تبیان، دستیار زندگی
مقاله حاضر برداشت و تحلیلی از متل منظوم «ماه بلند آسمون» است؛ در این تحلیل،در گفتگویی کودکانه، دو شخصیت استعاری «من»و «تو»در کالبد عناصر طبیعت قرار می گیرند تا تکمیل کننده یکدیگر باشند و در نهایت به حضور «ما» تبدیل شوند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحلیل یک متل؛ ماه بلند آسمون

مقاله حاضر برداشت و تحلیلی از متل منظوم «ماه بلند آسمون» است؛ در این تحلیل،در گفتگویی کودکانه، دو شخصیت استعاری «من»و «تو»در کالبد عناصر طبیعت قرار می گیرند تا تکمیل کننده یکدیگر باشند و در نهایت به حضور «ما» تبدیل شوند.

فرآوری: مهسا رضایی -بخش ادبیات تبیان
ماه بلند آسمون

متل؛ منظومی مهمل یا قصه ای حکمت آموز

گروهی برآنند که متلها، به دلیل بیان عامیانه ، ساختار کلمات وعبارات ، فقدان مفاهیم قابل اعتنا و صرف خاصیت سرگرم کنندگی، از رهگذر جهل گذشته اند و فاقد پشتوانه اندیشمندانه ای هستند و عده دیگری به لحاظ خصایص و اصول ادبی ودستوری هیچ تعریفی برآنها مترتب نمی دانند و شاید به اطلاق بی معنایی ومهمل بسنده کنند؛ گروهی دیگر آنهارا فقط بامنزلتی درخورکودکان می شناسند که صرفا" زمزمه هایی سرگرم کننده اند، اما برخی دیگرازمنظرتخصصی (فرهنگ عامه شناسی = folklorology) آنهارا برمحمل ادبیات شفاهی می نشانند که حامل معنا، پیام و تاثیرند و حتی پذیرفت که متلها مانند سایر عناصر فولکلور در نضج گیری و معارفه ی بنیادهای هویت بومی به عنوان شاخصی اساسی درادبیات شفاهی اقوام ، جایگاهی برای تامل، تفسیر، تاویل و حتی بازآفرینی را داراهستند.

با قاطعیت می توان گفت عزتمندی این ترانه ها ازآنست که برزبان کودکان جاری می گردند، چه آنکه معصومیت وصداقت و پاکیزگی درسراسر آنها موج می زند و این خود حجت بزرگی است برضرورت بازشناسی و بازفهمی آنها.

بنابراین نمی توان پذیرفت که زمزمه های جاری برزبان کودکان که یکی از ارکان ادبیات شفاهی است، فاقد پشتوانه مفهومی و ارزشی باشد یعنی آنکه بایستی فراتر از صورت ظاهر وخاصیت سرگرمی و شادابی، حامل معانی دیگری هم باشند.

تحلیلی بر متل «ماه بلند آسمان»

توکه ماه بلند آسمونی

منم ستاره می شم دورت می گیرم

توکه ستاره شدی دورمو گرفتی

منم ابرمی شم روتو می گیرم

توکه ابرشدی رومو گرفتی

منم بارون میشم چیک چیک می بارم

توکه بارون شدی چیک چیک باریدی

منم سبزه می شم سر در می آرم

توکه سبزه شدی سردرآوردی

منم گل می شم و پهلوت می شینم

متل مشهور "ماه بلند آسمان" ترانه دلنوازی است که به وضوح تعامل وتاثیرگذاری عناصر را بریکدیگر به نمایش می آورد. گفتگویی است بین "من" و "تو"، دوشخصیت استعاری که هرفرد دیگری می تواند بارویکردی صمیمانه برای بیان متن زندگی اجتماعی، خودرا در آیینه ی آنها بنگرد، هرکس که بخواهد به ضرورت یگانگی با همنوعان خود وباجهان همآوایی وحدت داشته باشد.

به طور قطع این ترانه ی لطیف اثبات گر نیاز متقابل انسان هاست، نیازی که آنرا ضرورت محرز حیات اجتماعی می دانیم.

او درمی یابد که آرامشش درکنار دیگرانست و علائق و دلبستگی هایش تکامل بخش دیگریست و اعتلایش وابسته به همآوائی و همسازی باهمنوعان اوست.

دراین متل دیالوگهای ساده و کودکانه ای که شرایط همزیستی و ادله ی باهم بودن، عشق ورزیدن، محبت ها وهمراهی ها را تکرار می کند و سرانجام به یک نیاز واقعی و آرمانی انسانها یعنی شادابی و امیدواری منتهی می گردد.

وصال نه نهایت قصه و روال دراماتیک این متل است بلکه درتمامی بندهای ابیات و لحظات گفتگو، ضرورت با هم زیستن کاملا" احساس می شود؛ گویی هرگز بین ( من و تو ) نباید جدایی بروز کند.

درفرازهای آن نوعی روابط غیر عقلایی وتاثیر وتاثرات تخیلی نمودارند. این ترانه ساده وزیبای فولکلوریک همانگونه که برای کودکان در دوره های زمانی پیشین ، روح بخش ، شادی آفرین و سرگرم کننده بوده است، امروزه نیز می تواند باهمان ویژگیها و خواص ارزشمند متناسب با سن وسال کودکان مورد بهره برداری قرارگیرد وحتی میتواند با بازخوانیهای ژرفایی و با امکانات صوتی – تصویری نوین درقالبهای مختلف ،معانی عمیقتری را که از آن مستفاد می-شود، ارائه دهد.

خاستگاه متل "ماه بلند آسمون"

برای این ترانه قصه گونه، خاستگاههای متعددی را میتوان سراغ گرفت.

1 – پاسخگوئی به سئوالات عدیده و همیشگی کودکان که :

آسمان تاکجاست ؟ ماه چیست ؟ خورشید چگونه است ؟ ... .

2–پاسخگوئی به تمایلات طبیعی کودکان نسبت به بازی و سرگرمی و شادمانی ؛ و از این رو پدران و مادران برای تحقق موثر هردو کارکرد، متلها را در بیان وبازی کودکان جاری می ساختند .

قالب های نوین ارائه متل " ماه بلند آسمون "

1 – نمایش رادیویی

2 – تئاتر کودک ونوجوان

3 - قالب انیمیشن

4 – قالب مستند ( رئال )

5 – قالب مسابقه ( حضوری – کلامی – نمایشی )

6 – کتاب تحلیلی مصور

اکنون که همه کشتزارها سرزمین ما شده اند ، رمه هامان همه یک رنگند ... سهم من جدا و سهم تو جدا نیست . دیگر سهم هامان از کشتزاران ازهم جدا نیست و هیچ کم نیست و زیاد ترهم نیست. اکنون زمان سپاسگزاری است.

قرائتی دیگر از متل "ماه بلند آسمون"

آنچه ذیلا" آورده می شود درواقع برداشتی است آزاد و کوششی است برای هرچه مفهوم ترو ملموس تر ساختن سایر معانی مضمر درمتل که میتوانند بعنوان زوایای ظریف و قابل اعتنای ارتباط انسان و طبیعت درانعکاسها واجراهای نوین این ترانه فولکلوریک ایرانی بکار آیند .

توکه ماه بلند آسمونی ،

منم ستاره میشم دورت میگردم ...

بیان والایی انسان ، فرازمندی " من" و فرازمندی مقام مرجح" تو" که همراه من ، معاشر من ، دوست من وهمزیست منی ؛ تشریح صادقانه ی از آنکه "تو" زیبائی و شایسته ستودن و منزلت انسانی تو انگونه است که گوئی از بلندای آسمان میگذری، برتارک سپهر می نشینی و زیبنده ی ستاره بارانی ...

اکنون همنوع تو ، برای باتو بودن و همراه تو بودن ، خودرا چگونه اثبات کند؟ چه بگوید تا مکمل زیبائی بی نظیر توباشد ؟چگونه لایق همجواری توگردد ؟

توکه ستاره شدی دورموگرفتی ،

منم ابر میشم روتو می گیرم

اینک جایگزینی مطلوبی صورت گرفته است ونه به اثبات صرفا" من و تو ، بلکه همه ی انسانها را باید ازچشم غیر محفوظ خواست. یعنی آنکه همه ی ستاره های طلوع کرده به قصد من ، ازآن من است و من ابر خواهم شد و تورا ای دیرینه ی همراه در شولای خواستن بی بدیل خویش ، پنهان خواهم کرد و این تعارض و ستیزه نیست که مراتب محض همآوائی است ؛ هردو به یک سو شدن است که تفاوت را و ناسازگاریها را می میراند .

توکه ابرشدی رومو گرفتی ،

منم بارون میشم چیک چیک می بارم

و صدای باران صدای ماست ، این وحدت ماست که تمنای زمین. را لبیک گفته است. اکنون من همه ابرم و تو همه باران ،

اکنون ای ماه بلند آسمان ، ستاره روشن ، ابر بارور ، ببار که هم اکنون زلالی قطره هایت مبارک است ، ببار که زمین وسعت خویش را به استقبال آورده است.

و تو هنوز، متل پاک طبیعت خودرا و ترانه صادقانه زندگیت را پی گرفته ای :

توکه ابرشدی رومو گرفتی ،

منم بارون می شم چیک چیک می بار

از آسمان برزمین آمدن ، جدائی است از نیستان ریشه ها ، اما ما اکنون ابر و باران با هم فرود آمده ایم توآمده ای که سبزه شوی تامن طراوت تو باشم ، از صبر من و حوصله توست که سبزه زار ما پیداست اینگونه همراهی بازخوانی مداوم وحدت است و جدایی نیست. اینک آوندهای نازک وجودت ، مرا زمزمه می کنند و تو قامت می کشی و آرام سرزلفهای عنبرینت را باد شانه می زند و ما مشترکا" لبخند می شویم و زمین از برسینه نشاندن ما، بدیع ترین احساس خودرا اعتراف می کند ...

اما سبزه زارمان امروز روح تفاهم دارد ، آهنگ هوشیاری و بیداری را می نوازد و این حریر گسترده ی سبز وجود ، نیاز های عام عموم را به پایان خواهند برد. من ابرشده ام و تو باران ، حالیا من سبز شده ام و تو سبزینه ی من و کشتزارهایمان وسعت گرفته اند. زمین دوباره مارا اززبان یکدیگر ترانه میخواند ، اما نه جدا ازهم ، که مارا برای هم بهانه می سازد.

اکنون که همه کشتزارها سرزمین ما شده اند ، رمه هامان همه یک رنگند ... سهم من جدا و سهم تو جدا نیست . دیگر سهم هامان از کشتزاران ازهم جدا نیست و هیچ کم نیست و زیاد ترهم نیست. اکنون زمان سپاسگزاری است.

این دسته دسته گلها ، همه ، از همه سو ، ازهمه جا تقدیم توباد :

توکه سبزه شدی سر درآوردی

منم گل میشم و پهلوت می شینم

ای ماه بلند آسمان ؛

ای همه سبزه زاران

جوشش جام وحدت معقول ما ، در گلهای ارغوان ، چهره آراسته است و سایر گلها هزاران معنا را با چهره ها و رنگهای مسحورکننده شان به جشن همآوائی "من" و"تو" آورده اند. هرجا که سبزه ای است ، گلی ارمغان اوست. هرجاکه با همیم ، شکوه ارمغان ماست. کافیست ، ای همه ی عناصر طبیعت خداوند بی دلیل به شگفتی های شما سوگند نخورده است و خداوند مطلقا"به هیچ چیز بی ارزش سوگند نخورده است و کودکان به دلیل معصومیت شگفت و نگاه معصومانه شان با " ماه بلند آسمان " گفتگو می کنند.


منبع: مجله فرهنگ مردم ایران - سهراب مظاهری