تبیان، دستیار زندگی
بعضی اوقات آدم زیاد حالش خوب نیست، حوصله‌ی مسایل جدی و عمیق زندگی را هم ندارد و دلش می‌خواهد برای مواجهه با واقعیت‌های تلخ و دردناك پیرامونش راهی غیر از تظاهر به فرهیختگی و اندیشمندی بیابد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمدی فرار از واقعیت نیست


بعضی اوقات آدم زیاد حالش خوب نیست، حوصله‌ی مسایل جدی و عمیق زندگی را هم ندارد و دلش می‌خواهد برای مواجهه با واقعیت‌های تلخ و دردناك پیرامونش راهی غیر از تظاهر به فرهیختگی و اندیشمندی بیابد؛ با چنین روحیه‌یی بهترین كار این است كه گرفتاری‌مان را بزرگ‌ترین شوخی سال در نظر بگیریم و با خنده و امید آن را پشت سر بگذاریم، دقیقاً مثل كسی كه جلوی دیگران زمین می‌خورد و بعد از بلند شدن می‌خندد. رسالت سینمای كمدی نیز این است كه مخاطبش را دعوت می‌كند تا با زندگی راحت‌تر روبه‌رو شود و با رنج كم‌تری سختی‌هایش را تحمل كند.

کمدی

وودی آلن می‌گوید: «می‌توان دو كارگردان را در نظر گرفت كه یكی از آن‌ها تراژدی می‌سازد و دیگری كمدی، باید دید كدام یك بیش‌تر به مردم كمك می‌كند. كارگردان تراژدی معتقد است كه شما فیلمش را می‌بینید، با واقعیت‌ها روبه‌رو می‌شوید و از آن‌ها فرار نمی‌كنید و یاد می‌گیرید كه آدم‌های دیگر را درك كنید و بخشنده‌تر شوید. كارگردان كمدی در فیلمش می‌گوید كه دنیا وحشتناك است، بیا به آن بخندیم؛ این‌گونه است كه به سینما می‌روید و دو ساعت می‌نشینید و كمی می‌خندید، مثل خوردن یك لیوان ‌آب خنك در هوای گرم. بنابراین كارگردان كمدی خدمت بهتری ارایه می‌دهد و بیش‌تر كمكتان می‌كند، چون بعد از دیدن فیلمش مدتی حالتان خوب است».

اما آن‌ چه سینمای كمدی را تهدید می‌كند و می‌تواند آن را از یك داروی شفابخش به یك ناقل بیماری تبدیل كند، تكرارزدگی مضامین و افراط در استفاده از موضوعات مشابه است.

دلایل متعددی ممكن است باعث بروز چنین جریانی در سینمای كمدی شود؛ چند موردی كه در این نوشتار ارایه می‌شود، دلایلی است كه به نظر می‌رسد بیش‌ترین سهم را در ایجاد مضامین كمدی تكراری داشته باشد.

طنزآفرینی از نوع ایرانی

بلینسكی: «پیوند نزدیك هنر با اخلاق نباید موجب درازگویی درباره‌ی رذیلت‌ها و فضیلت‌های اخلاقی شود».

جامعه‌ی ایرانی از آن جهت كه به‌شدت به نجابت، حجب و حیا و رعایت حریم‌های اخلاقی پای‌بندی نشان می‌دهد، بدیهی است كه در مقابل هر نوع بدعت و نوآوری كه غالباً با مرزشكنی‌ها همراه است حساسیت و سرسختی نشان دهد. وقتی روحیه‌ی جمعی موقعیت‌های طنزآفرین و خنده‌آور را بنا بر التزامِ به اخلاقیات محدود می‌كند، بخش مهمی از امكانات بالقوه‌ی كمدی از دست می‌رود و عناصر و جنبه‌های كمیك آن تضعیف می‌شود؛ در چنین شرایطی فقط تعداد اندكی از فیلمسازان جسارت این را دارند كه بدون تخریب ارزش‌ها قراردادها و اصول ثابت اجتماعی را بشكنند و از مرزهای تعیین‌شده و رسمی اخلاقی به سلامت عبور كنند و سایر سازندگان فیلم‌های كمدی ترجیح می‌دهند كه برای سهولت و اطمینان از آینده‌ی تجاری آثارشان دنباله‌روی فیلم‌هایی باشند كه قبلاً این مسیر را پیموده و امتحان خود را پس داده‌اند، بنابراین طبیعی است كه بعد از موفقیت یك فیلم كمدی با موجی از كپی‌های دستِ چندم از همان موضوع روبه‌رو شویم. برای نمونه فیلم كمدی «مرد عوضی» بر مبنای جابه‌جایی دو شخصیت در دو طیف مخالف هم شكل گرفته بود كه با این تمهید به زندگی دوگانه‌ی مردان دو زنه سرك می‌كشید و به جنبه‌های كمیك این ماجرا كه تا پیش از این در شوخی‌های شفاهی جامعه پنهان بود مجال بروز می‌داد. تسخیر گیشه‌ها توسط مرد عوضی موجب شد كه سر و كله‌ی مردان دو زنه در سینمای كمدی پیدا شود، آن‌چنان كه كم‌تر فیلم كمدی را می‌توان یافت كه گوشه‌ی چشمی به مضمون چندهمسری مردان نداشته باشد؛ «عروس خوش‌قدم»، «دنیا»، «نصف مال من، نصف مال تو» و فیلم‌‌های نازل‌تری چون «عروس فراری»، «سوغات فرنگ» و «شاخه‌گلی برای عروس» مواردی از این نمونه هستند.

كارگردان كمدی در فیلمش می‌گوید كه دنیا وحشتناك است، بیا به آن بخندیم؛ این‌گونه است كه به سینما می‌روید و دو ساعت می‌نشینید و كمی می‌خندید، مثل خوردن یك لیوان ‌آب خنك در هوای گرم. بنابراین كارگردان كمدی خدمت بهتری ارایه می‌دهد و بیش‌تر كمكتان می‌كند، چون بعد از دیدن فیلمش مدتی حالتان خوب است»

ارزش و شأن فیلم كمدی

گوگول: «هر گاه قرار است بخندید، با صدای بلند به آن‌ چه سزاوار است بخندید».

یكی دیگر از دلایل تكرار شدن مضامین مشابه در سینمای كمدی، عدم وفاداری سازندگانش به ذات كمدی است. از آن‌جا كه همواره نگرش عمومی در جهت تأیید و تحسین فیلم‌های متفكرانه و معناگراست و برای كمدی شأن و منزلت نازل و سخیفی قایل است، فیلمسازان همواره از انتساب به سینمای كمدی می‌گریزند و تلاش می‌كنند تا با التقاط كمدی با ژانرهای دیگر و یا افزودن درونمایه‌ها و پیام‌های اخلاقی و معنادار ارزش و سطح فیلم خود را بالا ببرند؛ در چنین فیلم‌هایی وجه كمیك و طنز غالباً قربانی مضامین جدی و عبوسی می‌شود كه به‌اجبار بر تن فیلم وصله شده‌اند و آن‌ چه به دست می‌آید فیلمی چندپاره و متناقض است كه از اصالت و رسالت ذاتی خود یعنی خنداندن مخاطب دور افتاده است. در این میان فیلم‌هایی مثل «اجاره‌نشین‌ها»، «مهمان مامان»، «نان و عشق و موتور 1000» و «قاعده‌ی بازی» بدون تظاهر به عمیق و جدی بودن و درآوردن ادای فیلم‌های روشنفكرانه به مخاطبانشان اجازه می‌دهند به راحتی به موضوعات تلخ و آزاردهنده‌ی زندگی روزمره‌شان بخندند و همه‌ی آن چیزهایی را كه پیش از این فكر می‌كردند بسیار مهم و جدی است به هجو و شوخی بگیرند؛ در واقع این فیلم‌ها ثابت می‌كنند كه فیلم كمدی ارزش و شأن خود را از میزان موفقیتش در سر حال كردن مخاطب و خنداندن او به دست می‌آورد، نه به واسطه‌ی القای جبری معقولاتی كه مخاطب برای گریز از آن‌ها به كمدی پناه آورده است.

ارسطو: كمدی استهزای زشتی‌هاست

كمدی ماهیتاً به نقد مناسبات زشت و روابط ناهنجار جامعه می‌پردازد و برای چنین مقصودی به سراغ ضعف‌ها و نواقص بشری می‌رود تا با تمسخر و بازیچه قرار دادن آن‌ها دنیای بهتری را به ارمغان آورد؛ در واقع خنده نیز می‌تواند در مسیر اصلاح و بهبود وضعیت اجتماع نقشی همچون گریه داشته باشد، اما از آن‌جا كه غالباً فیلم‌های كمدی، هرچند در سطح نازل، در جذب مخاطب موفق هستند و می‌توانند فروش فیلم را تضمین كنند فرو افتادن آن‌ها در ورطه‌ی ابتذال و سطحی‌نگری نیز قابل پیش‌بینی است.

بسیاری از فیلم‌های كمدی بنیان خطاب خود را بر سلیقه‌ی نازل و پیش‌پاافتاده‌ی مخاطب قرار می‌دهند و به جای مواجهه‌ی انتقادآمیز با زشتی‌ها و رذیلت‌ها، قبح اخلاقی آن‌ها را از بین می‌برند و به بهانه‌ی تفنن و تفریح، خودآگاهی و تعقل تماشاگرانشان را زایل می‌كنند و به نیازهای كاذب و خصایص ناشایست آن‌ها پاسخ مثبت می‌دهند. این نوع فیلم‌ها نه‌ روایت تازه‌یی از یك داستان را بیان می‌كنند، نه از ساختار قابل دفاعی برخوردارند و نه حتی قادرند كه تماشاگر را بخندانند و سرگرم كنند. «شاخه‌گلی برای عروس»، «كلاهی برای باران»، «بله‌برون» و «سوغات فرنگ» نمونه‌هایی از این كمدی‌های عامه‌پسند هستند كه به‌شدت ذائقه‌ی مخاطب را به سمت بی‌مایگی و سطحی‌نگری جهت می‌دهند.

کمدی

قدرت شوخی سینما

وودی آلن: «چون همه چیز خیلی غم‌انگیز و وحشتناك است، اگر نتوانید بخندید لابد باید خودتان را بكشید»!

در جامعه‌یی كه همه چیز بر اساس مرزبندی و خط‌كشی‌ها شكل گرفته است و گروه‌ها و اصناف مختلف احساس می‌كنند كه دایماً باید از حیثیت تاریخی و هویت جمعی خود دفاع كنند، سینما قدرت شوخی كردن با اقشار جامعه را از دست می‌دهد و كمدی كه یكی از بهترین محمل‌ها برای به چالش كشیدن موضوعات مهم و حساس است عملاً از اجرای وظیفه‌ی خویش ناتوان می‌ماند. گذشته‌ی اجتماعی ما نشان داده كه میزان تحمل افراد در مواجهه با انتقادات جدی و صریح نسبت به شوخی، هجو و هزل بالاتر است؛ ظاهراً آن‌ها گمان می‌كنند كه وقتی با زبان طنز و كمیك مورد نقد قرار می‌گیرند، مضحكه می‌شوند و شأن و حرمت اجتماعی خویش را از دست می‌دهند. برای نمونه سرنوشت دو فیلم «زیر نور ماه» و «مارمولك» را كه تا پیش از آن‌ها سنت شوخی با روحانیت در ایران سابقه‌یی نداشت و چهره‌ی مذهبی همواره هاله‌یی از قداست گرداگرد این طیف به وجود آورده بود كه مانع از هر گونه آسیب‌شناسی از موقعیت روحانیت در جامعه می‌شد با هم مقایسه كنید؛ در این بین زیر نور ماه با وجود كنایات و شوخی‌هایش با دنیای روحانیت به سبب ساختار جدی و وزین خود مورد اغماض قرار گرفت اما مارمولك به خاطر این‌ كه از بطن كمدی شكل گرفته بود مورد غضب واقع شد، هرچند نیت سازندگان هر دو فیلم ایجاد تعامل و تفاهم بیش‌تر میان توده‌ی مردم و روحانیت بود.

بزرگ‌ترین دلیل این برخوردهای اعتراض‌آمیز صنفی كه علاوه بر روحانیت سایر اقشار را هم در بر می‌گیرد، به مسئله‌ی تعمیم‌پذیری و كلی‌نگری جامعه بازمی‌گردد؛ گروه‌ها و دسته‌های مختلف غالباً در مواجهه با نقد نمونه‌یی از میان قشر خود در عرصه‌ی سینما آن را به عنوان نماینده‌یی از گروهشان تلقی كرده و به كلیت مجموعه‌شان عمومیت می‌بخشند، به همین خاطر با هر گونه ارجاع و اشاره به گروه خود مخالفت می‌كنند و زبان اعتراض می‌گشایند در حالی كه هر كسی قبل از آن‌كه در تعلق و تعهد به گروه خاصی باشد از هویت فردی برخوردار است كه می‌تواند دارای نواقص و ضعف‌های قابل نقدی باشد.

نكته‌ی دوم این است كه غالباً تمام گروه‌ها، اصناف و احزاب خودشان را عاری از هر گونه خطا و اشكالی می‌بینند و وقتی سینما به مثابه‌ آینه‌یی در برابر عملكردهای آن‌ها قرار می‌گیرد از این‌ كه با خود واقعی‌شان روبه‌رو شوند می‌گریزند و از افشای اشتباهاتشان دلخور می‌شوند و در برابر سینما موضع می‌گیرند، در صورتی كه سینما قصد براندازی و انحلال هیچ حزب و سازمانی را ندارد بلكه تلاش می‌كند تا با ارایه‌ی نقاط ضعف و آفت‌های هر گروه امكان بهبود و تعالی جامعه را فراهم سازد؛ فیلم‌هایی چون «لیلی با من است»، «مومیایی 3»، «مارمولك» و «مكس» نمونه‌هایی هستند كه به علت ارجاعاتشان به سازمان‌ها، دستگاه‌ها و اقشار خاص مورد بی‌مهری و اعتراض واقع شدند.

روح انسان معاصر كه روز به روز در سیطره‌ی پدیده‌های تكنولوژیك و مناسبات پیچیده‌ی جامعه‌ی مدرن خسته‌تر و‌‌ آزرده‌تر می‌شود بیش از هر زمان دیگری نیاز به سینمای كمدی دارد، به فیلم‌هایی كه بتواند با تماشای آن‌ها سر حال بیاید و از ته دل بخندد و انرژی و امید تازه‌یی برای مبارزه با سختی‌های زندگی بیابد؛ برای چنین مخاطبی سینمای كمدی نیز باید ره‌آوردهای تازه و جسورانه‌تری داشته باشد تا بتواند از حال و هوای او عقب نماند و همپایش پیش برود و این مقصود میسر نمی‌شود جز با بالا بردن روحیه‌ی نقدپذیری، ظرفیت مواجهه با صورت جدیدی از اخلاق‌گرایی و جدی گرفتن سینمای كمدی! تا زمانی كه از بلند خندیدن در سینماها خجالت بكشیم و از اهدای جوایز جشنواره‌ها به فیلم‌های كمدی بترسیم، سینمای كمدی با سر و شكل درست آن نخواهیم داشت.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : خبرآنلاین / نزهت بادی