تبیان، دستیار زندگی
بزرگ ترین ضربه عاطفی در زندگی ، مرگ کسی است که دوستش داریم. این اندوه سال ها طول می کشد و گاهی؛ مخصوصا در سالگردها، شدت می گیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی غم هجوم می آورد


بزرگ ترین ضربه عاطفی در زندگی ، مرگ کسی است که دوستش داریم. این اندوه سال ها طول می کشد و گاهی؛ مخصوصا در سالگردها، شدت می گیرد.

تنهایی

همه می میرند. هر کس در طول زندگی مرگ عزیزانی را تجربه می کند. این ها غمبارترین موقعیت های زندگی هستند. بزرگ ترین ضربه عاطفی در زندگی ، مرگ کسی است که دوستش داریم.خیلی ها ضربه روحی حاصل از مرگ را انکار می کنند و فکر می کنند یک آدم عزادار باید به این مشکل غلبه کند و مثلا در عرض دو هفته روال عادی را از سر بگیرد. ولی این اندوه سال ها طول می کشد و گاهی؛ مخصوصا در سالگردها، شدت می گیرد. اگر عزیز از دست رفته جوان باشد اندوه بیشتری ایجاد خواهد کرد. ضمناً هر چه قدر هم به فرد فوت شده نزدیک تر باشیم، این اندوه بیشتر طول می کشد.

رخداد مرگ سبب انگیزش احساسات شدیدی می شود و به چند صورت بروز می کند:

انکار: نه، چرا من؟

چانه زدن: باشه اما اول ...

افسردگی : خیلی دلم برای ... تنگ می شه

پذیرش: سخته اما باید رفت.

به هر حال هر کس یک طور برخورد می کند ، عده ای می پذیرند ، عده ای انکار می کنند بعضی دیگر از روی ناچاری می پذیرند و عده ای هم برای فرار از رنج دنبالش می گردند.

مواجهه با مرگ کسی که دوستش داشته ایم، هم سخت و هم پیچیده است. ممکن است درگیر احساساتی شویم مثل: انکار مرگ، وسواس مرگ، عصبانیت از دست دیگران ؛ حتی کسی که از دنیا رفته است، خودخوری و احساس گناه، خستگی، گیجی، نازک نارنجی شدن، احساس خجالت، کم حرفی، ترس از دیوانه شدن، ترس از مرگ، احساس خلاص شدن و... کسی که سوگوار است بسیاری از علائم افسردگی را هم دارد، این احساسات طبیعی هستند ولی باید تعدیل شوند.

متخصصان عقیده دارند باید کار را با پذیرش واقعیت آغاز کرد:او از دنیا رفته و دیگر هم بر نمی گردد. بندهای وابستگی تان به فرد از دست رفته را قطع کنید و به چیزهای دیگر توجه کنید. مرور زمان خود به خود بسیاری از مشکلات را حل می کند. کتاب بخوانید ومشغول باشید

هیچ کس هیچ وقت عزیز از دست رفته اش را از یاد نمی برد. حتی بعد از مدت ها و در عین کنار آمدن با موضوع. گهگاه وقتی چیزی را که متعلق به عزیز از دست رفته است، می بینیم غم هجوم می آورد، ولی باید یادمان باشد که تسلیم نشویم و زندگی کنیم.

25 درصد کسانی که همسرشان را از دست داده اند تا یکسال بعد هم به شدت افسرده هستند. کنار آمدن با سوگ برای بعضی چند هفته و برای بعضی دیگر چند سال طول می کشد. به هر حال باید زندگی تازه را آغاز کرد. متخصصان عقیده دارند باید کار را با پذیرش واقعیت آغاز کرد:او از دنیا رفته و دیگر هم بر نمی گردد. غم تان را بیرون بریزید، از دارو استفاده نکنید ، خود را غرق در کار نکنید( گر چه مشغول بودن کار بدی نیست)، اشک بریزید، خاطرات تان را برای دیگران بازگو کنید و کارهای روزمره را از سر بگیرید. بندهای وابستگی تان به فرد از دست رفته را قطع کنید و به چیزهای دیگر توجه کنید. مرور زمان خود به خود بسیاری از مشکلات را حل می کند. کتاب بخوانید ومشغول باشید.

کدام مرگ از همه سخت تر تحمل می شود؟ مرگ ناگهانی کسی که اصلا فکر نمی کردید بمیرد. تحمل مرگ کسی که روابط عمیق و پیچیده ای با او داشتید، بسیار سخت است حتی اگر کسی را که دوستش داشتید، خود خواه، غیر قابل اعتماد و نامهربان هم بوده باشد. شاید چون از او دور یا نامهربان بودید، احساس گناه می کنید. به هر حال احساس های ناتمام روند سوگ را پیچیده تر می کند. کسی را که به او وابسته بودید و حالا رفته و بدون او نمی توانید زندگی تان را اداره کنید، بسیار تلخ است.

اگر چند ماه پس از حادثه هنوز دچار این مشکلات بودید به پزشک مراجعه کنید:

- کم می خورید، کم می خوابید، منزوی هستید، احساس می کنید حالتان خوب نیست

- قادر به گریه کردن نیستید یا نمی توانید درباره فرد از دست رفته حرف بزنید.

- هنوز به اندازه روز اول اندوهگین هستید و بی هدف به زندگی ادامه می دهید

- ناراحت هستید، دلتان می خواهد خودکشی کنید، دلتان نمی خواهد کار کنید.

- احساس گناه و تنفر هنوز رهایتان نکرده است.

- خیلی ترسیده اید، کارهای عجیب و غریب می کنید، مدام با دوست و آشنا دعوا دارید.

مرگ جزئی از زندگی است. بهتر است بپذیرید که مرگ پایان نیست ، اگر نپذیریم حتی فکر کردن به آن هم تلخ خواهد بود.

فرآوری: زهرا سادات طباطبایی

بخش خانواده ایرانی تبیان


منبع: افسردگی از مجموعه کتاب های سلامت روان

مطالب مرتبط:

راز و رمز دلخوشی های کوچک

هنر سازگار شدن با تغییرات

توجیه کردن، اولین راه فرار!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.