تبیان، دستیار زندگی
به زن توصیه شده، رفتارش از روى ترس باشد، نمى‏ گوید زن در مقابل زن و یا در مقابل شوهر و محارم خویش این گونه باشد، بلكه مى‏ گوید در مقابل مرد بیگانه و در مسأله خاصى مربوط به عفت. براى یك زن این شجاعت نیست كه بگوید: من تنها مى‏روم میان خیلى از مردها، من شجاع
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تکبر در مقابل متکبر عبادت است!

زن

در الفاظى كه مربوط به حالات روانى انسان است، گاهى لفظ را به كار مى‏برند و نه به اعتبار خود آن حالت روانى، بلكه به اعتبار اثرى كه معمولاً در آن حالت روانى از انسان سر مى‏زند. مثلاً مهربانى، خود مهربانى یا رحم (در زبان عربى) یك حالت روانى است و احساسى است در انسان، گاهى این كلمه در مورد خود این احساس به كار مى‏رود به عنوان یك حالت روانى و گاهى در مورد بروز این اثر به كار مى‏رود چه خودش وجود داشته باشد و چه نداشته باشد. مى‏گوییم فلانى با فلان كس مهربانى كرد، یعنى كارى كه از نوع كار مهربانانه است انجام داد چه حقیقتِ مهربانى در او باشد و چه نباشد.

حال سه لغتى كه در این حدیث آمده یعنى تكبّر، جبن و بخل. خود تكبّر معلوم است كه حالتى روانى در انسان است. چون در روایت آمده است كه: التكبّر مع المتكبر عبادةتكبر ورزیدن در مقابل متكبر عبادت است. یعنى اگر كسى متكبرانه رفتار مى‏ كند شما طورى عمل نكنید كه او را به تكبرش تشویق كنید. بلكه در مقابل او متكبرانه رفتار كنید تا دماغش به خاك مالیده شود و دیگر تكبّر نداشته باشد. نه این كه بخواهد بگوید خود تكبّر به عنوان یك حالت روانى كه خودپسندى و خودبزرگ بینى است ممدوح است، بلكه مى‏خواهد بگوید تو همیشه باید متواضع باشى؛ روحت همیشه باید متواضع باشد، ولى رفتارت با یك آدم متكبر، متكبرانه باشد تا دماغش را به خاك بمالى. پس در اینجا تكبر در مقابل فرد متكبر به عنوان «خُلق» توصیه نشده است، بلكه به عنوان یك رفتار كه شبیه رفتار یك آدم متكبر است توصیه شده است.

حال در این حدیث از كلمات قصار نهج‏البلاغه، مراد از نیكو بودن تكبر براى زن، رفتار متكبرانه است. به دلیل این كه مى‏ گوید: لم تمكّن من نفسهاكسى را به خود راه نمى‏دهد نه این كه مراد این باشد كه زن به طور مطلق و همیشه خوب است متكبر باشد، حتى با شوهر و محارم و سایر زنان. یعنى براى زن شایسته نیست كه در مقابل نامحرم فروتنى كند و بگوید قدم شما روى چشم، دل ما را روشن كردید، تشریف بیاورید و از این قبیل حرف‏ها، بلكه باید در مقابل نامحرم خودش را بگیرد تا همواره بین او و نامحرم حریم و دورباش باشد و اما در مورد ترس، این مسأله نیز مربوط به عفاف زن است. نه ترس و شجاعت به طور كلى، چون شجاعت به عنوان خلقى روحى و قوت قلب داشتن و نترس بودن هم براى زن ممدوح است و هم براى مرد و ترس هم در مورد زن مذموم است و هم در مورد مرد و روش زنان مسلمان همیشه شجاعت و قوت قلب داشتن بوده است و دفاع زنانى چون فاطمه زهرا(س) و زینب كبرى(س) از حریم دین و حقیقت بهترین گواه بر این مطلب است.

به زن توصیه شده، رفتارش از روى ترس باشد، نمى‏ گوید زن در مقابل زن و یا در مقابل شوهر و محارم خویش این گونه باشد، بلكه مى‏ گوید در مقابل مرد بیگانه و در مسأله خاصى مربوط به عفت. براى یك زن این شجاعت نیست كه بگوید: من تنها مى‏روم میان خیلى از مردها، من شجاعم و نمى‏ترسم. شجاع آن است كه در وقت فداكارى نترسد، یعنى اگر امانت را از او گرفتند بگوید فداكارى كردم. ولى اگر عفت را از تو گرفتند، فداكارى نكرده‏اى به امانت خیانت كرده‏اى. پس سفارش به ترس و جبن در زن، سفارش به احتیاط كارى زن است

پس ترسى كه براى زنان ممدوح است یعنى عمل زن از روى ترس و احتیاط باشد و این در مورد ترس از عفاف و آبرو است، نه ترس از جان یا مال. آدم شجاع نمى‏ترسد مى‏ گوید مى‏روم، حداكثر كشته مى‏شوم و این براى من افتخار است و زن نیز در مورد كشته شدن باید همین‏جور نترس و شجاع باشد، ولى در مورد به خطر افتادن آبرو و لكه دار شدن عفتش، جاى شجاعت نیست، چون عفت امرى شخصى نیست كه به تو بگویند از آن بگذر. بلكه امرى است كه تو امانتدار آن هستى. عفت مانند شى‏ء گران‏بهایى است كه فرد امین باید آن را به مقصد برساند نه این كه در بین راه شجاعتش گُل كند و به جاى این كه در رساندن آن چیز گران‏قیمت به مقصد بكوشد، آن را در معرض خطر قرار دهد. البته هم مرد باید عفیف باشد و هم زن. ولى زن و مرد دو جنسى هستند كه در برخى امور انسانى با یكدیگر مشترك و در برخى دیگر از نظر كیفى با هم اختلاف دارند و لذا عفت زن مورد تجاوز مرد قرار مى‏گیرد. ولى عفت مرد هرگز مورد تجاوز زن قرار نمى‏گیرد و اصولاً زن هرگز نمى‏ تواند در چهره متجاوز به عفت مرد ظاهر شود. مزاحمت در امر عفاف همیشه از طرف مرد است و این زن است كه باید حافظ و نگهبان این امانت اجتماعى و اخلاقى و انسانى باشد.

و در این حدیث كه به زن توصیه شده، رفتارش از روى ترس باشد، نمى‏ گوید زن در مقابل زن و یا در مقابل شوهر و محارم خویش این گونه باشد، بلكه مى‏ گوید در مقابل مرد بیگانه و در مسأله خاصى مربوط به عفت. براى یك زن این شجاعت نیست كه بگوید: من تنها مى‏روم میان خیلى از مردها، من شجاعم و نمى‏ترسم. شجاع آن است كه در وقت فداكارى نترسد، یعنى اگر امانت را از او گرفتند بگوید فداكارى كردم. ولى اگر عفت را از تو گرفتند، فداكارى نكرده‏اى به امانت خیانت كرده‏اى. پس سفارش به ترس و جبن در زن، سفارش به احتیاط كارى زن است.

مسأله بخل نیز به همین گونه است. یك حالتى را قرآن به نام «شحّ نفس» مى‏نامد، یعنى گرفتگى روح، پول‏پرستى، این كه انسان حالتى داشته باشد كه اگر بخواهند یك ریال از او بگیرند گویى بخشى از جانش را مى‏خواهند از او جدا كنند. اسلامى كه دین توحید است اسلامى كه مى‏خواهد تعلقات انسان را از بین ببرد و نمى‏خواهد انسان اعم از زن و مرد به غیر خدا وابسته باشد، آیا چنین احتمالى هست كه مثلاً به حضرت زهرا(س) توصیه كند كه شما خوب است خیلى پول‏پرست باشید، پول را خیلى دوست داشته باشید، پس چرا حضرت زهرا(س) در شب عروسى، پیراهن عروسى‏اش را در راه خدا انفاق مى‏ كند.

مراد از نیكو بودن تكبر براى زن، رفتار متكبرانه است. به دلیل این كه مى‏ گوید: لم تمكّن من نفسهاكسى را به خود راه نمى‏دهد نه این كه مراد این باشد كه زن به طور مطلق و همیشه خوب است متكبر باشد، حتى با شوهر و محارم و سایر زنان. یعنى براى زن شایسته نیست كه در مقابل نامحرم فروتنى كند و بگوید قدم شما روى چشم، دل ما را روشن كردید، تشریف بیاورید و از این قبیل حرف‏ها، بلكه باید در مقابل نامحرم خودش را بگیرد تا همواره بین او و نامحرم حریم و دورباش باشد و اما در مورد ترس، این مسأله نیز مربوط به عفاف زن است

مقصود از بخل در این حدیث، بخل در مالِ فردى و شخصى نیست. زن امانت‏دار مالِ شوهر است. یعنى زن در خانه‏دارى نباید دست به باد باشد، سخاوتمندى در داخل خانواده، از جیب حاتم بخشیدن است، خصوصاً در نظام اسلامى كه مرد درآمد را تحصیل مى‏ كند و زن باید مدیر داخله خانواده باشد و طبعاً كسى كه زحمت پول درآوردن را نكشیده، ارزش پول را هم درست درك نمى‏ كند. زن از نظر مال مشتركى كه در خانواده است امانتدار است و اگر براى یك ریال هم حساب بكند و از پیش خود نبخشد این كار او ممدوح است. پس بخل در اینجا، بخل به معناى آن صفت نفسانى كه خُلق باشد نیست؛ بلكه به معناى رفتار ممسكانه است نه از مال خود بلكه از مال شوهر.

پس این حدیث كه سه چیز از طغیان مسلّم زن شمرده یعنى كبر و جُبن(ترس) و بخل و این‏ها را در مورد زن و مرد به دو گونه توصیف نموده است با اصل نسبى نبودن اخلاق منافاتى ندارد. چون نقطه‏ى مقابل جبن، شجاعت و قوت و نیرومندى است كه براى زن و مرد هر دو مطلوب است. جبن به معناى خُلق براى زن و مرد هر دو بد است و شجاعت براى زن و مرد هر دو خوب است.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع: تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، چاپ بیست و هفتم، ص 158 تا 174

مطالب مرتبط:

مقام و شخصیت زن از دیدگاه نهج البلاغه

آیا از نظر امام علی علیه السلام زنان کم عقلند؟

زنان الگو در قرآن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.