تبیان، دستیار زندگی
اگر زن نصف مرد ارث مى‏برد، مى‏تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد كوچكترین حقى بر دارایى زن ندارد، لیكن مرد باید نیازهاى زن را تأمین كند و بخش عظیمى از آنچه را كه به عنوان سهم الارث یا اشكال دیگر به چنگ مى‏آورد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

علت نکوهش زن در نهج البلاغه!

حجة الاسلام و المسلمین سید میرزا آقا شیرازی استاد نهج البلاغه

از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و داراى مراتب كمالى واحدى هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یك از این دو را با ابزارهاى ویژه‏اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسۆولیت خاصى نیز بر دوش هر كدام نهاده است. تجهیز هر یك از دو صنف فوق به گونه‏اى است كه از تركیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و كانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مى‏آید.

زن و مرد هر یك در كنار دیگرى مى‏تواند آرامش، سكون و شرایط استكمال را بیابد و همچنین زمینه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزند به وجود مى‏اید. در این تقسیم طبیعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشترى دارد قدرت و توانایى بیشتر براى انجام كارهاى سخت و طاقت فرسا نیز زیركى و حسابگرى در امورى است كه به تیزبینى و كیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایى بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است.

این نكته اولاً به معناى بى‏خردى زن یا بى‏عاطفگى مرد نیست و ثانیاً به معناى آن نیست كه هر زنى كم‏اندیش‏تر از هر مردى و هر مردى كم عاطفه‏تر از هر زنى است، بلكه؛ یعنى، به طور متوسط وجه غالب كنش‏هاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب كنشهاى زن كردارهاى مهر انگیز و عاطفى است.

ثانیاً، این دو گونه حركت هر یك در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم تكوینى به هیچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومایگى زن نیست، بلكه هر یك جلوه‏اى خاص از اسماى حسناى الهى است. به قول سعدى: جهان چون چشم و خط و خال و ابروست‏ كه هر چیزش بجاى خویش نیكوست.

‏ثالثاً، عقل بر دو قسم است:

1- عقلى كه معیار كمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمن واكتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است. در چنین عقلى مرد بر زن فزونى ندارد.

2- عقل حسابگر، ابزارى و اینتسترومنتال (Instrumental Ration) كه كاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است، در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مى‏گیرد، ولى این معیار كمال نیست و چنان كه گفته شد نوعى تقسیم كار طبیعى و تكوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزونترى برخوردار است. از توضیح فوق روشن مى‏شود كه تعبیر امیر مۆمنان علیه السلام تحقیر كننده زن نیست، بلكه هشدار به كسانى است كه در هر مسأله‏اى انتظار حركتى مردگونه از زنان دارند.

سخن آن حضرت در واقع تفطّن دادن به این نكته است كه زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگریهاى مردانه را داشت، بلكه باید دقیقاً روانشناسى او را به دست آورده و به تناسب آن با وى روبرو شد.

اگر زن نصف مرد ارث مى‏برد، مى‏تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد كوچكترین حقى بر دارایى زن ندارد، لیكن مرد باید نیازهاى زن را تأمین كند و بخش عظیمى از آنچه را كه به عنوان سهم الارث یا اشكال دیگر به چنگ مى‏آورد باید براى زن خرج نماید

تعبیر «نواقص الایمان» نیز با تبیینى كه با اشاره به ترك عباداتى چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد بیانگر تذكر مهمى به زنان است. این فراز در واقع مشتمل بر نوعى مقایسه فقهى بین كسى است كه در چنین ایامى به حكم الهى ترك عبادت مى‏كند و كسى كه از عادت خارج است و به حكم الهى عبادات واجب را انجام مى‏دهد. در اینجا هر دو به حكم الهى عمل مى‏كنند و احكام شرعى مربوط به هر كدام نیز مبتنى بر مصالح و مفاسد نفس‏الامرى و مقتضیات تكوینى خاصى است كه دست ما از آنها كوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد، لیكن در هر صورت این مسأله را به عنوان یك واقعیت وجدانى و انكار ناپذیر باید پذیرفت كه تأثیر هر یك از این دو عمل - كه هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است - بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال كسى كه در ماه مبارك رمضان در سفر است و به حكم الهى روزه مى‏خورد هرگز نورانیت و معنویتى را كه در شرایط دیگر یعنى موقعى كه در حضر است و به فرمان خدا روزه مى‏گیرد، احساس نمى‏كند و از نظر قوت ایمانى و ظهور جلوه‏هاى زیبا و نورانى آن در وضعیت فروترى قرار مى‏گیرد. بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرموده‏اند بیان یك حالت طبیعى است.

زن

در این رابطه این است كه با فرض پذیرش چنین تفاوتى، شارع مقدس مى‏توانست دستور دیگرى صادر كند و مثلاً اگر عبادات زن را دو برابر قرار مى‏داد، ایمان زن نیز دو برابر مى‏شد. در پاسخ به این اشكال توجه به چند نكته ضرورى است: اولاً : این اشكال مبتنى بر این پیش فرض است كه زن در ایام عادت مى‏تواند همه كمالات نهفته در نماز و روزه را با انجام آن استیفاء نماید و تنها مانع وى حكم شارع است.

همین مطلب نیز مبتنى بر پیش‏فرض دیگرى است و آن این است كه «عادت» از نظر تكوینى هیچگونه تأثیرى در مقربیت و عدم مقربیت و در مناطات احكام شرعى نداشته باشد.

در حالى كه احاطه احكام الهى بر مصالح و مفاسد نفس الامرى چنین فرضى را باطل مى‏كند، یعنى اگر حقیقتاً و تكویناً نماز و روزه در ایام عادت موجب مقربیت بود خداوند از آن نهى نمى‏كرد، مگر آنكه نهى شارع صرفاً داراى جنبه تسهیلى باشد. ثانیاً: شارع مقدس در حد امكان راه‏هاى دیگرى براى نقص خلاء مذكور وضع نموده است، چنان كه در رساله‏هاى عملیه آمده است كه مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد، لیكن چون غالب زنان از این كار دورى مى‏كنند، سخن امیر مۆمنان نسبت به آنها به گونه‏اى كه بیان شد صدق مى‏كند.

عقلى كه معیار كمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمن واكتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است. در چنین عقلى مرد بر زن فزونى ندارد

ثالثاً: اگر زنان در ایام عادت از برخى عبادات محرومند، از سوى دیگر زودتر به سن بلوغ مى‏رسند و عبادات بیشترى انجام میدهند. بنابراین سخن امیر مۆمنان علیه السلام به معناى آن نخواهد بود كه در مجموع ایمان زن از مرد كمتر است و در نتیجه كمالات انسانى وى فروتر خواهد بود، بلكه چنان كه اشاره شد، این مطلب مقایسه‏اى است مربوط به زمانهاى خاص مانند ایام عادت، نه نتیجه‏گیرى كلى از تمام دوران زندگى.

رابعاً:حكمت سخن امیرالمۆمنین و نقش تربیتى آن این است كه به جامعه زنان هشدار مى‏دهد كه در دوران عادتشان گرفتار چنین وضعیتى مى‏شوند، لذا از آن غافل نشده و بكوشند از راه‏هاى دیگرى كه در شرع مقرر گردیده این خلاء را هر چند موقتى است پر نمایند و پیوسته به ساحت مقدس كبریایى تقرب جویند. بنابراین این فراز نیز در مقام تحقیر زن نمى‏باشد. تعبیر «نواقص الحظوظ» بیان یك مسأله حقوقى است و با كاوش دقیق روشن مى‏شود كه اگر سهم و بهره مالى زن در برخى اشكال آن كمتر از مرد است، كاستى آن به شكل دیگرى جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهاى فوق بیانگر «ناهمانندى»(Dissimilarity) و تفاوتهاى شكلى(Formal) است، نه «عدم تساوى»(unequality).

توجه به ساختار كلى اقتصادى خانواده نشان مى‏دهد كه اسلام بار مالى خانواده را تماماً بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهاى اقتصادى زن را اعم از تهیه مسكن، خوراك و پوشاك وظیفه مرد دانسته است. نیز حقوق دیگرى براى زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث مى‏برد، مى‏تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد كوچكترین حقى بر دارایى زن ندارد، لیكن مرد باید نیازهاى زن را تأمین كند و بخش عظیمى از آنچه را كه به عنوان سهم الارث یا اشكال دیگر به چنگ مى‏آورد باید براى زن خرج نماید. افزون بر آن در مواردى نیز ارث زن مساوى با مرد است، در مثل پدر و مادر میت در صورتى كه میت داراى فرزند باشد هر كدام «یك ششم» ارث مى‏برند. نیز برادر و خواهر مادرى میت ارث مساوى دارند. از مجموع قواعد حقوقى فوق مى‏توان نتیجه گرفت كه بهره اقتصادى زن در این زمینه اگر بیشتر از مرد نباشد كمتر نیست و سخن امیر مۆمنان علیه السلام ناظر به بخش خاصى از احكام حقوقى است.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع : سایت بلاغ

مطالب مرتبط

مقام و شخصیت زن از دیدگاه نهج البلاغه

به راستی زنان از نظر ایمان و خرد در کاستی‌اند؟

کجای عقل زنان ناقص است؟!!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.