تبیان، دستیار زندگی
این واقعیت مرگ است که زندگی را برای ما لذت بخش و دنیا را برای ما زیبا می کند. فکر « از دست دادن» که واقعیت معنای مرگ است باعث می شود انسان از لحظه های زندگی اش لذت ببرد و شیرینی آن را با تمام وجود لمس کند. ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شادی بودن با تو


در طول روز چقدر به مرگ فکر می‌کنید؟ آیا فکر مرگ برای شما اندیشه‌ای خوشایند است؟ به نظر شما احوال انسان‌ها در لحظات پس از مرگ و هنگامی که آن‌ها را داخل قبرها می‌گذارند چگونه است؟


دریا

آیا به یاد کسانی که روزی پیش شما بوده‌اند و امروز تنها یادشان با شماست هستید؟ تصور شما از مرگ و دنیای پس از آن چیست؟ آیا تاکنون شاهد مرگ یا سپردن دوست و آشنای مرده‌ای به خاک بوده‌اید؟ شده است که به سراغ قبرهای از پیش ساخته‌شده بروید و لحظاتی در یک قبر بمانید؟ به نظر شما احوال انسان‌ها در لحظات پس از مرگ و هنگامی که آن‌ها را داخل قبرها می‌گذارند چگونه است؟ هیچ‌وقت دوست داشته‌اید یا توانسته‌اید با مرده‌ای ارتباط برقرار کنید؟ فکر می‌کنید مردگان  و ساکنان اهل " لا اله الا الله" به چه چیزی بیشتر از هر چیز دیگری نیاز دارند؟

برای هرکدام از ما، مرگ به عنوان حقیقتی بزرگ و غیرقابل انکار مطرح است و به حکم آیه‌ی شریفه‌ی : "انک میت و انهم میتون" همه‌ی ما می‌دانیم که روزی طعم مرگ را خواهیم چشید که: «کل نفس ذائقه الموت» و با آن ملاقاتی ناگزیر خواهیم داشت. در نگاه نخست، این ملاقات ناگزیر، حداقل به سبب ناگزیری‌اش برای جنس انسان مغرور و از خودراضی که فکر می‌کند قدرت تسلط بر همه چیز دارد دردناک و غیرقابل هضم است اما اگر کمی دقیق نگاه کنیم درمی‌یابیم که این واقعیت مرگ است که زندگی را برای ما لذت‌بخش و دنیا را برای ما زیبا می‌کند. فکر «از دست دادن» که واقعیت معنای مرگ است باعث می‌شود انسان از لحظه‌های زندگی‌اش لذت ببرد و شیرینی آن را با تمام وجود لمس کند.

شاید اگر مرگ نبود این همه زیبایی در دنیا به چشم نمی‌آمد و این همه گوارایی در کام انسانِ مانده در دنیا مزه نمی‌کرد. به همین خاطر هم مرگ تنها یک اتفاق که برای هر انسانی یک بار می‌افتد نیست بلکه مرگ و زندگی حقیقتِ همواره‌ی زندگی انسان‌هاست. در هر لحظه انسان از لحظه‌ی قبل می‌میرد و در لحظه‌ی بعد متولد می‌شود منتها چشم‌های حقیقت‌بین چنین معرفتی را درک می‌کنند که:

              مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم              جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

مرده‌های عالم انسان‌هایی هستند که به جای آن که دید خود را گسترده کنند در گیر و دار همین غصه‌های مرگ و زندگی گرفتارند و غم مرگ – به عنوان لحظه‌ای که گویی پایان همه‌ی آرزوهای آنان است- لذت زندگی و بودن را از آنان گرفته است.

مرده‌های عالم انسان‌هایی هستند که به جای آن که دید خود را گسترده کنند در گیر و دار همین غصه‌های مرگ و زندگی گرفتارند و غم مرگ – به عنوان لحظه‌ای که گویی پایان همه‌ی آرزوهای آنان است- لذت زندگی و بودن را از آنان گرفته است.

پس واقعیت عالمِ هستی، آمیزه‌ای از مرگ و زندگی است: «هو الذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملاً»  و هر آن، مرده‌ای از دل زنده‌ای و زنده‌ای از دل مرده‌ای بیرون می‌آید :« تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی». زندگان واقعی در این میان کسانی هستند که این واقعیت را ادراک می‌کنند و در این مسیر، از شادی و سرور بی‌پایان ادراکِ واقعیتِ بودن بهره می‌برند؛ از زندگی و مرگِ لحظه‌ها برمی‌گذرند و به زندگی‌ای می‌پیوندند که متن دعوت خداست: « یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». آن‌ها، چنین بودنی را عین لطف و کرامت خداوند می‌دانند و بی‌قرار چنین مهربانیِ بی‌دریغی که خداوند به هستی سرازیر کرده، سرودهای عشق و دلداگی سرمی‌دهند:

              به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست                         عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

اما مرده‌های عالم چه کسانی هستند؟ مرده‌های عالم انسان‌هایی هستند که به جای آن که دید خود را گسترده کنند در گیر و دار همین غصه‌های مرگ و زندگی گرفتارند و غم مرگ – به عنوان لحظه‌ای که گویی پایان همه‌ی آرزوهای آنان است- لذت زندگی و بودن را از آنان گرفته است. این جور آدم‌ها پیش از آن که بمیرند مرده‌اند و پیش از آن که به قبرها وارد شوند، اهل قبر شده‌اند چرا که به جای آن که از فکر مرگ، زندگی دنیا و آخرت خود را بسازند و شادی درو کنند، به تصورِ دردناکیِ مرگ، نه فقط دنیا را از دست داده‌اند که حقیقت زندگی را که همان شادیِ بودن و نگاه سپاس‌گزارانه نسبت به خداوندِ بی‌نظیر است را نیز وانهاده‌اند. بهترین دعا برای چنین کسانی آن است که خداوند در دل آنان و بر قبورِ دست‌سازشان، شادی و سرور ببارد و فضای بودنشان را از معنای شورانگیز دعوت به زندگی که در نوای ملکوتی شادترین مخلوق هستی یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آکنده است، پر کند تا دست از ماندن در قبرهایِ خودساخته‌شان بردارند و فراتر از زمان به حقیقتی بزرگ بیندیشند که اصل هستی است و همه‌ی شادی‌ها از اوست و در دست اوست و اوست که با خلقت، بهره‌ای از ابتهاج ذاتیِ خود را به انسان‌ها کرامت فرموده است.

پس این فراز دعا که : «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» را می‌توان این‌گونه هم معنا کرد که خداوندا به کسانی که در قبرهای خودساخته‌‌شان نشسته‌اند و به جای فهم و بلکه اشراق این همه زیبایی و شکوه، غصه‌ی دردهای زمان‌مند می‌خورند یا با فکر سنگینیِ مرگ، به جای آن که از دنیایشان لذت ببرند و برای بعد از مرگشان فکری کنند فقط و فقط رنج می‌کشند؛ خدایا شادی را بر اینان وارد کن تا معنایِ بودن در کنار تو و در حکومت مهربانیِ تو را درک کنند و از عمق وجود قدردان چنین بودنی باشند.

محمد شیخ الاسلامی

سردبیر سایت تبیان


مطالب مرتبط:

چاره جویی برای ترس از مرگ

چه کنیم از مرگ نترسیم؟

چر از مرگ می ترسیم؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.