تبیان، دستیار زندگی
در عظمت پشتیبانی او از پیامبر صلی الله علیه وآله همین بس که پس از وفات ابوطالب به پیامبر صلی الله علیه وآله الهام شد اکنون که یاور و پشتیبان تو از دنیا رفت، از مکه خارج شو
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ابوطالب، کوه پرصلابت ایمان

حضرت ابوطالب


حضرت ابوطالب، فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، عموی بزرگوار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و یگانه حامی ایشان پس از عبدالمطلب، پدر امیرالمومنین (علیه السلام) بزرگ قریش و رئیس مکه، دارای وقار حکما و هیبت فرمانروایان بود؛ درباره نامش اختلاف نظر است و مشهور و معروف میان مورخان این است که نام وی عبدمناف بود و عمران نیز گفته شده است.


پشتیبان بزرگ اسلام

روایت شده، ابوطالب، امانتدار وصیت ها و آثار انبیاء بود و آن ها را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) تحویل داد. پدر پیامبر اسلام، عبدالله بن عبدالمطلب قبل از ولادت ایشان از دنیا رفت و رسول خدا از کودکی تحت سرپرستی جدش عبدالمطلب بود و وقتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) هشت ساله شد عبدالمطلب نیز در سن 102 سالگی از دنیا رفت. عبدالمطلب ابوطالب را برای سرپرستی آن حضرت انتخاب نمود، چون ابوطالب در میان عموهای آن حضرت مهربان تر از دیگران نسبت به ایشان بود. ابوطالب درباره پیامبر (صلی الله علیه وآله) چنان محبت می کرد که درباره هیچ یک از فرزندان خود تا آن درجه ابراز محبت نمی کرد.

ابوطالب به خوبی از پیامبر بزرگوار اسلام حمایت کرد و در مقابل یهود که دشمن سرسخت وی بود و در مقابل برخی از بستگانش و برخی از عرب که نسبت به مقام وی حسد می ورزیدند، ایستادگی کرد و از او پشتیبانی نمود.

در عظمت پشتیبانی او از پیامبر (صلی الله علیه وآله) همین بس که پس از وفات ابوطالب به پیامبر (صلی الله علیه وآله) الهام شد اکنون که یاور و پشتیبان تو از دنیا رفت، از مکه خارج شو.

حمایت او از پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اسلام به حدی بود که هرگز نمی توان آن را با علایق و پیوندهای خویشاوندی و تعصبات قبیله ای تفسیر کرد. او کاملا آماده بود از موقعیت خود در میان قوم دست بردارد و در دشمنی با خویشاوندان، مردم شهر و بلکه همه دنیا قرار گیرد و حتی به خاطر پیامبر(صلی الله علیه وآله) از شهر و دیارش تبعید شود در انزوای سیاسی و اجتماعی قرار گیرد. نمونه مهم آن داستان شعب ابی طالب است که وی سه سال آوارگی و زندگی در کنار رسول خدا را به ریاست بر قریش ترجیح داد.

ابوطالب برای حفظ پیامبر اسلام مجبور بود با کفار مکه موافقت نموده و به هم کیشی با ایشان تظاهر نماید، زیرا در غیر این صورت، ابوطالب هم مانند شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) مورد حمله و اذیت و آزار واقع می شد

ایمان مثال زدنی

تمام علمای شیعه و بعضی از بزرگان اهل تسنن، ابوطالب را از مومنان به اسلام می دانند. در منابع اصیل اسلامی نیز شواهد فراوانی برای این موضوع یافت می شود که با بررسی آن ها جای بسی تعجب است که چرا عده ای با ابوطالب این چنین با بی مهری رفتار کرده اند و به او تهمت زده اند! کسی که با تمام وجود خود از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) دفاع می کرد و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) قرار داد، چگونه ممکن است چنین اتهامی به او زده شود؟! به این علت، محققان باریک بین چنین حدس زده اند که مخالفت با ابوطالب یک مساله سیاسی است که از مخالفت «شجره خبیثه بنی امیه» با امام علی (علیه السلام) سرچشمه گرفته است. در حقیقت، ابوطالب گناهی نداشته جز این که پدر علی بن ابی طالب (علیه السلام)، پیشوای بزرگ اسلام بوده است.

دانشمندان و مورخان اسلامی قصائد شیوایی را از ابوطالب حکایت کرده اند که از محتوای آن ها می توان به ایمان راستین وی پی برد. راجع به این اشعار، در جلد هفتم کتاب الغدیر (صص 33-384) به تفصیل بحث شده است و سپس چهل حدیث درباره ایمان و فضایل آن بزرگوار از کتب معروف و معتبر نقل و آنگاه نوزده نفر از بزرگان دانشمندان اسلامی که در این مسئله به تحقیق و تفضیل بحث کرده و درباره آن کتاب تألیف کرده اند معرفی شده اند. در خاتمه این جلد نمونه هایی از اشعار شاعران شیعه در مدح ابوطالب آمده است (صص 385-409). در اوایل جلد هشتم از شبهات مخالفان و معاندان با تحقیق و استناد به مدارک جواب داده شده است.

در احادیث نقل شده از اهل بیت علیهم السلام نیز مدارک فراوانی بر ایمان و اخلاص ابوطالب دیده می شود. مخصوصاً در روایات بی شماری امیرالمومنین علیه السلام قسم یاد می کند که نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبد مناف هیچ گاه بت پرست نبودند، و همه آنان به دین حضرت ابراهیم به سوی خانه کعبه نماز می گزارند.

سبط بن جوزی بر ایمان ابوطالب چنین استدلال کرده که اگر پدر امام علی علیه السلام کافر بود حتما معاویه و حزب وی و زبیری ها و اعوان و انصارشان و دیگر دشمنان وی که آنان را مذمت می کرد و کفر پدران و مادران و رذالت انساب آنان را به رخشان می کشید از این بابت بر او خرده می گرفتند و از کفر پدرش به زشتی و شناعت یاد می کردند.

ابوطالب

ابوطالب برای حفظ پیامبر اسلام مجبور بود با کفار مکه موافقت نموده و به هم کیشی با ایشان تظاهر نماید، زیرا در غیر این صورت، ابوطالب هم مانند شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) مورد حمله و اذیت و آزار واقع می شد؛ روایت ذیل شاهد بر این معنی است: جابر بن عبدالله انصاری در حدیث مفصلی نقل می کند که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) گفتم: مردم می گویند ابوطالب کافر مرده است؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «خدا به غیب و پنهانی ها داناتر است. در شبی که به معراج رفتم و به عرش رسیدم، در عرش چهار نور دیدم، پرسیدم: پروردگارا! این نورها چیست؟ خطاب شد: این نورها جدّت عبدالمطلب، عمویت ابوطالب، پدرت عبدالله و برادرت طالب است. گفتم: خدایا، اینها به علت چه عملی سزاوار این مقام شدند؟ خطاب شد: به اینکه ایمانشان را پنهان کردند و اظهار کفر نمودند و تا وقت مرگ بر این کار صبر کردند.»

چنانکه امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«ان مثل ابی اطالب مثل اصحاب الکهف اسروا الایمان و اظهروا الشرک فاتاهم الله اجرهم مرتین.»

ابوطالب مانند اصحاب کهف بود؛ ایمان شان را پنهان کردند و در ظاهر شرک ورزیدند و خداوند هم پاداش و مزدشان را دو برابر داد.

همچنین امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به ابان بن محمود فرمود: « انک ان لم تقر بایمان ابی طالب کان مصیرک الی النار؛ یعنی اگر در ایمان ابوطالب شک داشته باشی، بازگشت تو به جهنم است.

در این میان گفته شده اگر ابوطالب مسلمان شده بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر او نماز می گزارد. ولی این اشکال هم درست نیست، چون آن زمان هنوز نمازگزاردن بر میت سنت نشده بود؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر حضرت خدیجه سلام الله علیها نیز که سه روز بعد از ابوطالب رحلت نمود، نماز نگزارد.

خبر از دولت یار

ابوطالب در سال دهم بعثت (دو ماه پس از خروج از شعب) از دنیا رفت. هنگام وفات بزرگان قریش را جمع نمود و به ایشان چنین فرمود:

«ای گروه قریش! ... به شما درباره محمد سفارش می کنم، زیرا امین قریش و راستگوی عرب و دارای همه صفاتی است که به شما سفارش کردم؛ آنچه را که آورده دل می پذیرد، مگر آن که دشمنی مانع پذیرش آن گردد.

در عظمت پشتیبانی او از پیامبر (صلی الله علیه وآله) همین بس که پس از وفات ابوطالب به پیامبر (صلی الله علیه وآله) الهام شد اکنون که یاور و پشتیبان تو از دنیا رفت، از مکه خارج شو

به خدا قسم، می بینم که افراد ناتوان و آنان که در اطراف، عزتی دارند، دعوتش را پدیرفته و او را تصدیق می کنند، فرمانش را بزرگ می شمارند، در راه پیشرفت مقصودش به گرداب های مرگ فرو می روند و در نتیجه آنان، روسا و زمامداران عرب خواهند شد، و بزرگان قریش عقب مانده و خانه هایشان خراب خواهد گشت؛ ... تمام عرب دوستدار او شوند و زمام اختیارات خود را به وی سپارند و شهرهای خود را به او واگذارند.

پس ای گروه قریش! دوستدار او و در جنگ ها پشتیبان وی باشید. به خدا قسم، هر که به راه او برود، رستگار شود و هر که تعلیمات او را بپذیرد سعادتمند گردد اگر مرگم به تأخیر می افتاد، در همه پیشامدها او را همراهی می کردم و در برابر همه بلاها از او دفاع می نمودم؛ ولی چه کنم چاره ای ندارم جز آنکه گفته اش را بزرگ بدانم و به شهادت اقرار نمایم.»

از این وصیت ابوطالب، میزان درجه ایمان وی به پیامبر (صلی الله علیه وآله) دانسته می شود که به دلیل همان ایمانش، از آینده اسلام و پیشرفت سریع آن آگاه بوده است.

سال اندوه

وقتی خبر مرگ ابوطالب به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) رسید، سخت بی تاب شد. سپس گفت: «ای عمو، مرا در کودکی پرورش دادی و در یتیمی سرپرستی کردی و در بزرگی یاری نمودی، خدا به تو جزای خیر دهد.»

پیامبر (صلی الله علیه وآله) سال رحلت ابوطالب و حضرت خدیجه سلام الله علیها را که بزرگ ترین حامیان آن حضرت بودند، «عام الحزن» یعنی سال اندوه نامید و فرمود: در این روزها بر این امت دو مصیبت وارد شده است که نمی دانم به کدام یک از آن دو بی تاب تر باشم. و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «آنچه را که قریش از اذیت و رنج بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت مرگ ابی طالب است، زیرا آن ها بعد از مرگ وی بر آزار  من افزودند.»

ابوالفضل صالح صدر            

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

سیره صحیح پیامبر اعظم صلی الله علیه واله، علامه سیدجعفر مرتضی عاملی.

دائرة المعارف صحابه پیامبر اعظم صلی الله علیه واله، پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.