تبیان، دستیار زندگی
گالری های تهران جمعه ۱۹ دی میزبان نمایشگاه های تازه شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

7نمایشگاه تجسمی در فصل سرد

گالری‌های تهران جمعه 19 دی میزبان نمایشگاه‌های تازه شدند.

بخش هنری تبیان
نمایشگاه تجسمی

گالری‌های تهران جمعه 19 دی میزبان نمایشگاههای تازه‌ای شدند. از این میان 7 نمایشگاه افتتاح شده در این روز را مرور می‌کنیم.

"بی‌فصل" علی فرامرزی این بار آثار متفاوتی که طرح واره می‌نامدشان را در گالری سیحون روی دیوار برده. طرح واره‌های تک رنگ فرامرزی همچون اغلب آثارش که پیش از این دیده‌ایم، البته توجه خاص او را به چشم اندازهای طبیعی دنبال می‌کنند. در اکثر این آثارنوعی درهم شکستگی فضا وفرم می‌بینیم، حتی گاهی لبه‌ها خیلی تیزمی‌شوند!؟ و این به خاطرمجموعه عواملی است که درمتن اثرعمل کرده و ایجاب می‌کنند که فضا و فرم‌ها بشکنند.

به نظر می‌آید فیگورهای انسانی در این مجموعه در موقعیتی منفعلانه و نوعی تسخیرشدگی گرفتار شده‌اند و او قصد نمایش چنین موقعیتی را داشته. اتفاقاتی که می‌افتد تا حد زیادی بیرون از اراده و یک موقعیت تاریخی فرهنگی است. نوعی جبر به لحاظ مختلف درآن هست و‌ موقعیت انسان درحال گذار را نمایش می‌دهد، درهم تنیدگی خاصی که میان اجزای مختلف این مجموعه دیده می‌شود به مضمون‌ها یا کارکردهای بصری خاصی اشاره دارد. شاید ایجاب ترکیب بندی یا شاید اشاره به تاثیر هر عامل بر بخش‌های دیگر باشد. شاید هم اشاره به چیزی بیشترازطراحی است، آثاری که در آن‌ها ترکیب بندی وسایرعناصربصری به جزرنگ اهمیت خودشان رادارند. در هر حال می‌شود گفت که این طرح واره‌ها تلفیقی از عناصر مختلف کارهای پیشین او مثل طبیعت، فیگور و فضای شهری است که دراین دوره به یک هارمونی رسیده‌اند.

"تاکسیدرمی"

همکلاسى‌ها پشت نیمکت هاى چوبى؛ دوستان دوران کودکى همه شادان و خندان در یک قاب این رویه ظاهرى آثار افشین چیذرى در گالرى اُ است که مخاطب را دعوت به چالش عمیق ترى مى کند: نگاهى به درون و واکاوى خاطرات در ساحت مضمون و نوعى تخریب تصویر در عرصه تکنیک که البته خودش بار معنایى دارد.

11 کار چاپ فلزی و 10 اثر نقاشی از افشین چیذری تحت عنوان مجموعه "تاکسیدرمی" از 19 دی ماه در گالری اُ به نمایش گذاشته ‎شد.

این نمایشگاه که دومین تجربه انفرادی این هنرمند جوان است، نگاهی تازه به مفهوم تخریب را تصویر می‌کشد. نگاهی که در قالب عکس‌های خانوادگی و بر محور گذر زمان می‌چرخد. لبخندهایی که در قاب کارهای فلزی می‌درخشد و چهره‌هایی که خالی از هویت در بطن یک کلاس حضور دارند. فضای نمایشگاه مملو از احساسی است که شاید بتوان گفت هر ذهنی را به سمت گذشته‌ها می‌کشاند.

گل آرا جهانیان، منتقد هنری در یادداشت اطلاع رسانى این گالرى نیز کند و کاو در گذشته را محوریت این نمایشگاه می‌داند و می‌ نویسد: "در واقع نقاش در مجموعه" تاکسیدرمی "در موزه کوچک تصاویر خانوادگی خود می‌چرخد و با کشیدن این عکس‌ها، به مداقه در آن‌ها می‌پردازد. او در چاپ‌هایش یک بار دیگر از مصداق عکس‌ها دور می‌شود. او با کند و کاو در عکس‌های قدیمی تلاش دارد تا گذشته‌اش را احضار کند. اما در این پروسه‌ عکاسانه، آن را گم می‌کند و ناکامی حاصل از بیرون کشیدن معنا او را وا می‌دارد که تحریف کند همانگونه که عکس‌ها تحریف می‌کنند و همان‌گونه که زمان تخریب می‌کند."

"چرا بیدارم کردی!؟"

مجموعه عکس‌هایی که دادبه بصیر با عنوان "چرا بیدارم کردی؟" در گالری آران به نمایش گذاشته، سرزندگی قاطعی دارند و شاید این ویژگی است که مخاطب را با آثار او "مواجه" می‌کند. کنش "ثبت عکس" برای او یک اتفاق ساده و سرسری نیست، تمامی جزییات از آغاز تا پایان به دقت حساب شده هستند و اثر نهائی به‌‌ همان مقدار که به مخاطب "ارائه" می‌کند از او طلب نیز می‌کند. مخاطب ناچار به واکنش است و به نظر می‌رسد که این وضعیتی است که دادبه بصیر بیش از هرچیز در انتظارش است.

هنرمند احساسات شخصی‌اش را به روایتهای حساب شده‌اش گره می‌زند. در خودنگاره‌هایش، با دغدغه‌های شخصی‌اش روبرو می‌شود؛ سی تی اسکن‌های پزشکی و فیلم‌های رادیوگرافی بدن خود را تشریح کرده و از آن‌ها رمز زدائی می‌کند و نهایتا "" ناشناختهء نامیمون "به چیزی فوق العاده زیبا تبدیل می‌شود. در رفتاری مشابه و بواسطه استفاده هوشمندانه از آیینه، با تلفیق منظره‌های پیش پاافتاده شهری با آسمان بیکران، ناشناخته‌های دلهره آور کلان شهر را به تصویری رویائی بدل می‌سازد. باردیگر ناشناخته‌ها، بی‌ثباتی‌ها و ترس‌ها دور می‌شوند. امر ناشناخته با اشتیاق پذیرفته و به امری عادی و قابل شناسائی تبدیل می‌شود و در این رویاروئی است که دنیای پیرامون تغییر یافته و دست یافتنی و حتی خوشایند می‌شود.

دغدغه دادبه بصیر در رابطه با تالیف تصویر، حساب شده و عمیق است. هر اثر خاصیتی از پیش روشن شده و تزلزل ناپذیر دارد. هر" شات عکس "به مثابه آخرین تیر است. و مجموعه آثار بطور کلی و یا تک تک، عکس العملی به دنیای پیرامون هنرمند محسوب می‌شوند.

طراحی‌های فاطمه بزگی در گالری آرته

فاطمه بزرگی در طراحی‌هایش زن را به عنوان شخصیت اصلی مطرح می‌کند و الهام بخش او در خلق این مجموعه، زنان هم نسلش بوده‌اند. او نسلی را شامل می‌شود که از سویی در بستر یک جامعه دارای ارزش‌های ‍ سنتی بالیده‌اند و از سویی دیگربه سمت ارزش‌های نو در حرکتند و تضاد‌ها و تناقض‌های این نوع زندگی بخشی جدایی ناپذیر از وجود آنان است.

او دراین مجموعه آثار کوشیده تا این زنان را در گیر و دار تلاش ‌برای فهم وبازتعریف خود و دست و پنجه نرم کردن با چالش‌های زندگی ایران امروز تصویر کند. شخصیت‌هایی که‌گاه امید‌ها و آرزو‌هایشان و‌گاه مبارزه جویی و تمایل مهار ناپذیرشان برای‌‌ رها شدن از موقعیتی که در آن گیر افتاده‌اند به نمایش در آمده است و برای بیان این منظور، طراحی با قلم فلزی و استفاده از خطوط ابزار مناسبی در اختیار هنرمند قرار داده است.

علیرغم اینکه او از عکس جهت بازنمایی دقیق‌تر شخصیت‌ها استفاده می‌کند، فضاهای رویا گونه‌ای می‌سازد که سرشار از حکایات زندگی زنانی هستند که تاثیر عمیقی بر وی گذاشته‌اند. این زنان گا‌ها خود او هستند احاطه گشته با ممنوعیت‌ها و تهدید‌ها. عناصر بصری آثار، کلیدهایی در کشف اسرار این شخصیت‌ها به بیننده می‌دهند و هاشورهای متراکم نیز حضور آن‌ها و ارتباطشان با فضای پیرامونی نامانوسشان را ساخته وپرداخته می‌کنند.

می‌توان گفت که این تصاویر بخشی ازتجربه‌های زیسته فاطمه بزرگی به عنوان یک زن دراین موقعیت زمانی و تلاشش برای یافتن حقیقت وجودی خود وزنان هم نسلش است و وی کوشیده بی‌هیچ قضاوتی درباره گذشته یا آینده به تحلیل موقعیت این زنان بپردازد.

"خواب واژه"

عکس‌های مسیح موسوی در گالری شش بلافاصله" ادبیات "را به یادمان می‌آوردند. مسیح موسوی در این عکس‌ها روایت می‌کند. همانطور که ویگوتسکی می‌گوید؛ به سختی می‌توان یک تجربه هنری را با واژه‌ها بیان کرد. به نظر او علت و علل تاثیرات هنری، در ناخودآگاه جا دارند.

جذابیت این عکس‌ها در ه‌مان" ناخود آگاهِ ویگوتسکی "است. عکاس بدون کمترین قصد و برنامه ریزی،" کتاب "را" آدم "دیده. مطمئنا عکس هارا سریع گرفته، چیدمان نکرده. صحنه‌پردازی نداشته. ابژه را دیده و عکس گرفته. چشم و دست از ناخودآگاه فرمان گرفته‌اند. ناخودآگاه عکاس سوژه را یافته، و حالا و ناخودآگاه ما، عکس‌ها را آن طور که می‌خواهد، دیده.

می‌توانیم عکس‌های موسوی را دم دستی و سرسری تفسیر کنیم، مثلا بگوئیم عکاس می‌خواهد کسادی بازار کتاب در ایران، دربند بودن و دست و پا بسته بودن کتاب، بی‌اعتنائی و بی‌تفاوتی نسبت به صنعت کتاب، بی‌مقدار شدن و گوشه‌ای خاک خوردن علم و دانش را نشان بدهد.

اما این کتاب‌ها" آدم "اند! این عکس‌ها" روایت‌گر "هستند. این" کتاب‌ها و آدم هاهمه جا در سایه – روشن،‌اند، در نوری گرگ و می‌ش. کنار پنجره هائی که پشتشان چیزی نیست، منتظر، ایستاده و نشسته‌اند. در کوپه قطاری نشسته‌اند که انگار در پنجره‌اش طبیعت را نقاشی کرده‌اند. زیر سقف هائی هستند کوتاه و نفس گیر. دور هم نشسته‌اند برای شور و مشورتی، یا محاکمه‌ای. منتظر باز شدن صندوق‌ها و قفسه‌ها هستند. یا شاید …

"ریشه کنی"

بنیامین بال عکاس، نویسنده و هنرمند چند رسانه‌ای، پروژه "ریشه‌کنی" را از سال 2009 آغاز کرده‌است. او در این آثار نگاهی به موضوع جابجایی اجباری کلمبیایی‌ها و خطر "آوارگی" آن‌ها داشته است.

پروژه "ریشه‌کنی" مستندی است که در آن حفظ فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته و در کنار آن ظهور اقتصادهای غیر رسمی که از تبعات این آوارگی اختراع شده، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در دو دهه گذشته، بیش از 100 کلمبیایی هر روز به زور از سرزمین‌های خود آواره شده و مجبور به فرار به شهرهایی شدند که در آن هویت و تاریخشان نادیه گرفته شود؛ جایی دیگر. این اصطلاح اوضاع و احوال بیش از پنج "آوارگی": که در آن ناشناخته باقی بمانند میلیون‌ها کلمبیایی را توصیف است.

جابجایی اجباری مستندی است که بال در آن حفظ فرهنگ سنتی دهقانی زاغه نشینان "ریشه کنی" بزرگ‌ترین شهرهای کلمبیا را مورد بررسی قرار داده و مشاغل مبتکرانه و قلب شکن که آوارگان برای خود در اقتصاد غیر رسمی اختراع کردند.

"روان گردان"

رضا پناهی درمجموعه نقاشی‌هایش با عنوان "روان گردان" که در گالری ماه به نمایش درآورده بی‌شک هستی‌شناسی انواع تصاویر فهم آدمی را به این سو جلب می‌کند که سایر فرهنگهای تجسمی از دیرباز تا امروز در حیطه‌ای مشخص از نشان‌های تصویری عملکرد داشته است. تصاویر انسان طبیعت و شیء همواره موضوعی پر نوسان برای دنیای تصویر بوده است که در هر سرزمینی بر مبنای آداب زیست متعلقات و بینش مردمانش نشو و نمایی خاص می‌یابد که در ارتباط با روح زمان و بر مبنای ارکان، هنرمندان با اتکا به دریافت‌ها پنداشته‌ها و شیوهء اجرای اثرشان آن را شکل می‌بخشند.

روانگردی علاوه بر گشت وگذار در مناظر و مرایای روح و روان. با تغییر سطح هشیاری که نشو نمایی بنیادین در رنگ‌پردازی -و فرم و فضا سازی دارد، شاکلهء اصلی‌اش میان نظام‌های گوناگون بصری در نوسان است. از شیوه شکل بخشی به تصویر تا نوع انتقال پیام.

پناهی بیش از آنکه موضوع خاصی را پیگیری کند به دنبال ادراکی از انسان در رابطه با پداید فضا و زمان است که ساحتش دامنه‌ای گسترده به خود می‌گیرد و دروازه‌ای است برای ورود به دنیایی نوین انباشته از نشانه‌ها و معنا‌ها.

"ایلوستریشن گالری"

ایلوستریشن گالری نمایشگاهی از آثار 25 هنرمند تصویرگر به نمایشگاه گردانی مرتضی زاهدی است. همانطور که او می‌نویسد؛ نمایشگاهی که نشان می‌دهد تصویر در فرایند انتزاع برای بیننده معنا پیدا می‌کند و با گرفتن عادت از اشیاء پدیده‌ها و مفاهیم ظاهری جدید به خود می‌گیرد و خلق فضاهای عجیب و بدیع با مشاهدات خاص اکیداَ مرتبط است با موقعیت مشاهده کننده.

از این منظر تخیل نیز روایتی است که در ذهن انسان پردازش شده و مغایرتی با واقعیت ندارد. تخیل امری است تصویری و شالوده و بنیاد هنر‌ها به خصوص پایه و اساس تصویرسازی. تخیل عامل اصلی یافتن شکل و رنگ و عوامل تصویری لازم برای تصویرسازی است. این تخیل است که مترادف‌های تصویری را جهت ایجاد فضا و معانی گوناگون مهیا می‌سازد و اجازه می‌دهد عوامل تصویری گسترش پیدا کنند. تصویری که محصول تخیل باشد عینیتی ثانویست. انعکاس یا بازتاب واقعیت یا حقیقتی دیگر.

و بالاخره اینکه؛ اگر از تصویر در جهت کاربرد پیامی خاص یا برقراری ارتباط استفاده نماییم، تصویر واسطه‌ای کاربردی می‌شود که ایمیج یا اُبژهء محض به حساب نمی‌آید، بلکه ابزار یا گجِت است. اما وقتی تصویر از حالت ابزاری خارج شده و کارکردش را از دست داده باشد به ایمیج یا اُبژه مبدل می‌شود و مستقلاَ برخوردار از سوژه است.


منبع: هنر آنلاین