شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 2118
  • يکشنبه 1392/9/17
  • تاريخ :

شیطان لقمه در دهانشان گذاشت!

شیطان

بازخوانی متفاوت آیاتی كه بارها خوانده ایم (76)


خیالم از کودکی تا نوجوانی‌ام راحت است اما من چه کرده‌ام. من از وقتی روی پای خودم ایستاده‌ام. از وقتی کار کرده‌ام و حقوق گرفته‌ام، آیا هیچ وقت کم نگذاشته‌ام؟ تمام ساعت‌هایی که سر کار بوده‌ام را واقعاً کار کرده‌ام؟ نمازم را با مستحبات بی‌سابقه به جا نیاورده‌ام فقط برای این که وقت ساعت اداری بگذرد؟ ناهارم را با طمأنینه بی‌نظیری نخورده‌ام که زمان باقیمانده تا پایان ساعت اداری زودتر تمام شود؟

وَ لَا تَأْکلُُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُواْ بِهَا إِلیَ الحُْکَّامِ لِتَأْکُلُواْ فَرِیقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْاثْمِ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُون

و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالی که می‌دانید (این کار، گناه است) /سوره مبارکه بقره آیه 188

کتاب‌ها می‌نویسند:

اموال یکدیگر را به باطل نخورید، در حالی که آن اموال «بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ» اموالی است که خداوند بین شما به طور مساوی قرار داده که هیچ مقداری از آن‌ها ذاتا به شخص شما اختصاص ندارد، بلکه این اختصاص تنها اعتباری است، و هر راهی که شارع آن را برای اختصاص اعتبار کرده، حق است، و هر راهی که شارع آن را اعتبار نکرده، باطل و ضایع است، زیرا به اعتبار اعتبار کننده، حقی مستند نیست. بنابر این، گرفتن اموال و خوردن آن به گونه‌ای که شارع آن را معتبر ندانسته، نهی شده. یا مقصود این است که اموالی را که با راههای حق بین شما مشترک است، به انگیزه باطل و سبب غیر حق نخورید. به این نحو که بخواهید در آن تصرّف کنید به طوری که شارع به آن اجازه نداده است.1

با عجله جلوی آینه می‌روم، دست می‌کشم به پیشانی‌ام، ردی از عبادت فراوان و سجده های طولانی بر پیشانی ندارم. شمشیر هم نداشته‌ام هرگز. گره شاید انداخته باشم به کار اسلام اما گره‌ای نگشوده‌ام. صدای تلویزیون بلند است: اما یک گناه، یک کبیره...

شیطان

با تو می‌گویم:

می‌گوید سپاه مقابل، برای امام علیه‌السلام ناشناس نبودند. عده زیادی از آن‌ها از بزرگان شناسنامه‌دار اسلام بوده‌اند. از پینه پیشانی عمر سعد بر اثر سجده‌های طولانی می‌گوید و شمشیرزنی‌های شمر بن ذی‌الجوشن در جنگ صفین و در رکاب امیرالمومنین علیه‌السلام. می‌گوید و من مو به تنم راست می‌شود. می‌گوید دست و شمشیر عده‌ای از همین لشکر، گره‌ها از اسلام گشوده است. با عجله جلوی آینه می‌روم، دست می‌کشم به پیشانی‌ام، ردی از عبادت فراوان و سجده های طولانی بر پیشانی ندارم. شمشیر هم نداشته‌ام هرگز. گره شاید انداخته باشم به کار اسلام اما گره‌ای نگشوده‌ام. صدای تلویزیون بلند است: اما یک گناه، یک کبیره، این لشکر را از صراط مستقیم جدا کرد و مقابل سیدالشهدا علیه‌السلام قرار داد و آن یک گناه خطرناک، حرام خواری بود.2 مال حرام آن قدری خطرناک هست که مجاهد فی سبیل الله را مقابل حجت خدا قرار بدهد و دستش را به خون ولی خدا آلوده کند.

یادم نمی‌رود سخت گیری‌های پدری که همه جا به ما آسان می‌گرفت اما پای حساب و کتاب و حرام و حلال که وسط می‌آمد، مو را از ماست می‌کشید!

گریه‌ام می‌گیرد؛ من بد، اما پدری داشته‌ام که جز حلال سر سفره ما نگذاشت. پدری که در فرودهای زندگی، حواسش به حساب و کتاب قیامت بود. پدری که خمس دادن را از کودکی یادمان داد، تا آنجا که هر کدام از ما بچه‌ها به اصرار خمس پول تو جیبی‌هایمان را حساب می‌کردیم و به بابا می‌دادیم تا به دفتر مرجع بدهد. یادم نمی‌رود سخت گیری‌های پدری که همه جا به ما آسان می‌گرفت اما پای حساب و کتاب و حرام و حلال که وسط می‌آمد، مو را از ماست می‌کشید. یادم نمی‌رود یک‌باری را که برادر کوچکم که آن روزها دو سه ساله بود، از روی کودکی یک دانه، فقط یک دانه از خوشه انگورهایی را که مال ما نبود، خورد؛ پدرم رفتند و به جای آن یک دانه انگور یک کیلو انگور دیگر خریدند و روی انگورها گذاشتند. خیالم از کودکی تا
لقمه حرام

نوجوانی‌ام راحت است اما من چه کرده‌ام. من از وقتی روی پای خودم ایستاده‌ام. از وقتی کار کرده‌ام و حقوق گرفته‌ام، آیا هیچ وقت کم نگذاشته‌ام؟ تمام ساعت‌هایی که سر کار بوده‌ام را واقعاً کار کرده‌ام؟ نمازم را با مستحبات بی‌سابقه به جا نیاورده‌ام فقط برای این که وقت ساعت اداری بگذرد؟ ناهارم را با طمأنینه بی‌نظیری نخورده‌ام که زمان باقیمانده تا پایان ساعت اداری زودتر تمام شود؟ سرکار وقتی پشت کامپیوترم نشسته بودم، وقتی همه مشغول کار بودند، وقتم را واقعاً سر کارهای اداری گذاشته‌ام یا اوقاتی را هم به پیدا کردن دوستان قدیمی‌ام در صفحه‌های اجتماعی گذرانده‌ام؟ حرف‌های مرد تمام شده و هنوز سۆال‌های ریز و درشت در سرم می‌چرخد. جایی خوانده بودم که هر کسی را کربلایی است. عاشورایی است. وای از کربلای من... از عاشورای من ... از روزی که نوبت انتخاب برسد. وقت انتخاب ماندن یا رفتن... آن روز، بیش از عقل، بیش از دلیل و منطق و استدلال، این بطن و جان من است که راهم را مشخص می‌کند. این جان که اگر طاهر باشد و بطنی که اگر حلال خورده باشم؛ می‌گذارد صدای حجت خدا را بشنوم و راهی یاری‌اش شوم و اگر نه وای بر من... وای بر جان... وای بر دل...

 

نویسنده: زهرا نوری لطیف

كارشناس شبكه تخصصی قرآن تبیان


1.ترجمه بیان السعاده فی مقامات العباده ج 2 ص 385

2. امام حسین علیه السلام در خطبه روز عاشورا به مردمی که به جنگ او آمده بودند فرمود: فقد ملئت بطونکم من الحرام و طبع علی قلوبکم؛ شکم شما از مال حرام پر شده (بحارالانوار، ج 54 ص 8)

UserName