تبیان، دستیار زندگی
جادوی فسفری خال خالی به وجهی از تئاتر می رسد ، که معمولا در اجرای یک گروه حرفه ای مغفول می ماند. جادوی فسفری خال خالی تجربه ی مناسبی از فرم نمایشی است ، اما آن بخشی از این نمایش قابلیت شعار تئاتر برای همه را روشن می کند که از فضای شبه روشنفکری غرق در آرا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جادویی که فراموش می کنیم


جادوی فسفری خال خالی به وجهی از تئاتر می رسد ، که معمولا در اجرای یک گروه حرفه ای مغفول می ماند. جادوی فسفری خال خالی تجربه ی مناسبی از فرم نمایشی است ، اما آن بخشی از این نمایش قابلیت شعار تئاتر برای همه را روشن می کند که از فضای شبه روشنفکری غرق در آرا فلسفی و عمیق دردهای تاریخ بشری به سمت یک زندگی ساده و همین طور آدم های ساده اش می رود . خانواده در این نمایش از هر چیز پررنگ تر و مهم تر است .

جادویی که فراموش می کنیم

در تاریخ تئاتر و ادبیات نمایشی آثاری ماندگار شده اند که دو پدیده ی قابل درک را توانسته اند نشان دهند : انسان و زندگی

شاید این تعبیر نوعی پارادوکس بدیهیات باشد که جز انسان و زندگی اش چه چیزی وجود دارد که محل عبور یک داستان باشد. اما آن چه لزوم این معنی را اعتبار می بخشد در کلیت مضامین نیست که ایجاز انسانیت در نمونه های مختصر را شامل نمی شود. آدمی که در فطرت و غریزه ها، اندیشه ها، هست ها و نیست ها و بایدها و نبایدها نماینده ی بخش عمده ای از هم نوعانش باشد در این تعریف می گنجد و برای همین است که هملت، اتللو، مرگ یک پیشه ور، خانه ی عروسک، کرگدن و .. مربوط به زمان هایشان و شناسنامه ی ثانویه ی اجتماعی قهرمان هایشان نیستند. رمز ماندگاری آثاری از این قصد ، در وجوه مشابه و یا عینی از مختصات عام بشر است. با این حال آن چه هنر روشنفکری جوامع دنباله رو را تهدید می کند در جذابیت بُعد انسان شناسانه است. شاید به این دلیل که نمایشی شدن یک داستان ذهنی و ارائه ی دغدغه های روحی در قالب اکت های نمایش برای آدمی های این اجتماعات، محلّ بازپروری دوباره ی انسانی است و طبیعتاً پرداختن به وجوه و کارکردهای دیگر هنر و در این جا تئاتر به محاق می رود.

حالا اگر پدید آورندگان یک هنر نمایشی به سراغ این وجوه فراموش شده بروند جای تعجب و شگفتی دارد.

اگر به آثار نمایش نامه نویسان غیروطنی نگاهی بیاندازیم، این وجه اجتماعی زندگی و خانوادگی را کاملاً ملموس خواهیم یافت. آثار افرادی مثل اریک امانوئل اشمیت و یا نیل سایمون شاید به این سبب که در جوامع پیشروی هنری شکل می گیرند به ورطه ی روشنفکری های ظاهری نمی افتند. آدمی های داستان ها، همانانی هستند که پیرامون خالقشان زیست می کنند. واقعی و در عین حال با قابلیت سمپاتی و یا ضد آن.

گروه خنج با توجه به شناختی که از مخاطب دارد و شاید این بازشناسی را مرهون تجربه ی سال ها حضور در نمایش های رادیویی  باشد ، به سراغ دغدغه ای رفته است که از میان زندگی بر می آید .

داستان زوجی در جادوی فسفری خال خالی نمایش داده می شود که همچون بسیاری از خانواده های جهان واقعی است. رازی که برای اکثر آدمی ها، سوال بی جواب است: چرایی سرد شدن نسبت به کسی که زمانی پرحرارت ترین کنش ها و واکنش های شخصی فقط برای او و با او برانگیخته می شد.

در جادوی فسفری خال خالی، از تکنیک یک کمدی همه فهم چه در متن نمایش و چه در اجرای میزانسن ها استفاده می شود، در ابتدا شاید شبیه کارهایی باشد که اخلاق محورند و کانون خانواده برایشان مهم بوده است اما از نیمه های نمایش ریتم آهسته ی اتفاقات و طرح معماها به ضرب آهنگی متناسب آدمی ها تبدیل می شود. متن نمایشی این قابلیت را برای بازیگرها مهیا می کند که وجوه اصیل تئاتر را هم نمایش دهند. کارکردهای فن بیان، بازی بدن و ترکیب میزانسن ها در تطابق فرم و محتوا هر چند که به یک شاهکار تبدیل نمی شود اما از خطوط استاندارد یک نمایش نژاده  بیرون نمی زند.

در جادوی فسفری خال خالی، از تکنیک یک کمدی همه فهم چه در متن نمایش و چه در اجرای میزانسن ها استفاده می شود، در ابتدا شاید شبیه کارهایی باشد که اخلاق محورند و کانون خانواده برایشان مهم بوده است اما از نیمه های نمایش ریتم آهسته ی اتفاقات و طرح معماها به ضرب آهنگی متناسب آدمی ها تبدیل می شود. متن نمایشی این قابلیت را برای بازیگرها مهیا می کند که وجوه اصیل تئاتر را هم نمایش دهند. کارکردهای فن بیان، بازی بدن و ترکیب میزانسن ها در تطابق فرم و محتوا هر چند که به یک شاهکار تبدیل نمی شود اما از خطوط استاندارد یک نمایش نژاده  بیرون نمی زند.

رضا عمرانی به عنوان یک بازیگر و کارگردان باسابقه ی تئاتر نقش شعبده بازی را اجرا می کند که اولین شعبده اش کمدی است. کمدی که در تعریف هنرهای نمایش به قابلیت هم سویی متن و ایفای نقش تعبیر می شود.

زوج جوان نمایش هم از زمانی که  به بازی شعبده باز تن می دهند به دام کمدی نمایش می افتند ، کمدی که واقعیت تراژیک یک زندگی دچار سکون شده است.

کمدی در جادوی فسفری خال خالی یک فرآیند ناگزیر در اعلام حضور یک تکنیک یا سبک نیست بلکه تطبیق شرایط محتوایی داستان نمایش و فرم گزینش شده است . بازی رضا عمرانی ، در اسلوبی کنشگر تعریف می شود ، با این که قاعدتا بازی علی تاجمیر (در نقش سیاوش ) و بهناز بستان دوست ( در نقش بهاره ) در یک تعریف واکنشی مطلوب صحنه خواهد بود . هر چند که پرسوناژ سیاوش و بهاره در تغییر نظام زمانی و مکانی نمایش به تعدد کنش ها و واکنش ها ناگزیر است .

از این نظر نیز این نمایش می تواند بازنمایی زندگی های همسان باشد . خنده دار بودن رفتارهایی که در صحنه ی زندگی رقم می خورد اما برای اجرا کنندگان این موقعیت مضحک می تواند منجر به تراژدی فروپاشی زندگی باشد. هر چند که این بار جادوی فسفری خال خالی،  زوج جوان به مدد شعبده باز سرزنده می شود و پایانی خوش برای نمایش رقم می زند.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

جادوی نیاوران 

مرگ و تولد در شوره زار