بمباران پالایشگاه الدوره
مردی که رویاهای صدام را بر باد داد (قسمت اول)
از عملیات «ثامنالائمه» آذر 60 تا بیتالمقدس و فتح خرمشهر (اردیبهشت و خرداد 61) فشار نظامی بر عراق چنان شدت گرفت که ارتش این کشور را با حجم عظیمی از ادوات منهدم و نفرات تلف شده، مواجه ساخت.
جایگاه سیاسی دولت عراق نیز در منطقه و جهان به شدت متزلزل شد و بدین ترتیب، رئیس این رژیم مجبور شد دولتهای عرب و به خصوص همسایگانش را با انواع تهدیدات، به همکاریهای سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی وادارد و به سرعت به کسب موقعیت سیاسی جدید بپردازد.
تصمیم برگزاری اجلاس سران «غیرمتعهدها» در اوایل شهریور 61 در بغداد، که از حمایت جدی رهبران مرتجع عرب و کشورهای غربی و بعضی دول نزدیک به بلوک شرق نیز برخوردار بود، میتوانست شکستهای نظامی سیاسی مکرر عراق را در آن چند ماه، جبران کند و به روشنی مشخص بود که صدام، بعد از شکست استراتژی نظامیاش در جبهههای نبرد، قصد جبهه سازی علیه جمهوری اسلامی در صحنه بینالملل و باج خواهی دارد.
جمهوری اسلامی ایران که عضو فعال «غیرمتعهدها» ست، با صدور بیانیه شدیداللحنی اعلام کرد که: «در حالی که نیروهای عراق، بخشهایی از خاک ایران را در اشغال خود دارند، تهران هیچ هیئتی به این اجلاس نخواهد فرستاد و اصولاً بغداد، محل امنی برای برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها نیست.»
همزمان با اتخاذ تدابیر لازم از طرف رهبران جمهوری اسلامی برای اثبات ناامنی شهر بغداد و متقاعد ساختن هیئت رئیسه کنفرانس به انتقال محل اجلاس، رژیم عراق طی بیانیههایی رسمی بر امنیت کامل فضای شهر بغداد و محافظت دائمی آن به وسیله شبکهای دفاعی متشکل از هواپیماهای رهگیر، انواع موشکها و توپخانه ضد هوایی، پوشش گسترده راداری و هواپیماهای گشت، تأکید میورزید.
اراده سیاسی جمهوری اسلامی بر این قرار گرفته بود که اجلاس سران غیرمتعهدها در بغداد برگزار نشود.
برای تحقق این اراده و ناامن ساختن شهر بغداد، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، بهترین و مطمئنترین وسیله بود. اهداف مورد نظر جهت بمباران، به گونهای انتخاب شدند که آثار حاصل از حملات هوایی، از دید خبرنگاران رسانههای گروهی جهان (مستقر در پایتخت عراق) ، پوشیده نماند.
از این رو، علی رغم وجود نقاط حساس و حیاتی زیاد در داخل بغداد و در حاشیه این شهر، همچون؛ «پایگاه هوایی الرشید» ، «نیروگاه هستهای تموز»، «ایستگاه ماهواره مخابراتی بعقوبه»، «المجلس الوطنی»، «کاخ صدام» و پادگانهای نظامی مختلف، برای این منظور، پالایشگاه «الدوره» انتخاب شد که با توسعه شهر بغداد در سالهای اخیر، در داخل محدوده شهر قرار گرفته است.
بمباران پالایشگاه مهم «الدوره» میتوانست اولاً: به علت نزدیکیاش به پایگاه هوایی «الرشید» ناتوانی نیروی هوایی عراق را در تأمین فضای بغداد، به اثبات برساند و ثانیاً با ایجاد اختلال در تأمین سوخت شهر بغداد و نیز ایجاد و دود و آتش قابل رۆیت برای خبرنگاران خارجی، توان هر نوع پرده پوشی را از رژیم عراق بگیرد.
در این عملیات غرور آفرین، برای کاهش میزان ضایعات احتمالی و دستیابی هرچه بیشتر به اهداف و تضمین انجام هرچه کاملتر مأموریت، شش تن از برجستهترین خلبانان از بین تعدادی از داوطلبان یک پایگاه هوایی، انتخاب شدند.
سه فروند هواپیمای «اف 4» نیز برای شرکت در این مأموریت در نظر گرفته شد که دو فروند از آنها نقش اصلی اجرای مأموریت را بر عهده داشتند و هواپیمای سوم، صرفاً برای ادامه عملیات، در صورت بروز هر گونه اشکال، پیش بینی شده بود.
سحرگاه روز 30 تیرماه بود. از آنجا که در جریان مأموریت آن روزمان بودم، زودتر از خواب برخاستم. پس از ادای نماز و استغاثه به درگاه ایزد منان و آرزوی توفیق در مأموریتی که پیش رو داشتیم، در حالی که شهر هنوز جنب و جوش عادی روزانه خود را نیافته بود، منزل را به سوی پایگاه ترک گفتم.
روز غریبی بود. وقتی وارد پایگاه شدم، همه چیز، حال و هوایی دیگر داشت. سرهنگ خلبان شهید عباس دوران را دیدم که او نیز همانند من برای انجام مأموریت، آمادگی کامل داشت. در این مأموریت دو گروه پروازی ما را یاری میدادند. هدفمان پالایشگاه الدوره در محدوده شهر بغداد بود؛ جایی که صدام بیشترین تبلیغات را در مورد امنیت فضای آن، تحت پوشش شبکه دفاعی خود، انجام میداد.
هماهنگیهای لازم قبلاً صورت گرفته بود. بدون از دست دادن فرصت، به اتاق چتر و کلاه و پس از برداشتن تجهیزات مورد نیاز، اتاق را به سمت هواپیما ترک کردیم. در طول مسیر تا محل استقرار هواپیما، سکوت عجیبی حکمفرما بود.
تا آن زمان، عملیاتهای زیادی انجام داده بودم اما نمیدانم چرا این بار، با دیگر مأموریتهایم فرق داشت! شاید بدان خاطر که موفقیت یا شکست ما در این مأموریت، از بعد سیاسی برای جمهوری اسلامی و دفاع مقدسمان، جنبه حیاتی داشت.
در همین فکر بودم که اتومبیل در محل استقرار هواپیمای مورد نظر توقف کرد. سه نفر از خدمه پروازی به استقبال ما آمدند و پس از احوالپرسی و آرزوی توفیق برای دسته پروازی، آمادگی هواپیما را جهت انجام مأموریت اعلام داشتند. عباس، به منظور بازدید به دور هواپیما چرخی زد و تمامی تجهیزات، از قبیل بمبها، فیوزها، و سیستم نویز هواپیما را بررسی کرد و پس از حصول اطمینان، سوار هواپیما شدیم.
از آنجا که در این مأموریت حساس و سرنوشت ساز میبایست سکوت رادیویی را کاملا رعایت میکردم، با برج مراقبت تماسی نداشتیم. قبلاً از پست فرماندهی شماره پرواز را دریافت کرده بودیم و توسط عوامل برج مراقبت با اعلام علامتهای لازم، کنترل میشدیم.
ادامه دارد...
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: جام جم آنلاین