یاران بی بهانه!
یاران عاشورا، بیبهانهاند. بر سر جان چانه نمیزنند و در هر چه امامشان میگوید و میخواهد، تردید روا نمیدارند. در هنگام نبرد، چونان پروانه، گرد امام(علیه السلام) میچرخند و جان خویش را سپرش میسازند. ارادت اصحاب ابا عبدلله (علیه السلام) به آن حضرت، از مرز محبت های معمولی به مراتب فراتر رفته است، به گونه ای که در مقابل آن بزرگوار خود را فراموش کرده و از جان و مال و آبروی خویش می گذرند.
جلب رضایت آن بزرگوار برای ایشان از همه چیز عزیزتر است. برای خوشنودی ایشان بزرگترین ایثارها را به آسانی انجام می دهند. بر اساس روایات همین ویژگی، در جان و روح صحابهی حضرت امام مهدی(علیه السلام) نیز وجود دارد. آنان آگاهانه با امام خویش همراه و همگام میشوند و در لحظههای هول و خطر، عاشقانه و صادقانه به میدان میآیند و خندان و شكوفا، چون صحابهی كربلا، از حریم دین دفاع میكنند [1]. این نوشتار بر آن است که متون دینی را برای یافتن بخشی از مشابهت این دو دسته یاران بررسی کند.
دلدادگی، بی بهانه بودن
در شب عاشورا امام حسین (علیه السّلام) همه اصحاب خود را جمع كرد، پس از حمد و ثناى الهى، به آنها رو كرد و چنین فرمود:
«همانا من یارانى بهتر از شما، و خاندانى بهتر و نیكوتر از خاندانم نمىشناسم، خداوند از ناحیه من به همه شما پاداش نیك عنایت فرماید. اكنون پرده تاریكى شب همه جا را فراگرفته است، آن را مرکب خود قرار دهید و شبانه (بدون شرم) بروید، هر یك از شما دست یكى از خانواده مرا بگیرد، و از اینجا پراكنده و دور شوید، مرا تنها با این دشمنان باقى گذارید، زیرا آنها تنها به من كار دارند. [2] »
در این موقعیت اصحاب خاص ایشان پاسخ هایی می دهندکه نشانه ی ارادت خدشه ناپذیر به مولایشان است:
مسلم بن عوسجه چنین می گوید: «آیا ما تو را این گونه رها كنیم و از اینجا برویم؟ با اینكه دشمنان گرداگرد تو را احاطه كردهاند، نه به خدا سوگند، خداوند هرگز مرا چنین ننگرد، من در اینجا هستم تا نیزهام را در سینه دشمنان بشكنم، و تا شمشیر در دستم هست، آنها را با شمشیرم بزنم، و اگر بدون اسلحه شدم با پرتاب سنگ با آنها نبرد مىكنم، من از تو جدا نشوم تا در ركاب تو كشته شوم.»
پس از مسلم، سعید بن عبداللّه حنفى برخاست و گفت: «نه، به خدا سوگند اى پسر رسول خدا! هرگز تو را رها نمىكنیم تا اینكه خدا بداند (و شاهد باشد) كه سفارش رسولش محمّد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را در باره تو حفظ كردیم، و اگر من بدانم كه در راه تو كشته مىشوم، سپس زنده مىگردم، بار دیگر كشته مىشوم، سپس زنده شده و سوخته مىشوم و بعد از آن خاكسترم را بر باد مىدهند، و هفتاد بار با من چنین خواهند كرد، از تو جدا نگردم تا در ركاب تو كشته شوم، تا چه رسد به اینكه كشته شدن، تنها یك بار است، و پس از آن به كرامت و عزّت مىرسم كرامت و عزّتى كه ابدى و فناناپذیر است. [3] »
زهیر بن قین نیز گفت: «سوگند به خدا اى پسر رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم!) دوست دارم كه هزار بار كشته شوم و زنده گردم، در عوض خداوند كشته شدن را از جان تو و جان این جوانان از برادران و فرزندان و بستگانت دور سازد».
پس از او، گروهى از یاران امام حسین علیه السّلام برخاستند و همین گونه سخن گفتند، و چنین اظهار داشتند: «جانمان به فدایت باد، ما با دستها و صورتهایمان از تو نگهبانى مىكنیم، هر گاه ما در پیش روى تو كشته شویم، به عهد خود با خدا وفا كردهایم، و مسئولیّت خود را به انجام رساندهایم. [4] »
اصحاب ابا عبدالله هویت خود را در هویت امام خود فانی می دیدند و اگر امام دستوری به ایشان می داد بی چون و چرا اطاعت می کردند. چنان چه در جایی دیگر هلال بن نافع بجلّى خطاب به امام خویش می گوید: «خواهی به مشرق روی کن خواهی به مغرب، بخدا قسم كه ما از قضا و قدر پروردگار خود باكى نداریم و ملاقات خداى خود را ناخوش نداریم. [5] »
یاران حضرت مهدی(عج) نیز چنین سیرت و صفاتی دارند، به امام عشق میورزند و شیفتگی خویش را به هر بهانه و هر جا نشان میدهند. امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
«(یاران مهدی) برای تبرّك و فرخندگی، دست خویش را به زین اسب امام می کشند و بدین سان تبرّك میجویند. او را در میان میگیرند و جان خویش را ـ در جنگها ـ پناه او میسازند، و هر چه را اشاره كند، با جان و دل انجام میدهند. آن ها در فرمانبردارى از امام بیش از كنیز نسبت به آقایش پافشارى دارند... آنها ادعاى شهادت دارند و تمنا می كنند كه در راه خداوند كشته شوند. شعار آنان اینست: اى خونخواهان حسین!. [6] »
بصیرت و شناخت
كربلا، قصهی مردان و زنانی است با انگیزههای تردیدناپذیر و بصیرتهای ژرف. خطرشمشیر و مرگ، سستی و تزلزل در ارادههایمان نمیآفریند.[7] ایشان به امامشان عرض می کنند:
«ما بر همین نیّت و شناخت خود باقى هستیم، با دوستان تو دوست، و با دشمنان تو دشمن مىباشیم. [8] »
یاران کربلا به شناخت و بصیرت ویژه ای رسیده اند، محبت شدید آنان به سید الشهدا (علیه السلام) موجب شد در روزگاری که شخصیت های نامدار و سابقه دار اسلام در درستی حرکت آن حضرت دچار شبهه و تردید شده بودند، راه را بیابند و در فضای تاریک و مه آلود عصر خویش در پی قدم های امام زمانشان بروند. دلدادگی ایشان حقیقت را برایشان روشن نمود.[9]
این ویژگی نیز در صحابهی امام موعود(علیه السلام) دیده میشود. امام علی(علیه السلام) در توصیف صحابهی حضرت امام مهدی(علیه السلام) میفرماید:
«آگاه باشید! هر آن كس از ما كه فتنههای آینده را دریابد، با چراغی روشنگر در آن گام مینهد و بر همان سیره و روش پیامبر و امامان رفتار میكند... آن گاه در آن فتنهها بصیرت قومى چون تیز شدن شمشیر به دست آهنگر تیز گردد. دیدههایشان با قرآن روشنایی گیرد، در گوشهایشان تفسیر قرآن طنینافكند. در صبحگاهان و شامگاهان جامهای حكمت سرمیكشند.[10] »
طبق فرمایش امام صادق(علیه السلام) همچنین:
«دلهای منور آنان، بسان قندیلهای نور در سینههایشان آویخته است.[11] »
عبادت
درباره یاران امام حسین (علیه السلام) روایت شده است که در شب عاشورا تا صبح ناله می كردند و مناجات می نمودند و زمزمه نالهشان همچون آواى بال زنبور عسل شنیده می شد پارهاى در ركوع و بعضى در سجده و جمعى ایستاده و عدّهاى نشسته مشغول عبادت بودند[12]. این ویژگی نیز درباره اصحاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ذکر شده است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
مردانى در میان آنهاست كه شب ها نمىخوابند زمزمه آنها در حال عبادت همچون زمزمه زنبور عسل است. تمام شب را به عبادت مشغولند، و روزها سوار بر مرکب ها به دشمن حمله می كنند. آنها در وقت شب راهب و هنگام روز شیرند. [13]
درباره مشابهت یاران کربلا و اصحاب خاص حضرت قائم (علیه السلام) میتوان به موارد دیگری نیز اشاره کرد ولی آن چه در این مجال مناسب است تاکید شود، فرمانبرداری بی چون و چرای این هر دو دسته از مولایشان است که از دلدادگی مبتنی بر معرفت امام سرچشمه گرفته است.
پی نوشت:
1. محمدرضا سنگری، یاران دو انقلاب، ماهنامه موعود، شماره 72 و جواد سلیمانی، نگاهی به ویژگیهای اصحاب سیدالشهداء، مجله معرفت
2. غم نامه كربلا (ترجمه االهوف على قتلى الطفوف)، ص 114
3. سعید بن عبدالله سر انجام در هنگام نماز اباعبدالله، جانش را سپر تیرها كرد. هر تیری كه به قصد عضوی از اعضای امام از كمان رها میشد، سعید،همان عضو خویش را رویاروی تیر قرار میداد و در پایان نماز امام با بدنی كه تیرها آن را پوشانیده بود،مقابل حضرت افتاد و امام، گرمای محبت خویش را به پیشانیاش بخشید و بهشت و دیدار پیامبرش را مژده داد.
4. غم نامه كربلا (ترجمه االهوف على قتلى الطفوف)، ص 116 و 117
5. بحارالانوار، ج 44، ص 383
6. بحار الأنوار، ج52، ص:308
7. محمد رضا سنگری، یاران دو انقلاب، ماهنامه موعود، شماره 72
8. غم نامه كربلا (ترجمه االهوف على قتلى الطفوف) ص 103
9. جواد سلیمانی، نگاهی به ویژگی های اصحاب سید الشهداء، مجله معرفت
10. نهج البلاغه ، خطبه 150
11. بحارالأنوار، ج52، ص:308
12. غم نامه كربلا (ترجمه االهوف على قتلى الطفوف) ص: 118
13. بحارالأنوار، ج52، ص:308
زهره رجب زاده
بخش مهدویت تبیان