پیـرمرد و دریـا !
گزارشی از پنجاه و هفتمین دوره جشنـواره فیلم لندن
آغاز رسمی پنجاه و هفتمین دوره جشنواره فیلم لندن (كه پیشترها و برای سالیان سال غیررقابتی بود و در دو سال اخیر بخشهای رقابتی تازهاش آرامآرام دارند جایگاه خود را پیدا میكنند) در چهارشنبه گذشته برای خبرنگاران و منتقدان حاضر با تنش و تشویش در بیرون و روی پرده «سینمای ادئون» میدان لستر همراه بود.
لندن البته شهر ناآرام و پردلهرهیی است و مثل خیلی دیگر از كلانشهرها و پایتختها نوعی فشار و اضطراب بیدلیل را به زندگی شما تحمیل و تزریق میكند. برای مثال یك ساعت پیش از شروع نمایش فیلم افتتاحیه برای خبرنگاران و نمایندگان رسانهها در ساعت هشت صبح و آن هم در اوج ساعات رفتو آمد صبحگاهی ناگهان برخی از خطوط مترو بهخاطر حال بد یكی از مسافران مسدود شد و رسیدن سروقت برای تماشای «كاپیتان فلیپس» پل گرینگرس ناممكن.
همین دست و پا زدن بین انبوه مسافران مستاصل و تقلا و دویدن در خیابانهای شلوغ برای دیدن فیلم افتتاحیه و تصور اینكه بدون نوشتن درباره آن گزارشجشنواره ناقص و ابتر است خودش نشان میدهد كه با چه اضطراب پوچ و كاذبی طرفیم. بههر حال من هم مثل بقیه خودم را به سینما رساندم و صدای نفس نفس زدن یا سرفههای حضار برایم روشن كرده بود كه در این تجربه ناخوشایند مدام و بیپایان صبحگاهی لندن اینبار هم تنها نبودهام.
«كاپیتان فلیپس» با گفتوگوهای معمولی و روزمره ریچارد فلیپس (تام هنكس) و همسرش- آندریا فلیپس (كاترین كینیر) - درباره مشكلات بزرگ كردن كودكان و روزگار بدكردار شروع میشود. كاترین كینیر در این حضور افتخاری ابتدایی و غیب كاملش از باقی فیلم انگاری تنها آمده كه در پایان فیلم به یادتان بیاورد اوضاع زندگیتان میتواند بدتر و مصیبتبارتر از این حرفها هم بشود، پس خیلی از ترافیك و نرسیدن به جشنواره و چیزهای احمقانه و كوچك دیگر زندگی روزمره شكایت نكنید! خب این حرف قبول، از فیلمها كه دیگر میتوانیم شكایت كنیم؟
جشنواره سال گذشته برای من با تماشای فیلم نفسگیر دانماركی «یك كشتی ربایی» (توبیاس لیند هولوم-) به پایان رسیده بود و حال شروع جشنواره با فیلمی دیگر درباره معضل بینالمللی این سالها و كشتیربایان سومالیایی (كه در چند سال گذشته برای ما ایرانیها هم دردسرساز شده بودند) بهطرز دلهرهآوری حكایت از ایستایی زمان دارد.
در واقع این ایستایی و تكرار همان نكتهیی است كه مرا درباره «كاپیتان فلیپس» و كارگردانش هم نگران میكند. این بدشانسی و نوعی جا ماندن از زمان در فیلم پیش او «منطقه سبز» () با پرداختن دیرهنگام به موضوع دروغ وجود سلاحهای شیمیایی در عراق نیز به چشم میآمد. احتیاج به یادآوری این نكته نیست كه بحث پیش نرفتن در زمان ابدا ربطی ندارد به تاریخ ساخت این فیلمها و دوری و نزدیكی آنها به وقایعی كه به تصویر میكشند و چیزی كه بیشتر مدنظر ما است به شیوه و شكل ارائه آنها اشاره دارد. خب دیگر همه خوب میدانیم گرین گرس پیشتر در «یونایتد » (شش سال پس از یازده سپتامبر و با انتخاب هوشمندانه هواپیمایی كه اتفاقا به برجها برخورد نكرد) یا «یكشنبه خونین» (درباره حمله پلیس به تظاهراتكنندگان ایرلندی و كشتار جمعی از آنها در ژانویه ) بسیاری از سینمادوستان را به تحسین واداشته بود.
مردی كه در دوران كهولت همچنان كاریزمایش شما را مرعوب و میخكوب میكند. این «پیرمرد و دریا»ی او به احتمال زیاد برایش كاندیداتوری اسكار را بههمراه خواهد آورد و فیلم نیز بهشدت سینما دوستان را به پیگیری كارهای بعدی این فیلمساز وا خواهد داشت.
«كاپیتان فلیپس» در مقایسه با «كشتی ربایی» (كه جدا از نمایش فشار روانی تحمیل شده بر خدمه كشتی به صورت ویژهیی بخش عمده و مهمی را به شیوه و تكنیكهای پیچیده مذاكره با ربایندگان اختصاص داده بود) به فیلمی نمونه از كارگردانش میماند با همان برخورد مستندگونه، دوربین روی دست، كاتهای سریع، پلانهای كوتاه، استفاده از موسیقی در تشدید حس تعلیق صحنهها و دقت و وفاداری در جزییات كه دست آخر بیشتر از هرچیزی زیر و بمهای عملیات نجات را به رخ میكشد (این بخش دقیقا جایی است كه فیلم با بازی تاثیرگذار تام هنكس در لحظات پایانی به اوج خودش میرسد) و در كل در تشدید حس تعلیق و ایجاد اضطراب و هیجان و میخكوب كردن تماشاگر (بماند كه در اینجا در لحظاتی در میانه فیلم با افت قصه و حركت مواجه میشود) تا به انتها موفق عمل میكند. در این میان آنچه كمتر مورد جستوجو قرار گرفته چرایی و دلایل این حملههای دریایی است كه البته در «كاپیتان فلیپس» این ضد قهرمانها در لایهیی بسیار سطحی به طور ناچیزی شخصیت یافتهاند (خب مثل همیشه در قامت نقش منفیها/دشمنهای معمول) و دوربین حداقل در ابتدای فیلم هنگام انتخابشان برای شركت در عملیات كشتیربایی به میان روستاهایشان میرود ولی چون فیلم گرین گرس فیلم كاپیتان فلیپس است دقت و نمایش جزییات به او و عملیات نجات او محدود میشود و از آن طرف كمتر خبری میشنویم. «كاپیتان فلیپس» تنها فیلم دریایی روزهای ابتدایی جشنواره امسال نیست و اگر تعقیب و گریزهای دریایی كارگردانش در نهایت به تثبیت جایگاه او در سینمای روز میانجامد در جشنواره فیلم دیگری همچون «همهچیز از دست رفت» را داشتیم كه نه تنها قدمی رو به جلو برای كارگردانش است بلكه میتوان آن را به تعبیری خلاصه نابی از «هنرسینما» دانست تا جایی كه تنها این تصاویر و صدا شما را مبهوت میكنند.
جی. سی چندر، كارگردان جاه طلب فیلم كه در تجربه قبلیاش («مارجینال كال») قصه شروع بحران ركود اقتصادی را در یك شب و در یك ساختمان نشانمان داد خودش را در مكان محدود و تمام انرژیاش را صرف بسط و پرورش شخصیتهای متعددش و روابطشان (و روابط قدرت) از طریق گفتوگوها كرده بود اینبار در رویكردی كاملا متفاوت تنها با یك بازیگر در دل یك اقیانوس بیانتها به ستایش زندگی و مبارزه آدمی با طبیعت میپردازد. فیلم او بازگویی و پیروی از همان الگوی بارها جواب داده بیشتر قصههای كلاسیك است در اینجا هم باز با یك قهرمان و یك ضدقهرمان طرفیم و این تنها قدرت تصاویر و صداهاست كه شما را تا به انتها با خود میكشاند. مردی كه در عنوان نهایی «مرد ما» نام دارد در قایق تفریحیاش ناگهان با سانحهیی مواجه میشود (یك كانتیر سرگردان در آبهای اقیانوس و پر از كفش كه احتمالا از چین آمده و این نقطه شروع خود میتواند واجد تعابیر سیاسی/اقتصادی این روزها نیز باشد) و كل فیلم نمایش تلاش او برای بقاست و خب جدا از كارگردانی و فیلمبرداری و تدوین و صدابرداری خیرهكننده چه كسی میتواند تنها با گفتن دو، سه جمله/كلمه شما را تا به آخر با خودش همراه كند؟
اینجاست كه انتخاب «رابرت ردفورد» هوشمندانه بهنظر میرسد: مردی كه در دوران كهولت همچنان كاریزمایش شما را مرعوب و میخكوب میكند. این «پیرمرد و دریا»ی او به احتمال زیاد برایش كاندیداتوری اسكار را بههمراه خواهد آورد و فیلم نیز بهشدت سینما دوستان را به پیگیری كارهای بعدی این فیلمساز وا خواهد داشت. همه این حرفها بهكنار «همهچیز از دست رفت» یك عیار مناسب است برای موافقان و مخالفان « ساعت» دنی بویل. آنجا كارگردان شخصیت گیر افتاده بین زمین و آسمانش را به حرف زدن وا میداشت و سفر ذهنی در گذشته و آینده و با اجرایی كلیپوار سعی كرده بود ملال و تقلای او را برای ما به حداقل برساند اما در اینجا با شخصیتی طرفیم كه نه اسم او را میدانیم و نه گذشتهاش را و انگاری هیچ گریزی از او نداریم. با او تنها ماندهایم و میجنگیم برای زنده ماندن در وسط دریا.
بخش سیما و تلوزیون تبیان
منبع : روزنامه اعتماد / حامد صرافیزاده