شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 18241
  • سه شنبه 1392/11/8
  • تاريخ :

قرآن چگونه شفا می‌دهد

قرآن


کتاب خدا و آیات نورانی‌اش از آنجا که از سرچشمه لایتناهی کمالات نشأت‌ گرفته است، هرچه بدان متوسل شود به قدر استحقاق خود به کمال خواهد رسید. کمالی که از آن صحبت می‌شود همه ابعاد وجودی را چه جسمی و چه روحی شامل می‌شود که البته کامل‌ترین آن لقا الله است. از این ویژگی کلام الله مجید می‌توان به شفا بخشی یاد کرد که جسم و جان آدمی را از هر نقص و بیماری می‌رهاند.

واژه شفا در لغت به معنای نقطه آخر چیزی است که مشرف به نابودی یا نجات باشد، از این رو شفا یافتن بیمار به معنای عافیت یافتن و نجات از بیماری است؛ بنابراین، چنانچه گفته شد، شفابخشی قرآن به معنای نجات بخشی آن از هر بیماری که موجب انحطاط و سقوط مادی و معنوی است.1

گذشته از آنکه تمسک به قرآن و دین باوری به زندگی انسان‌ها معنا می‌دهد و این موجب آرامش بخشی بسیاری از حوادث و رویدادها در جهان هستی است، که از این طریق به انسان آرامش روانی دست می‌دهد، همچنین قرآن در بعد روحی می‌کوشد تا میان انگیزه های متنوع و متعدد تعادل ایجاد کرده و انسان را از اضطراب و درگیری‌های روانی رهایی دهد. قرآن همه انگیزه‌ها را می‌پذیرد و آن را به عنوان غرایز یا فطرت مورد توجه قرار می‌دهد. این ویژگی قرآن که از آن به شفابخشی یاد می‌کنیم تنها منحصر در مسائل روحی نبوده که حتی جسم انسان نیز با آن می‌تواند از بسیاری بیماری‌ها رهایی یابد که این خود یکی از وجوه اعجاز قرآن است. بر طبق آموزه‌های اهل بیت، حتی قرائت هر سوره برای درمان یک بیماری خاص جسمی موثر است.

مفسر بزرگ شیعه، ابوالفتوح رازی، وجه تسمیه و نام‌گذاری قرآن به شفا را در سه معنا می‌داند:

1- قرآن دلیل نبوت و صدق آورنده آن است که مردم به واسطه آن از سرگردانی ضلالت و گمراهی، به هدایت خلاصی می‌یابند؛ مانند بیماری که از مرض شفا یابد.

2- قرآن بیانگر دلایل روشن است و هر صاحب شک و شبهه ای را که در او نظر کند به علم و یقین رهنمون سازد و علم، شک او را زایل نماید.

3- محال نیست که مردم به قرآن تبرک جویند و شفای بیماری جسمی خویش را از او طلب نمایند؛ چرا که احادیث زیادی در این زمینه آمده است و از جمله نام‌های سوره حمد شفا است.2

در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت وجودی انسان را متذکر شده علل بیماری‌ها و همچنین راه های درمان را نشان داده است.
قرآن

آیاتی که در خصوص انسان در قرآن کریم وجود دارند نشانه‌هایی هستند که انسان برای شناختن خود و خصلت‌های گوناگونش می‌تواند از آن‌ها راهنمایی بجوید و برای دست‌یابی به روشی درست به منظور بهبود خویش، توسط آیات مزبور ارشاد شود.

با مراجعه به قرآن عیان می‌شود که این خداوند در سه موضع کلام خود را به صراحت شفا خوانده است که این تعبیر مربوط به کل قرآن و ذات آن است نه مربوط به آیه‌ی خاص. در سوره اسراء آمده است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَه لِلْمُۆْمِنِین» 3؛ ما قرآن را نازل کردیم در حالی که آن، شفا و رحمت است از برای مۆمنین. همچنین در سوره فصلت می‌فرماید: «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاء» 4؛ ای پیامبر! به مردم بگو، این قرآنی که در میان شماست، از برای آن کسانی که ایمان آورده‌اند هدایت و شفای درد آن‌هاست؛ و نیز در سوره یونس می‌خوانیم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَه مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَه لِلْمُۆْمِنِینَن» 5 ای مردم دنیا! حقیقتاً از جانب خداوند برای شما موعظه‌ای آمد (قرآن) و آن شفای دردهایی است که در سینه‌هاست، و همان هدایت و رحمت است از برای مۆمنین.

از این رو چنانکه خدا قرآن را شافی انسان قرار داده است، کتاب خدا بهترین راهنما برای تدوین جامع‌ترین دستورالعمل بهداشتی در تمام زمینه‌ها محسوب می‌شود. خداوند در قالب آیات متعددی به سلامت فردی و اجتماعی و در عین حال بهداشت جسمی و روحی بشر اشاره کرده است که توجه به آنها می‌تواند بهترین راه درمان و جامع‌ترین دستورالعمل بهداشتی در مقابله با آسیب‌های این چنینی باشد.

امیر مۆمنان، علی علیه‌السلام بارها در کلام خود قرآن را شفا معرفی کند که با مراجعه به نهج‌البلاغه برخی از آن تعابیر را می‌توان یافت. ایشان در یکی از خطبه‌های خود می‌فرماید: از این کتاب، برای بیماری‌های خود شفا بخواهید، در مشکلات، از آن یاری طلبید، چرا که در این کتاب، درمان بزرگ‌ترین دردهاست. (درد جسم و جان، درد کفر و نفاق، درد گمراهی و ضلالت).6 و نیز در جای دیگر می‌گوید: بر شما باد به کتاب خدا (قرآن)، به درستی که آن ریسمان محکم الهی و نوری روشن و شفایی، سودمند است.7

سید رضی در خطبه 158 کتاب خود از حضرت علی آورده است: آگاه باشید! به درستی که در قرآن است، علم آن چه خواهد آمد (از قبیل موت، برزخ، بعث و نشور، قیامت، بهشت و جهنّم، درجات بهشت و درکات جهنّم و غیره) و در آن است، خبر از گذشته (از قبیل پیدایش آسمان و زمین. درخت و گیاه و سنگ، انسان و حیوان، داستان‌های پیامبران گذشته و امّت‌هایشان، پادشاهان وگردنکشان وغیره)؛ و این قرآن، دوای درد شما است؛8 (زیرا به وسیله آن، دردهای جسمانی و روحانی شما شفا پیدا می‌کند).

اما شفابخشی قرآن تنها عامل بهبود انسان نیست بلکه عوامل دیگری نیز در این امر دخیل هستند. آیت الله جوادی آملی در این خصوص می‌نویسد: «بیمار اگر بخواهد درمان شود، با شفا بهبود می‌یابد و دارو ذاتاً شفای مریض نیست زیرا بسیار اتفاق می‌افتد که مریض دارویی را مصرف می‌کند اما بیماری او شفا نمی‌یابد.»

خداوند قرآن را دارو معرفی نمی‌کند بلکه او را شفا می‌داند و شفابخشی آن نیز قطعی است. هر کس که به قرآن روی آورد، آن را بفهمد، بپذیرد و عمل کند به طور قطع بیماری‌های درونی‌اش از بین می‌رود، مگر اینکه شخص مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعه‌اش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفابخش آن را نپذیرد و عمل نکند و یا عملش نادرست باشد.»9

ایشان در یکی از خطبه‌های خود می‌فرماید: از این کتاب، برای بیماری‌های خود شفا بخواهید، در مشکلات، از آن یاری طلبید، چرا که در این کتاب، درمان بزرگ‌ترین دردهاست. (درد جسم و جان، درد کفر و نفاق، درد گمراهی و ضلالت).6 و نیز در جای دیگر می‌گوید: بر شما باد به کتاب خدا (قرآن)، به درستی که آن ریسمان محکم الهی و نوری روشن و شفایی، سودمند است.7

قرآن همین شفا را برای تبهکاران مایه خسران می‌داند «و لا یزید الظالمین الا خساراً» 10 و بر این نکته اذعان دارد که
قرآن

دشمنان حق به جای اینکه از نور آیات الهی دل و جان خود را روشن سازند و تیرگی‌ها را بزدایند، جهل و شقاوتشان افزوده می‌شود. این امر به این دلیل است که خمیرمایه وجودشان بر اثر کفر، ظلم و نفاق به شکل دیگری درآمده، از این رو هر جا نور حق را می‌بینند، به ستیز با آن برمی خیزند و این مقابله و ستیز با حق، بر پلیدی آنها می‌افزاید و روح طغیان و سرکشی را در آن‌ها تقویت می‌کند.

یک غذای نیروبخش را اگر به عالم و دانشمند پرتلاش بدهیم، از آن برای تعلیم و تربیت نیروی کافی می‌گیرد. ولی همین غذا را اگر به ظالم بیدادگری بدهیم، از نیروی آن برای ظلم و ستم بیشتر استفاده می‌کند، تفاوت در غذا نیست، بلکه در مزاج‌ها و طرز تفکرهاست. از این رو آیات قرآن همچون قطره های حیات بخش باران است که به تعبیر شاعر:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست                      در باغ لاله روید و در شوره زار خس

بر این اساس برای استفاده از قرآن، باید قبلاً آمادگی پذیرش را پیدا کرد و به اصطلاح، علاوه بر فاعلیت فاعل، قابلیت محل نیز شرط است و از اینجا پاسخ این سۆال که: چگونه قرآن-که مایه هدایت است- این افراد را هدایت نمی‌کند؟ روشن می‌گردد، زیرا قرآن بدون شک مایه هدایت گمراهان است اما گمراهانی که در جستجوی حق هستند و به همین انگیزه به سراغ دعوت قرآن بیایند و اندیشه خود را برای درک حق به کار گیرند.

اما متعصبان لجوج و دشمنان قسم خورده حق -که با حالت صد در صد منفی به سراغ قرآن می‌آیند- مسلماً بهره ای از آن نخواهند داشت بلکه بر عناد و کفرشان افزوده می‌شود؛ چرا که تکرار عمل خلاف عمق بیشتری در جان آدمی می‌دهد.11 و این لجاجت و سرسختی سبب شدت بیماری آنها می‌شود «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» 12قرآن که مدعی شفابخشی است، صبر نمی‌کند تا شخص بیمار شود آنگاه به مداوایش بپردازد بلکه قرآن در مقام پیشگیری نیز کوشاست و سعی‌اش بر آن است تا انسان‌ها به امراض فکری و قلبی دچار نشوند. قرآن در مرحله نخست به انسان‌ها نسبت به بیماری هشدار می‌دهد. اگر کسی در این مرحله هشدار خداوند را جدی نگرفت و به عمل ممنوع، اقدام نمود، مریض می‌شود. در این مرحله نیز قرآن رهنمود دارد و کیفیت مداوای مریض و راه درمان را به او نشان می‌دهد تا او را از بیماری برهاند. اگر در این مرحله نیز سخن قرآن را نشنید و به آن عمل نکرد، آن وقت دیگر خدا او را به حال خود وا می‌نهد و چنین مریض رها شده ای به طور طبیعی هر روز بیمارتر می‌شود.

سخن آخر آنکه قرآن ضعف‌های مربوط به حکمت نظری را با برهان عقلی و امراض مربوط به حکمت عملی را با تهذیب و تصفیه دل بهبود می‌بخشد، همه بیماری‌های اعتقادی و اخلاقی را درمان می‌کند: جهل را با علم، شک را با یقین، غم و اندوه را با آرامش، ترس و هراس را با امید، نگرانی از آینده را با عزم و ثبات برطرف می‌سازد. مۆمن در پرتو شفای قرآن به ولایت می‌رسد که خاصیت ولایت، نجات از این گونه عوامل سوء است که «إن أولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون 13» 14

فرآوری شده توسط حسین عسگری

كارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان


1. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ذیل واژه شفا؛ نیز التحقیق فی کلمات القرآن، سید حسن مصطفوی، ذیل واژه شفا

2. تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی، ج 12، ص 276

3. سوره اسراء، آیه 81

4. سوره فصلت، آیه 44

5. سوره یونس، آیه 57

6. نهج‌البلاغه، خطبه 158

7. نهج‌البلاغه، خطبه 156

8. نهج‌البلاغه، خطبه 158

9. تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبد الله جوادی آملی، ج 1، ص 234، با تصرف

10. سوره اسراء، آیه 82

11. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 12، ص 264-265. با تلخیص و تصرف

12. سوره بقره، آیه 10

13. سوره یونس، آیه 62

تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبد الله جوادی آملی، ج 1، ص 236، با تصرف

UserName