تبیان، دستیار زندگی
اط جمعی به عنوان ابزاری جهت ارتباط و انتقال پیامها به آحاد مردم بوده و سه كار كرد اساسی مطلع نمودن عموم مردم ، همگرا كردن آنان برای دست یابی به نظام واحدی از ارزشها ، باورها و رفتارهای اجتماعی و نیز سرگرم نمودن افراد را بر عه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رد پای سطحی نگری در رسانه ها

وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزاری جهت ارتباط و انتقال پیامها به آحاد مردم بوده و سه كار كرد اساسی مطلع نمودن عموم مردم ، همگرا كردن آنان برای دست یابی به نظام واحدی از ارزشها ، باورها و رفتارهای اجتماعی و نیز سرگرم نمودن افراد را بر عهده دارند . رسانه ها در جریان دست یابی به اهداف فوق ، گاه به عنوان مجاری انتقال محتوای فرهنگی و گاه به عنوان ابزار ایجاد فرهنگ نوین عمل می كنند . در این فرآیند بین ساختار فكری و فرهنگی جامعه و رسانه های جمعی تأثیر و تأثری متقابل وجود دارد ، به گونه ای كه برخی مطبوعات ضمن توجه به نیاز مخاطبان ، همسو با ارزشهای معمول جامعه حركت می كنند و برخی در یك حركت ناملموس و خزنده در جهت خلاف هنجارها و ارزشهای نظام اجتماعی ادامه حیات می دهند .

از دیدگاه بسیاری از صاحب نظران ، مطبوعات می توانند زمینه توسعه فرهنگی جوامع ، اقشار و گروههای مختلف جامعه را فراهم آورند ، لیكن در شرایط فعلی جامعه ما و با توجه به این نكته كه اكثریت مردم از سطح سواد پائینی برخوردارند ونیز وجود مشكلات اقتصادی كه موجب می گردد ، خرید كالاهای فرهنگی ، كمتر در سبد مصرفیخانوار قرار گیرد ، با معضل پس افتادگی و كم اقبالی جامعه به مطالعه مواجهیم . در چنین وضعیتی ، برخی نشریات می كوشند جهت بقاء در میدان رقابتی و جذب مخاطب از شیوه های ناپسندی بهره گیرند . لیكن در این مجال به ذكر برخی شیوه ها و ویژگیهای چنین مطبوعاتی می پردازیم .

الف ) انعكاس واژگونه وقایع و اخبار

تحت تأثیر بودن چنین نشریاتی از احساسات ، پیش داوریها ، تمایلات ، علاقه های شخصی و عدم رعایت بی طرفی در كسب و انتشار اخبار از اصول اولیه آنها در انعكاس اخبار است . حوادث و رویدادهای این نشریات با برداشت های نادرست و شخصی كه عمدتاً با واقعیت فرسنگها فاصله دارد ، به عنوان افكار عمومی مطرح می شود . تأثیر این قبیل مطبوعات در شكل دهی افكار عمومی گاه به صورت تلقین(suggestion) و گاه تحریك(stimolition) می باشد . در تمامی این روشها ، فرد متوجه نیست كه افكار و عقاید او توسط دیگران شكل داده می شود و این افكار و باورها ، از آن او نمی باشد .

اطلاع رسانی چنین نشریاتی به گونه ای است كه گویی آنچه می نگارند ، خیر و صلاح توده مردم است و قضاوت آنها به دلیل آنكه در متن مردم زندگی می كنند !! با منافعشان سازگار است و همان چیزی است كه آنان می طلبند .

این مطبوعات با مكانیسم هویت سازی كاذب در افراد و قلب ماهیت جریانات و رخدادها سعی می كنند فضایی بیافرینند كه نظر خوانندگان را جلب نمایند ؛ در این شرایط درجه صحت و سقم مطالب اهمیتی ندارد.

شیوه های این قبیل مطبوعات با توجه به سن ، جنس ، نیازها و موقعیتهای مخاطبین و نگرشها و تمایلات است . از نظر نوع نگارش ، نگارش آنها توصیفی است و حالات و احساساتی را در گیرنده پیام ایجاد می كند . الفاظ به كار رفته عمدتاً جذاب ، عاطفی و غیر منطقی است . از دیگر شگردهای مطبوعات عامه پسند جهت موجه جلوه دادن مطالب ، بیان صریح یا در لفافه آنها از زبان افراد متنفذ و مشهور است . این شیوه اكثراً در بین مردمی كه پرستش شخصیت برایشان امری پسندیده است ، مؤثر واقع می شود . بهره گیری از برخی واژه ها ، اصطلاحات و الفاظی كه تعریف دقیقی از آن وجود ندارد ، به این نشریات اجازه می دهد تا بر طبق شرایط خود ، تعابیر و تعاریفی ارایه نمایند كه برای رسیدن به هدفشان مفید فایده باشد .

صاحبان این مطبوعات چنین القاء می كنند كه مسائل سیاسی ، اقتصادی ، معرفتی ... خستهکننده است و خوانندگان ، مطالب هیجانی و مهیج را مطالبه می كنند تا احساس لذت و شادی واقعی را در خود ایجاد كنند . مطابق نظر این نشریات ، مردم در كشورهای جهان سوم ، علاقمند موضوعاتی هستند كه با تجربه بلاواسطه آنها مرتبط بوده و ملموس باشد . در این كشورها مردم درباره مسائل اطلاعات كافی ندارند و به علاوه مخاطبین ، نه توانایی تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده روز را دارند و نه فرصت كافی جهت این كار . لذا اكثریت افراد چنین جوامعی با مسائل و مشكلات خود از طریق غرایزشان برخورد می كنند و برخورد آنها اغلب جنبه عاطفی و غیر عقلانی دارد . بنابراین جهت جذب نظر آنها باید روی انگیزش ها و نیازهای افراد دقت نمود و موضوعات خاصی را برگزید كه مورد توجه آنها می باشد و بدین ترتیب از این نیازها جهت جلب توجه مخاطب بهره مند شد . از این منظر ، اجرای چنین هدفی با زمینه چینی های لازم و طرح حوادث و معضلات لاینحل ممكن می شود ، به طوری كه مخاطب خود را در درون این حوادث جای می دهد و یا احساس می كند كه این حوادث در زندگی او تأثیر گذار است . این شیوه موجب می شود تا مخاطبین چنین حوادثی را در ذهن خویش طبقه بندی نموده و آنها را متناسب با شخصیت خود و در یك نظام كلی از تصوراتشان جای دهند . نكته اصلی در چنین شیوه ای ، كشف معضلاتی است كه در محیط فردی و اجتماعی افراد وجود دارد . این معضلات زمانی مناسب طرح خواهد بود كه ضمن اغراق و زیاده پردازی ، تا حدی قلب واقعیت شوند تا توجه عموم خوانندگان را به خود معطوف نمایند . این عمل ، عكس العمل های منطقی افراد را كاسته و در مقابل عكس العمل های عاطفی آنها را نسبت به موضوع برمی انگیزد . عمده اشتیاق چنین مطبوعاتی معكوس سازی معانی حقیقت ، بیهودگی . اصول اساسی زندگی است . هر چند بخش كوچكی از واقعیات توسط این نشریات منعكس می شود ، اما در بخش عمده ای از وقایع ، تشدید و بزرگ نمایی اتفاق افتاده است . این نوع جنجال آفرینی ، افكار عمومی را مشوش و گمراه می سازد و راه تفهیم و تفاهم مسدود می گردد و نهایتاً قضاوت منصفانه و واقع بینانه و به دور از تشنج و التهاب عملاًُ غیر ممكن می شود و ادراك درست خواننده از دنیای خارج از محیطش صدمه می بیند .

روش دیگر ، روش ساده كردن بیش از حد مسائل است ، كه توسط نشریات عامه پسند به وفور استفاده می شود و فرد را از واقعیات پیچیده دور ساخته و ضمن تغییر صورت مسئله ، نگرش افراد را به مسائل ، یك جانبه می نماید . علاوه بر روش ساده سازی كه به اختصار بیش از حد مسائل منتهی می گردد ؛ روش سطحی سازی به تعریف ظواهر امر با پوسته خارجی موضوع می پردازد و هرگز ابعاد مختلف آن مقوله مورد بررسی قرار نمی گیرد . سطحی سازی می تواند شامل توجه به نمادهای مسائل تا اخذ نتایج سریع و غیر منطقی را شامل شود .

ب ) گسترش ارزشهای مادی

عمده ترین دلمشغولی این مطبوعات رواج سطحی نگری ، گسترش لذات حسی و توسعه احساس نیازهای مادی ، ... می باشد . محدود كردن نگرش مخاطبین به موضوعاتی پیش پا افتاده ، تحریف شده ، مادی گرایانه ، ... منجر به بحران قطع پیوند جامعه مطبوعات از پیشینه فرهنگی و عرف جامعه می شود . در بینش سطحی نگرانه این قبیل نشریات ، زندگی در تفریح ، لذات حسی ، جاذبه های جسمانی ، محبوبیت ظاهری و زیبایی ، .... خلاصه می شود و با هزاران ترفند این تظاهر و خودنمایی به زندگی روزمره مردم نفوذ می نماید . این شیوه ها ، ضمن ایجاد نیازهای جدید ، نیازهای ارضاء نشده قبلی را برمی انگیزد.

به طور نمونه تاكید بیش از حد  بر عنصر زیبایی به عنوان كلید و رمز موفقیت های فردی و اجتماعی زنان ، منجر به نیاز آفرینی شدید در آنها و نهایتاً متمسك شدن آنان به شیوه های زیبایی اندام ، زیبایی صورت و زیبایی های  مصنوعی می گردد . بدین ترتیب  انواع متدهای آرایش و زیبایی و نیز كالاها و  لوازم آرایش فرصت تبلیغ و توصیف در چنین مطبوعاتی را می یابند .

ارزشمند جلوه دادن مصرف هر چه بیشتر و تشویق افراد به ورود  در مسابقه های برتری جویانه ، موجب جایگزین  شدن ارزشهای مادی به جای ارزشهای معنوی می شود . جهت گسترش این فرهنگ پوششهای ظاهری افراد ، به جای محتوای درونی آنها مهم جلوه داده می شود . فرهنگ مصرفی با لطافت و ظرافتی نامحسوس نفوذ می نماید و افراد در یك مقایسه مادی .‌احساس نیاز شدید و محرومیت نسبی می كنند و در غایت  این جریان ، حلقه نهایی فرهنگ غرب كه مصرف ، رفاه طلبی و اسراف هر چه بیشتر است ، به جای فرهنگ اندیشیدن ، دانش و كار و ... مورد توجه واقع می شود . این نوع حركت خزنده و بطئی ،‌انسانها را به گونه ای  نامحسوس  به سوی ارضای نیازهای مادی سوق می دهد و با تقویت نیاز به احترام و خودنمایی آنها را به مصرف كالاهای مادی ترغیب می نماید . .‌

پ)رواج پرخاشگری و خشونت

بیان وقایع دلخراش با شیوه هیاهو و اغراق موجب می گردد  تا خواننده به جای قدرت سازندگی ، تنها به ویژگی ها و صفات منفی انسان و قدرت تخریب وی توجه نماید . نشریات عامه پسند  عموماً  جزئیات درگیریهای خیابانی ، خشونتهای خانوادگی ، خودكشی ،‌خودسوزی قتل ، سرقت ، فرار از منزل ، اسید پاشی و انواع بزه را توصیف می نمایند . این وقابع زمانی برای خوانندگان هیجانی تر و عجیب تر خواهد بودكه دختران و زنان مرتكبین این قبیل بزهها باشند . زیرا از نظر روانشناسی معمولاً زنان انفعالی تر بوده و كمتر اهل خشونت و درگیری می  باشند ، روحیه عاطفی و غیر خشن زنان ، آنها را از پرخاشگری ها و بسیاری از خشونت ها باز می دارد . لذا به محض وقوع چنین حوادثی ،‌این وقایع ، تیتر درشت و هیجانی این نشریات قرار می گیرد و احساسات و عواطف مخاطبین برای رسیدن مطامع مادی و غیر منطقی به بازی گرفته می شود .

از دیدگاه روانشناسی ، ستاره گرایی به معنی ارزشگذاری عاطفی از طریق جمع بر فردی معین می باشد . این پدیده ، زمینه را برای جریان « فرافكنی » و « این همانی » یا « همذات پنداری » از طرف مردم و یا جمع مساعد می نماید و در نهایت می تواند « شخصیتی پایه ای و بنیادی » را نه تنها برای یك فرد كه برای جامعه فراهم سازد . این عمل در نشریات به صورت استفاده بی رویه و بی ربط از تصاویر كلوزآپهنرپیشگان ( عمدتاً زنان هنرپیشه ) و چاپ عكسهای تمام قد و پرتره از زنان و دختركان زیبارو با رنگ آمیزی و دكور تند و مهیج انجام می شود و مخاطب به سبب جذابیتهای تصویری ، خریدار دائمی چنین نشریاتی می گردد . این نوع از مطبوعات ، با توصیف زندگی خصوصی هنرپیشگان ، سبك زندگی تلخ و شیرین دوران زندگیشان با چاشنی دروغپردازی در جزئیات و درشت نمایی وقایع و انتخاب و معرفی افرادی كه بعضاً در زندگی خصوصی و اجتماعی خود پیشینه  درخشانی  ندارند ، به ستاره سازی كاذب می پردازند . مخاطبین چنین مطبوعاتی نیز با همذات پنداری با چنین شخصیتهای  غلو شده ای ، همان ارزشها و برداشتها را در زندگی فردی و اجتماعی خود آرزو می نمایند و چه بسا همان مسیر را نیز در زندگی  خویش دنبال  كنند . این شیوه ، الگو و گروه مرجع فرد را نیز تغییر می دهد و فرد مسحور چنین ستاره هایی می گردد  .

ت ) – رواج مفاهیم غیر اخلاقی

این پدیده مذموم در قالب داستانها ، رمانها ، حتی به طرق غیر مستقیم  و در قالب مشاوره های خانوادكی بیان می شود . موضوعاتی چون آزادی  روابط جنسی ، دوستی با جنس مخالف ، آموزش روابط جنسی ، ... كه حیاء معصومانه دختران  و غیرت دینی مردان را بتدریج سلب می نماید .

ث ) – ایجاد چند پارگی فرهنگی

این قبیل  مطبوعات با تحقیر و استهزاء گروهها ،‌اقشار ، اقوام و خرده فرهنگ های دیگر ، شكاف  و فاصله میان فرهنگها  را افزوده  و فرهنگ هجو و لغو را در جامعه دامن می زنند . طرح اختلافات و مسائل قومی ، اختلاف افكنی میان زنان و مردان و تحریك آنها به مقابله با یكدیگر  ، طرح طنز و تمسخر فرهنگ روستاها و شهرستانهای ایران و بر چسب زدن  فلان خصوصیت زشت اخلاقی  به اقوام آن محل ، موجب اختلافات عمیق میان اقوام و پرورش حس ناسیونالیستی ( منطقه ای – قومی  )می شود .

ج) – ایجاد شكاف میان توده مردم و مطبوعات كمال گرا

از آنجا  كه چنین مطبوعاتی عمدتاً با انگیزه های مادی جویانه وارد امور مطبوعاتی می شوند ،‌سهل ترین و سریعترین راه را ، جهت جذب مخاطب و فروش هر چه بیشتر دنبال می نمایند ، لذا نوع نگارش آنها ، عامیانه ، غیر علمی ،‌سطحی و بسیار ساده است . همین رویه موجب می شود كه مذاق اكثر مخاطبین  چنین نگارشی را بپسندد این نگارش عامه پسند و ابتدایی ناخودآگاه بر ذهن و روان  مخاطب ،‌مفاهیم عامی را القا می كند كه فرد را به سمت سطحی نگری و عدم توجه و دقت و حوصله در مفاهیم عمیق  پیش می برد . این شیوه ، قدرت تعقل ،‌تفكر و استدلال افراد را می گیرد و آنها عادت میكنند تنها مطالبی را مطالعه نمایندكه قوه تخیل و رویای آنها را به جای قوه تعقل شان بپروراند. بدین ترتیب سطح فكری و فرهنگی مردم  روز به روز تنزل یافته و با بحران ركود عقل گرایی و گسترش خرافه گرایی و تقلید مواجه خواهیم بود و نهایتاً اگر جماعتی بخواهد رابطه ای با دنیای مطبوعات برقرار نماید ، مطبوعات عامه پسند رابه جای مطبوعات كمال گرا بر خواهد گزید .

چ ) – ارائه تصویری مخدوش از زن در بعد داخلی و خارجی

چنین مطبوعاتی به جای توجه به قابلیتها  و استعدادهای زنان كه می تواند  در جهت بهسازی زندگی فردی و اجتماعی افراد موثر واقع شود ، به ارائه كلیشه های سیاه و تاریك از شخصیت زن می پردازند  به گونه ای كه خصوصیات مثبت روحی زن ، همچون لطافت ، احساس ، عاطفه ، ایثار ، ... خدشه دار می گردد و بازخوردهای  روانی گسترده ای را در جامعه بر جای میگذارد . این شیوه ناپسند  مطبوعاتی ، ضمن ترویج نگرش  بدبینانه نسبت به زنان ، منجر  می شود تا اصحاب این نشریات از بازنمایی  موفقیت ها ، پیشرفت ها  ، فضایل و صفات انسانی زنان باز بمانند ، در حالی كه بسیاری از زنان  این مرز و بوم ، در بعد اخلاقی و علمی  موفقیت های چشمگیری بدست آورده اند و در بعد خانوادگی با خلعت زیبای عفاف و عصمت و با خصلت  ایثار و گذشت ، كیان خانواده را از تركشهای افراد و محیطهای ناسالم محفوظ نگاه داشته و در پاسداشت شان و كرامت خویش تلاش نموده اند .

در بعد وسیعتر و در انعكاس بین المللی ، این رویه نادرست مطبوعاتی ، تصویری واژگونه از جامعه ایران ،‌امنیت اجتماعی و وضعیت زنان ایرانی ارائه می دهد ،‌گویی اكثریتی عظیم از زنان ایرانی ،‌بزهكار ، متواری ، مفسد ، پرخاشگر ،‌معتاد ، سارق  ...  هستند . در حالی كه نرخ آسیبهای  اجتماعی زنان در ایران در مقایسه با بسیاری  از كشورها در سطح پائینی است . به بیان دیگر ، این نوع رویكرد مطبوعاتی ، نه تنها ناتوان از ارائه تصویر و الگویی آرمانی و ایده آل از زنان است ، بلكه در یك جریان معكوس ، چهره ای خشن و سیاه از زنان ایرانی را در اذهان تداعی می نماید .

ح )‌- واژگونه نمودن تعریف برخی مفاهیم

همانگونه كه قبلاً ذكر گردید ، یكی از كاركردهای مطبوعات ، سرگرمی و تفنن می باشد لیكن نكته قابل تامل ، تعریف این مقوله  و جهت گیری برای رسیدن به این هدف است . برخی از اصحاب مطبوعات ، تفنن را تخدیر اذهان ، توهم زایی و ابتذال ، ... تعریف نموده و از هر عنصری چه مثبت و چه منفی برای رسیدن به این هدف سود می جویند ، یا در مورد مفهوم جوانی كه دو دیدگاه متفاوت ،‌دو عملكرد متفاوت مطبوعاتی را ایجاد می نماید . در دیدگاه نخست ، جوانی ، دوران خوشی ، خوش خیالی ، بی قیدی ، بی مسئولیتی ،‌گذران فراغت باری به هر جهت ، .. است  در این دیدگاه  هر نوع جرم و خطایی  از جوان به بهانه چنین تعریفی مجاز ، عادی ، قابل اغماض و حتی گاه ممدوح است . در برابر  این نظر ، نگرشی وجود دارد كه جوانی را بهترین و طلایی ترین فرصت جهت خودسازی ، مقابله با هوای نفس و پرورش استعدادها و فضایل  انسانی ... قلمداد می نماید . در این نظریه اندوخته های علمی و تجربیات فردی و اجتماعی جوان ره توشه دوران میان سالی اوست . بدین ترتیب واژگونه كردن تعاریف ، رویكردهای منفی را در این نشریات محقق می سازد .