تبیان، دستیار زندگی
ابوالقاسم طالبی کارگردان «قلاده های طلا» گفت و گویی با نشریه رمز عبور درباره رهبر معظم انقلاب انجام داده است . در این مصاحبه مباحث مختلف و جالب توجهی مطرح شده که بخش هایی از آن را می خوانید:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای بابک بیات و عفو رهبری


ابوالقاسم طالبی کارگردان «قلاده‌های طلا» گفت‌و‌گویی با نشریه رمز عبور درباره رهبر معظم انقلاب انجام داده است . در این مصاحبه مباحث مختلف و جالب توجهی مطرح شده که بخش هایی از آن را می خوانید.

ماجرای بابک بیات و عفو رهبری

* نه در سینما، نه در سیما، نه در تئاتر، هیچ کار جدی‌ای نه درباره‌ امام(ره) که بزرگ‌ترین انقلاب معاصر را به سرانجام رساندند و به اعتراف دوست و دشمن رهبر بسیار بزرگی بودند و نه درباره‌ جانشین صالح ایشان انجام نگرفته است.این کوتاهی چند دلیل هم دارد. یکی عظمت خود سوژه‌هاست و دیگر این که خود آنها بشدت از این که مطرح شوند، استنکاف می‌کردند و می‌کنند. حضرت امام(ره) تا زنده بودند، حتی اجازه ندادند عکس ایشان روی اسکناس چاپ شود. می‌گفتند عکس مردم را چاپ کنید. یک بار هم که بقیه اصرار کردند و نامه نوشتند، جواب دادند که عکس شهید مدرس را بیندازید. بعضی‌ها دوست دارند همه جا باشند و دیده شوند و عکس‌شان همه جا باشد و بگویند ما همه جا بوده‌ایم و اصلاً ما اول بودیم و بقیه دنبال ما بودند؛ حتی امام(ره) دنبال ما بود و از این منیت‌ها. ولی برخلاف آنها، رهبران الهی و کسانی که رهبری واقعی انقلاب عظیم اسلامی ما را در دست داشتند، این طور نیستند. برای همین واقعاً نشده است که درباره‌ آنان کار کنیم، یعنی تمام تقصیرها هم به گردن سینما، تلویزیون و... هم نیست.

* سال‌ها پیش تصمیم گرفتم یک فیلم راجع به ایشان بسازم و اسمش را گذاشتم «رهبر ارکستر»؛ البته ابتدا قصدم ساختن فیلمی راجع به ترور ایشان بود و اسمش را گذاشته بودم «کوثر» ولی بعد وقتی آقای «ستار اورکی»-آهنگساز و موسیقیدان- ماجرایی را که برای مرحوم «بابک بیات» اتفاق افتاده بود، برایم تعریف کرد، من بر اساس آن، فیلمنامه‌ام را تغییر دادم و قصه‌ای به نام «رهبر ارکستر» نوشتم و تصمیم گرفتم آن را بسازم. خب آقای «اورکی» شاگرد بسیار نزدیک مرحوم «بابک بیات» و تا آخرین لحظه‌ زندگی هم در کنار ایشان بود...

* مرحوم بیات بعد از این که موسیقی سریال «ولایت عشق» [امام رضا(ع)] را در ایران می‌سازد، به دلایلی از اینجا زده می‌شود و به کانادا می‌رود. طبیعی است که آنجا خواننده‌های لس‌آنجلسی سراغ او بروند و آقای بیات هم برای آنها موسیقی می‌سازد. اما بعد از چند وقت اداره‌ مالیات کانادا سراغ او می‌آید و می‌گوید مالیات این موسیقی‌ها را بدهید. آقای «بیات» می‌گوید من بابت این کارها هنوز پولی نگرفته‌ام. می‌گویند ما در اینجا این حرف‌ها را نداریم و نهایتاً او را به زندان می‌برند و در آنجا به شکل بدی تحقیر می‌شود. بالاخره به هر شکلی بود، برای او مرخصی می‌گیرند که برود پول جور کند و چون کارهایی هم علیه انقلاب ساخته بود، دوستانش به او می‌گویند اگر به ایران بروی، دستگیر می‌شوی. اما آقای بیات به قدری از آنجا دلزده بوده که تصمیم می‌گیرد با وجود این به ایران برگردد. ظاهراً ایشان هم کسی را داشته که به حضرت رهبری نزدیک بوده. به هر حال آقای بیات برمی‌گردد و مطمئن بوده که دستگیر می‌شود.حضرت آقا هنرشناس هستند و به احترام موسیقی‌ای که مرحوم بیات برای حضرت امام رضا(ع) ساخته بود، او را بخشیدند و از فرودگاه تا در خانه‌اش اسکورت شد. او تصور می‌کرد دستگیر شده و دارند او را به زندان می‌برند، اما وسط راه متوجه می‌شود موضوع چیست و فرو می‌ریزد. به خود من که او را در دفتر آقای اورکی دیدم، گفت دوست دارم برای حضرت آقا یک سمفونی بسازم. بعد که موضوع را از آقای اورکی سوال کردم، ایشان گفت چنین ماجرایی اتفاق افتاده است و نامه‌اش را دیده‌ام، ولی خود من نامه‌اش را ندیده‌ام، لذا نمی‌دانم. با بیت هم صحبت کردم. نه تأیید کردند و نه تکذیب. می‌گفتند این چیزی است که خود آقا می‌دانند و ما نمی‌دانیم. لذا تا تأیید حضرت رهبری نمی‌شد کاری کرد.

در سطوح پایین‌تر از حضرت آقا چند مدیر آزادمنش داریم؟ مگر نه این که هرسال دانشجوها می‌آیند و حرفهایشان را هم می‌زنند و حضرت رهبری هم با لبخند پاسخ می‌دهند؟

* در کتاب چهار جلدی خاطرات آقای «ری‌شهری» و در کتاب «سنجه‌ انصاف» هست که آقای «محمدی گیلانی» که قاضی شرع بود و خدا حفظ‌شان کند و شفایشان بدهد، خدمت حضرت امام(ره) می‌رود و می‌گوید من از شاگردان آقای «منتظری» بوده‌ام. آدم خوبی است، ولی به درد رهبری نمی‌خورد. ضمناً نگویید من گفته‌ام چون از سرنوشتی شبیه به عاقبت آقای «شمس‌آبادی» می‌ترسم. امام(ره) می‌خندند و می‌فرمایند مطمئن باش به کسی نمی‌گویم. شما برو به آقای «هاشمی» بگو بیاید. خود آقای «گیلانی» می‌گوید بعداً پیگیری کردم و آقای «هاشمی» گفت امام(ره) به من گفت، ولی من گفتم این که نمی‌شود. ما اعلام کردیم بهتر است شما در خبرگان دخالت نکنید و بگذارید خبرگان کارش را بکند.

* حضرت امام(ره) هیچ وقت در مورد قائم‌مقام رهبری به تبریک‌ها جواب ندادند و یکی از سوالات بزرگ همین بود که چرا امام(ره) عکس‌العمل نشان نمی‌دهند. اگر صحیفه‌ امام(ره) را مطالعه کنید، می‌بینید که ایشان به تبریک عید و... و سران کشورها و افراد زیادی پاسخ داده‌اند. حتی همین شعر مشهور «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» را پای تبریک شهید ستاری و روی همان کاغذ نوشته‌اند. اما در مورد قائم‌مقام رهبری به تبریک‌ها جواب ندادند.خلاصه در مورد رهبری عده‌ای پیش حضرت امام(ره) می‌روند و سعی می‌کنند به ایشان بقبولانند که اگر «منتظری» نباشد، ما مشکل پیدا می‌کنیم. حضرت امام(ره) حدود شاید بیش از پنج بار بر فقاهت و صلاحیت حضرت آقا تأکید می‌کنند و بعد هم می‌گویند چرا نمی‌فهمید که ایشان هست؟ این را افراد مختلفی گفته‌اند. امام حداقل پنج بار- و شاید بیش از پنج بار- در حضور عروس گرامی‌شان خانم دکتر طباطبایی همسر حاج احمد آقا و همسرشان، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله امینی، آقای هاشمی رفسنجانی، آیت‌الله موسوی اردبیلی، مرحوم آقای خلخالی، میرحسین موسوی، آیت‌الله گیلانی و... ـ این را گفته بودند و حتی در حضور آدم‌های مختلفی هم که در این اواخر به ایشان مراجعه می‌کردند، صریح اسم رهبر آینده را هم می‌بردند و لذا حاج احمد آقا می‌گفت: «بر خود واجب می‌دانم پشتیبان رهبری باشم.» جالب است بدانیم امام(ره) این مطلب را چند بار فقط در حضور میرحسین موسوی گفتند، یعنی او بیشتر از خیلی‌ها این حرف را از امام شنیده است.

* در سطوح پایین‌تر از حضرت آقا چند مدیر آزادمنش داریم؟ مگر نه این که هرسال دانشجوها می‌آیند و حرفهایشان را هم می‌زنند و حضرت رهبری هم با لبخند پاسخ می‌دهند؟این آزادمنشی است که حضرت رهبری حدود 10 سال پیش فیلم یکی از کارگردانها را می‌بینند و می‌گویند خسته نباشی.آن شخص بحث می‌کند که این جوری است و... آقا می‌فرمایند: خیر! مملکت صاحب دارد. فیلم شما خیلی بیجا و غلط است، ولی برو و فیلم بعدی‌ات را هم بساز. اشکال ندارد، ولی فکر نکن این درست است، چون درست نیست. می‌خواهی فیلم بسازی. برو بساز، ولی این راه درستی نیست. البته این فیلمساز راهش را یافت و فیلم بعدی‌اش دیگر آن شکلی نبود و خوب فهمید رهبری چه رهنمودی به او دادند. فهمید که آزادمنشی با ادای آزادی را درآوردن، فرق دارد.

ماجرای بابک بیات و عفو رهبری

* آل احمد وقتی می‌خواهد در کتاب غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران روشنفکری را ترسیم کند از 7-8 فضیلت اسم می‌برد. اینکه آدم روشنفکر بالاخره باید چند تا زبان بلد باشد کشورهای خارجی را دیده و مکاتب فلسفی دنیا را شناخته باشد الان دیگر این جوری نیست. طرف می‌گوید {...} به آخوندها فحش می دهیم و عضو فیس بوک هم هستم. پس روشنفکر هستم اگر خانم باشد می‌گوید من در مهمانی‌ها حجاب ندارم و با مردها خیلی راحت‌تر از زنها هستم پس روشنفکرم. روشنفکرهای قدیم لااقل چهار تا کتاب می‌خوانند چندتا زبان می‌دانستند بعد چهار تا استکان عرق هم میخوردند یعنی روشنفکرهای امروز از آخر شروع کرده‌اند و واقعا همه چیز را وارونه یاد گرفته‌اند. به هر حال این‌ها یک طیف شدند. آوینی هم در دوره خود از همین ادم‌ها گلایه داشت و می‌گفت اینها کتاب را نمی‌خوانند و فقط طوری در دست می‌گیرند که جلدش پیدا باشد دیگران ببینند.

* آن موقع بعضی‌ها در محافل دانشجویی چنین بودند ولی روشنفکران دینی و غیردینی باسواد داشتیم ولی امروز به شکل مبتذل و اپیدمی درآمده است. حتی خانمی که انتساب به اقوام حضرت امام هم دارد دائما می‌نشیند و این طرف و آن طرف می‌گوید ما ماهواره داریم و مگر ماهواره چه اشکالی دارد؟ هر وقت این را می‌شنوم یاد آن بنده خدایی می‌افتم که می‌گفت من 40 سال است تریاک می‌کشم و هنوز هم معتاد نشده‌ام. وقتی این قدر سقوط کرده‌ای که محتاج لایک دیگران هستید باید به تو چه گفت؟ یک وقتی یک کسی از حضرت امام (ره) با آن عظمت تعریف کرد و امام فرمودند: نگو یک وقت باورم می‌شود. حضرت رهبری با این همه عظمتشان اگر کسی در حضورشان از ایشان تعریف کنند خوششان نمی‌آمد. در مجالس شعرخوانی ماه مبارک رمضان یکی از شرایط این است که در مورد ایشان شعری سروده نشود آنوقت اینها برای یک لایک خودشان را می‌کشند و اجازه می‌دهند دین انقلاب و همه چیزشان را به استهزا بکشند. چون همین ماهواره شده قبله فکری جانشان اما متوجه نیستند بنده خدا بچه‌هایش رفته آنجا به صورت نامشخص درس بخواند یعنی انتساب به امام (ره) را تابلو نکرده کسی هم کاری به آن بچه نداشت و نمی‌دانست کیست. آمد عکس دخترک را گذاشت توی فیس بوکش و آن بامبول را درست کرد که منافقین زخم زبان بزنند این هم حجاب نتیجه امامتان؟؟ نمی‌فهمند دیگر آدم به او چه بگوید؟ می‌خواهد دیده شود و الا آن بنده خدا داشت درسش را می‌خواند هر وقت فضیلتی پیدا و اختراع و اکتشافی کرد و کتابی نوشت نبوغی از او پدیدار گشت. همه می‌گویند به به چه بچه خوبی چه مادر خوبی چه پدر خوبی که حاصلش این بچه است.

* آنها که با فرهنگ و هنر از نزدیک آشنایند می‌دانند در این مملکت فرزانه‌ترین فردی که هنرمندان را می‌فهمد هوای آزادی و پرستیژ آنها را دارد و به معنای واقعی نگران آنهاست، کسی غیر از حضرت رهبری نیست. ایشان نه فقط هنرمندان را می‌فهمند بلکه دانشمندان و مخترعین ومکتشفین در عرصه‌های مختلف از نانو و انرژی هسته‌ای گرفته تا سلول‌های بنیادی و صنایع پیچیده و تکنولوژی‌های فوق پیشرفته هم دلگرم به حمایت‌های ایشان هستند.

* علت دشمنی‌ها هم ظاهرا همین جاست... بله دلیل این که وقتی فتنه می‌شود اولین شعارشان مرگ بر اصل ولایت فقیه است همین است. آنها درست فهمیده‌اند که اصل ولایت فقیه است که جلوی آنها را می‌گیرد.

* رئیس‌جمهورهایمان بعضا به قدرت که می‌رسند احساس کمبود قدرت می‌کنند. بنی‌صدر فرماندهی کل قوا را خواست حضرت امام (ره) به او داد اما زود قاطی کرد به آن سرنوشت دچار شد. همه رئیس‌جمهورها در دوره زعامت حضرت آقا در دوره اول با حضرت رهبری تقریباً هماهنگ بودند و مشکلی ندارند و کارها هم خوب پیش می‌رفته، اما در دور دوم معمولاً در سال آخر حس ماندن برای همیشه در قدرت در آنها بیدارتر می‌شود. اما حضرت امام فرمود این ولایت فقیه است که با دیکتاتوری مخالف است. ...

* نمی‌دانم زنده خواهم ماند یا نه، ولی آنهایی که این مصاحبه را می‌خوانند، آن را کنار بگذارند که ان‌شاءالله آقا برای همه اینها که نقشه برای خبرگان و رهبر نمودن فلانی می‌کشند، پیام تسلیت خواهند داد! بی‌خود نشسته‌اند و افکار شیطانی می‌بافند که در خبرگان چه می‌کنیم و بعد در مجلس چه می‌کنیم. دست بردارید بیایید با خدا، با حضرت رهبری، با انقلاب‌تان با مردم خوب و پر از عاطفه ایران عزیز باشید. بدانید هیچ‌کس از این رهبر فرزانه به شما مهربانتر نیست.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: رمز عبور