تبیان، دستیار زندگی
علی آمد تا توفان‏های حریص، حریم سبز درختان را به بازی نگیرند. آمد تا عدالت در پشت حصارهای تبعیض، به فراموشی سپرده نشود. او به کودکانی می ‏اندیشید که گرسنه ی نانِ محبت ‏اند و به دخترانی که نگران روزهای آینده، سرنوشتشان را بغض کرده ‏اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مُهر ولایت بر پیشانی زمین

عید غدیر

برکه در برکه، آواز بلند علوی‏ ات پیچید و نگاه کویرآلودگان را به جاری شدن فراخواند. آسمان‏ها، دف زنان و هلهله کنان، سروری زمین را ستاره پاشیدند.

شانه‏ هایت با کدام کوه نسبت داشت که این‏چنین شگفت، قله‏ های عدالت را پرچم کوبیدی؟ درختان، قامت هاشمی ‏ات را به احترام ایستاده ‏اند؛ همچنان که تاریخ، ثانیه ‏های بی ‏رمقش را با نام تو بر می ‏خیزد.

بایستید!... دین کامل شد.

بایستید که آفتاب، روشن شدن ستاره‏ ای بی ‏بدیل را مژده خواهد داد!

بایستید که امروز، نعمت تمام می ‏شود و دین کامل...

و ایستادند؛ در کنار برکه ‏ای که رسالت اقیانوس، در نگاهش می ‏تپد. دست فاتح خیبر بالا می ‏رود و آوایی در فضا می ‏پیچد:

«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

ای کوچه ‏ها، سبز بپوشید! ای کبوتران، فرود آیید و بام‏ ها را فرش کنید! ای چشمه‏ ها، پا برهنه ‏تر از همیشه بجوشید؛ نخستین بارقه‏ های امامت، بر پنجره‏ های جانمان تابیدن گرفته است.

علی آمد تا توفان‏های حریص، حریم سبز درختان را به بازی نگیرند. آمد تا عدالت در پشت حصارهای تبعیض، به فراموشی سپرده نشود. او به کودکانی می ‏اندیشید که گرسنه ی نانِ محبت ‏اند و به دخترانی که نگران روزهای آینده، سرنوشتشان را بغض کرده ‏اند

او حنجره‏ های مچاله را فریاد خواهد آموخت، خاک‏های یتیم را پدری خواهد کرد و تشنگان مهربانی را دست نوازش خواهد بود.

علی آمد تا توفان‏های حریص، حریم سبز درختان را به بازی نگیرند. آمد تا عدالت در پشت حصارهای تبعیض، به فراموشی سپرده نشود. او به کودکانی می ‏اندیشید که گرسنه ی نانِ محبت ‏اند و به دخترانی که نگران روزهای آینده، سرنوشتشان را بغض کرده ‏اند.

روحش را به مساحت رنج‏ های مردم وسعت داده بود.

او آمد؛ با مهر ولایتی که همچنان بر پیشانی زمین می‏ درخشد.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


معصومه داوودآبادی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.