تبیان، دستیار زندگی
از من سۆال کنید به خدا سوگند چیزی را از من سۆال نمی کنید تا روز قیامت مگر آنکه شما را از آنها خبر می دهم از کتاب خدا سۆال کنید که آیه ای نیست مگر آنکه من می دانم آیا در شب نازل شده یا در روز و آیا در زمین نرم و صاف نازل شده یا کوه سخت
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تنها کسی که همه چیز را می دانست!!

امام علی

«فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِی‏] تَسْأَلُونِی عَنْ شَیْ‏ءٍ فِیمَا بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ یُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ یَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا».1

شرح گفتار

امیرمتقیان علی(علیه السلام) در این بخش از کلام زیبا و دلنشین خود با توجّه به ظرفیت و توان منحصر به فردی که در حوزه ی علم و دانش دارد، ندایی ماندگار و همیشه جاویدان سرداده و به زیبایی می فرماید: «از من سۆال کنید (و آنچه را مى خواهید درباره سرنوشت خود و آینده از من بپرسید) پیش از آنکه مرا از دست دهید. سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست! از هیچ حادثه اى که از امروز تا دامنه ی قیامت واقع مى شود از من سۆال نمى کنید (مگر اینکه پاسخ آن را آماده دارم) و همچنین درباره هیچ گروهى که حتّى یک صد نفر را هدایت یا گمراه مى کند، پرسشى نمى کنید، مگر اینکه از دعوت کننده و نیز رهبر و کسى که آنها را به پیش مى راند، و از جایگاه خیمه و خرگاه و محلّ اجتماع آنها، و همچنین کسانى که از میان آنها کشته مى شوند، یا به مرگ طبیعى مى میرند خبر خواهم داد...».

سخن گهربار امیر بیان علی(علیه السلام) بیانگر آن است که وسعت علم و دانش آن حضرت به اندازه ای است که بر تمام مسائل جامعه تسلط کافی داشته، و از گذشته و حال و آینده به خوبی مطلع و باخبر است، و در این زمینه سر سوزنی نقص و کاستی ندارد، که براساس روایات معتبر این علوم ناب و بی نظیر هدیه ای است آسمانی و ملکوتی که خالق هستی توسط رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در اختیار آن حضرت قرار داده است تا درسایه ی آن بتواند به راحتی به امر امامت و هدایت مردم بپردازد.

نکته بسیار مهم و قابل توجّه ای که پیرامون کلام نورانی مولای متقیان وجود دارد آن است که جمله ی تاریخی «فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» به اندازه ای محکم و استوار است که بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت به آن پرداخته و روایات فراوانی را پیرامون آن متذکر شده اند، به گونه ای که صدور این کلام از سوی مولای متقیان را برای ما قطعی و مسلم می کند که ما در ادامه برای نمونه برخی از آنها را متذکر می شویم.

جلال الدین سیوطی در تاریخ الخلفا، ابن حجر عسقلانی در فتح الباری و محب الدین طبری در ریاض النضرة روایت کرده اند که امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) فرمود: «سلونی والله لا تسئلونی عن شیء یکون الی یوم القیامه الا اخبرتکم وسلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیة الا و أنا أعلم أبلیل نُزِلَت أم بنهارٍ فی سهلٍ أم جبلٍ».2

این پرسش مطرح می شود که به راستی پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) چه کسانی لیاقت تصّدی مقام خلافت و امامت امت را دارند؟! آیا رواست که غیر از ائمه ی اطهار(علیهم السلام) اشخاص دیگری عهده دار این مسئولیت سنگین باشند؟! کسانی که در حوزه علم و دانش بهره ی ناچیزی داشته و در حل بسیاری از مشکلات عاجز و ناتوانند؟!

از من سۆال کنید به خدا سوگند چیزی را از من سۆال نمی کنید تا روز قیامت مگر آنکه شما را از آنها خبر می دهم از کتاب خدا سۆال کنید که آیه ای نیست مگر آنکه من می دانم آیا در شب نازل شده یا در روز و آیا در زمین نرم و صاف نازل شده یا کوه سخت.

در روایت دیگری که عدّه ای از بزرگان اهل سنت نقل کرده اند آمده است: امیرالمۆمنین بر منبر فرمود: «ایها الناس سلونی قبل أن تفقدونی سلونی عن کتاب الله و ما من آیه الاو أنا أعلم حیث أنزلت بحضیض جبلٍ أو سهل أرض وسلونی عن الفتن فما من فتنة الاوقد علمت من کسبها و من یقتل فیها فإنَّ بین جوانحی لَعِلماً جمّاً سلونی فإنّ عندی علم الاولین و الاخرین».3 ای مردم از من سۆال کنید هر چه می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید چون همانا در سینه ی من علم فراوانی است. از من سۆال کنید چون نزد من علم اولین و آخرین است.

این از همان هزار باب علم است!‏

مطابق روایات فراوانی که به دست ما رسیده نبی مکرم اسلام در اواخر عمر شریف خویش که در بستر بیماری بودند تمام آنچه را که از علم و دانش الهی در اختیار داشتند به مولی الموحدین علی بن ابیطالب(علیه السلام) منتقل کردند که ایشان با داشتن چنین علم خارق العاده ای به جایی رسیدند که به تمام آنچه در عالم می گذرد تسلّط و احاطه کامل پیدا کردند، به گونه ای که برای آن وجود نازنین هیچ نقطه ی ابهامی در هیچ موضوع و مسئله ای وجود نداشت.

در روایتی ابن عباس نقل می کند که:

در منطقه ی «ذى قار» در خیمه على(علیه السّلام) نشسته بودم، و این در حالى بود كه آن حضرت، امام حسن(علیه السّلام) و عمار را به كوفه فرستاده بود تا مردم را براى شركت در جنگ دعوت كنند. در این حال حضرت رو به من كرد و فرمود: اى پسر عباس، حسن بر تو وارد مى‏شود در حالى كه یازده هزار نفر همراه او هستند به استثناى یك یا دو نفر.

ابن عباس مى‏گوید: پیش خود گفتم: اگر طبق گفته حضرت شود این از همان هزار باب علم است.

هنگامى كه امام حسن(علیه السّلام) با لشكر از دور پیدا شدند به استقبال آنان رفتم و به نویسنده لشكر - كه نام هایشان همراه او بود- گفتم: چند نفر همراه شما هستند؟ گفت: یازده هزار نفر به استثناى یك یا دو نفر![یعنی دقیقا همان را گفت که امیر المۆمنین بیان فرموده بود].4

آری سینه ی پر مهر و محبت امیرالمۆمنین به عنایت خالق متعال گنجینه ی علوم و معارف ناب الهی قرار گرفت، تا در سایه مجهز بودن به چنین علم و دانشی بتواند به خوبی ریشه درخت جهل و نادانی را بخشکاند، و از این طریق چراغ پر فروغ علم و معرفت واقعی را در اعماق جان شیفتگان و دلدادگان راه حقیقت روشن و منوّر نماید.

در روایتی ابن عباس پیرامون علم ودانش بی نظیر علی(علیه السلام) می گوید:

علم

«العلم عشرة اجزاء، اعطى علىّ بن ابى طالب منها تسعة، و الجزء العاشر بین جمیع النّاس و هو بذلك الجزء اعلم منهم».5

علم ده جزء است. نه جزء آن به على بن ابى طالب(علیه السّلام) عطا شد، و مختص آن حضرت گردید؛ امّا جزء دهم بین همه مخلوقات عالم تقسیم شد. و امیر المۆمنین(علیه السّلام) در آن یك جزء نیز سرآمد همه عالمیان است.

اکنون مطابق منطق قرآن که می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب».6 [ آیا كسانى كه مى‏دانند با كسانى كه نمى‏دانند یكسانند؟ تنها صاحبان عقل و خرد متذكر مى‏شوند] این پرسش مطرح می شود که به راستی پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) چه کسانی لیاقت تصّدی مقام خلافت و امامت امت را دارند؟! آیا رواست که غیر از ائمه ی اطهار(علیهم السلام) اشخاص دیگری عهده دار این مسئولیت سنگین باشند؟! کسانی که در حوزه علم و دانش بهره ی ناچیزی داشته و در حل بسیاری از مشکلات عاجز و ناتوانند؟!

ما در این باره قضاوت را به عهده شما خواننده ی محترم گذاشته، و امیدواریم که خود با در نظر گرفتن عقل و انصاف، قضاوتی صحیح و درست در این باره داشته باشید.

این ها را خدا به دل شما انداخته!

مطلب جالب و قابل  توجه آن است که افرادی بودند که به خاطر غرور و تکبر و یا حس حسادتی که نسبت به علی(علیه السلام) داشتند خود را در حوزه ی علم و دانش هم وزن آن حضرت به حساب آورده، و ندای «سلونی» سر دادند ولی خوشبختانه با محک و آزمایشی مختصر که از سوی برخی از مردم صورت می گرفت، با رسوایی و سرشکستگی، نقاب از چهره ی واقعی خویش کنار زده، و جهل و نادانی خود را بر همگان نمایان می ساختند.

به عنوان نمونه در منابع اهل سنت نقل شده است که: روزی مقاتل بن سلیمان که از علما اهل سنت است و بسیار حاضر جواب بوده، بالای منبر و در حضور مردم گفت: «سلونی عما دون العرش»: یعنی از من درباره ی آنچه زیر عرش است بپرسید!

شخصی از او سوأل کرد: وقتی که حضرت آدم عمل حج بجا آورد در موقع تقصیر و حلق بالای سر او را چه کسی تراشید؟!

مقاتل بن سلیمان از جواب وامانده و ساکت شد.

نکته بسیار مهم و قابل توجّه ای که پیرامون کلام نورانی مولای متقیان وجود دارد آن است که جمله ی تاریخی «فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» به اندازه ای محکم واستوار است که بسیاری از علما شیعه و اهل سنت به آن پرداخته و روایات فراوانی را پیرامون آن متذکر شده اند، به گونه ای که صدور این کلام از سوی مولای متقیان را برای ما قطعی و مسلم می کند که ما در ادامه برای نمونه برخی از آنها را متذکر می شویم

شخصی از او سوأل کرد که مورچه در وقت غذا، غذا را به وسیله ی روده جذب می کند یا با عضو دیگری؟! و اگر با روده است، روده ی او در کجای بدنش قرار گرفته است؟!

مقاتل بن سلیمان متحیّر ماند که در جواب چه بگوید؟! و لذا به ناچار گفت: خداوند این سوألات را به دل شما انداخته تا من رسوا شوم، و این به سبب عجب و غرور است که به سبب زیاد شدن علم پیدا کردم و از حدّ خود تجاوز نمودم.7

با توجّه به آنچه بیان شد به این نتیجه می رسیم که تنها علی علیه السلام و ائمه پس از ایشان می توانند عهده دار مقام والای امامت شده، و با گفتار نورانی و سعادت آفرین خود انسان ها را به بهترین شکل ممکن به مسیر خوشبختی ابدی رهنمون سازند. بنابراین اگر از مکتب نورانی اهل بیت علیهم السلام فاصله گرفته و در مقابل دیگران سر تسلیم فرود آوریم، بی تردید در زندگی دچار خسارت عظیمی خواهیم شد، خسارتی که در صورت عدم جبران باعث محرومیّت ما از لطف و رحمت بیکران الهی شده، و در سرای باقی عذاب دردناک اخروی را به همراه خواهد داشت.

مولای متقیان در یکی از کلمات زیبا و دلنشین خویش ضمن اشاره به علم و دانش بی نظیر اهل بیت(علیهم السلام)، خطر دوری از آن بزرگواران را نیز گوشزد نموده و می فرماید: ما خاندانى هستیم كه دانش ما از دانش خداوند ناشى شده، از حكومت راستین خداوند، حكومت یافته‏ایم، سخن راست سرچشمه شنود ماست، اگر پیروى‏مان كنید با نشانه‏هاى نور ما هدایت شوید و اگر از ما روى گردانید، خداوند شما را به دست هاى ما و یا به هر چه بخواهد عذاب كند.

ما افق اسلام هستیم؛ آنكه به كندى طى طریق كند به ما پیوندد و آنكه توبه كند، به سوى ما بازگردد. به خدا سوگند! اگر شتاب نمى‏كردید و حق به عقب نمى‏افتاد شما را از آنچه در جوانان عرب و عجم مى‏گذرد با خبر مى‏ساختیم، پس دانش را پیش از وقت آن از اهل بیت محمّد نپرسید.8

پی نوشت ها:

1-فرازی از خطبه 93 نهج البلاغه، ص172 ترجمه محمد دشتی

2-فتح الباری ابن حجر عسقلانی،ج8 ص458

3-ینابیع المودة،باب 14

4- أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه كتاب سلیم، ص: 477

5-شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏1 ،ص 110

6-سوره زمر، آیه 9

7-کتاب تاریخ خطیب بغدادی ،ج13،ص163

8-تاریخ سیاسى صدر اسلام ، ترجمه كتاب سلیم، ص 167

حجة الاسلام مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان   


مطالب مرتبط:

علم امام معصوم (علیه السلام) و مسائل امروزی

تفاوت علم خدا با علم امام

علم امام تکلیف آور است؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.