شاید اگر بیشتر به آنها سر بزنیم و اوقات خالی آنها را با دور هم بودن فرزندان و نوه هاپر کنیم، کمتر مشکلات گذشته را به یاد آورند.
با آنها به موزه ها بروید، سینما، تئاتر، تشویقشان کنید که از خانه بیرون بروند و با دوستانشان دوره داشته باشند.وادارشان کنید که به سرای محله شان سری بزنند و در کلاس ها و همایش ها شرکت کنند تا اوقاتشان پر شود. بیکاری و تنهایی آنها فقط به بیماریشان دامن می زند و بیش از پیش افسرده شان می کند.
سعی کنید عشق را در آنها زنده کنید
با همسرتان به خانه شان بروید و در مورد عشق قدیمی آنها سخن بگویید و سپس عنوان کنید که دوست دارید شما و همسرتان هم مثل آنها شوید و یک عمر عاشقانه زندگی کنید.
توجه کنید که تلقین مثبت در این رابطه بسیار موثر است، استفاده از جملات مثبت، مثل این که " شما رو که می بینم یاد مرغ عشق می افتم" و یا " عشق شما مثل لیلی و مجنونه" و یا " از رو داستان عشق شما ، باید فیلم بسازن". به آنها تلقین کنید که خوشبخت هستند و خیلی شانس آورده اند که همسرشان هنوز زنده و سرحال است، فلانی همسرش را از دست داده و تنهاست!
آلبوم های قدیمی را بیاورید و در مورد خاطرات خوششان با آنها صحبت کنید و خلاصه این که چقدر زود ، دیر می شود.
زینب عشقی
بخش خانواده ایرانی تبیان
مقالات مرتبط:
