تبیان، دستیار زندگی
نویسنده: آدام بورسوا (1) در حال حاضر، خانواده‌های سنتی بر لبه پرتگاه اضمحلال قرار گرفته‌اند. به عنوان واقعیتی که شدت این بحران را توضیح می‌دهد و البته خود عاملی در ایجاد این بحران است، می‌توان به این نکته اشاره کرد که در هم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بحران اخلاقی آمریکا (قسمت دوم)


نویسنده: آدام بورسوا (1)

در حال حاضر، خانواده‌های سنتی بر لبه پرتگاه اضمحلال قرار گرفته‌اند. به عنوان واقعیتی که شدت این بحران را توضیح می‌دهد و البته خود عاملی در ایجاد این بحران است، می‌توان به این نکته اشاره کرد که در همه تحقیقات اجتماعی صورت گرفته در کالیفرنیا و تگزاس که به صورت متن منتشر شده‌اند، هیچ ارجاعی به ازدواج به عنوان راهی برای زندگی مشترک وجود ندارد. این بدان معنی است که اصلاً برای ازدواج اهمیتی قائل نشده‌اند؛ حال آن که ازدواج باید مبنای زندگی مشترک و خانوادگی قرار گیرد، چرا که ساختاری مستحکم‌تر و قابل اعتمادتر نسبت به روش‌های جدید زندگی مشترک ایجاد می‌کند.خانواده‌های امروزی که بدون ازدواج ایجاد می‌شوند، منبع و ریشه قوی برای شکل‌دهی به فرزندان ندارند و نمی‌توانند وجدان اخلاقی کودک را به خوبی شکل دهند. این خانواده‌ها رو به متلاشی شدن و اضمحلال هستند. جوکی که اکنون در آمریکا در این زمینه مطرح است، به خوبی گویای این امر است. این طنز که به صورت معما مطرح می‌شود، به این صورت است که می‌پرسد: آیا می‌‌‌دانی چگونه می‌توان تعداد افراد طلاق گرفته از هم را در آمریکا تعیین کرد؟ ... تعداد افراد ازدواج کرده را به دست آورده و آن را بر یک تقسیم کن...!!

وضعیت آزاردهنده‌ای که خانواده‌های فعلی ما دارای ساختار مناسب نیستند. امروز 32 درصد از بچه‌ها نامشروع به دنیا می‌آیند، در حالی که در سال 1970 ، این تعداد 11 درصد بود. خانواده‌های تک والدی همواره یک معضل نیستند، اما در این خانواده‌ها، پدر یا مادر به تنهایی، باید همه وقت خود را به کودکان اختصاص دهد و در اکثر موارد، چنین کاری برای او ممکن نیست. این پدر یا مادر آن قدر نگران تأمین مالی خانواده و دیگر مشکلات است که نمی‌تواند خود را کاملاً وقف فرزند کند.

ما باید رسانه‌هایی را که فرزندانمان در معرض آن قرار دارند، قانونمند و سانسور کنیم. سانسور باید تا حدی ادامه یابد که مطمئن شویم، هیچ برنامه تلویزیونی و هیچ آوازی از رادیو، انحراف را تبلیغ نمی‌کند.

در گذشته، وقتی خانواده‌ها فرزنددار می‌شدند، یکی از والدین خود را کاملاً به بچه‌ها اختصاص می‌داد و دیگری برای کار به بیرون می‌رفت. به همین دلیل، همیشه یک نفر مراقب آنچه بچه‌ها می‌آموختند، بود. حال آنکه در خانواده‌های تک والدی این امر ناممکن و یا غیر عملی است. علاوه بر این، خانواده‌هایی که پدر و مادر، هر دو در آن کار می‌کنند نیز همین مشکل را دارند.

راه حل این مشکل این است که هیچ یک از پدر و مادر به تنهایی مسئولیت فرزند را بر عهده نگیرند و خانواده تک والدی وجود نداشته باشد. برای حل این معضل، باید فرزنددار شدن خارج از چارچوب امن خانواده ممنوع شود. همچنین خانواده‌هایی که توان مالی حمایت از فرزند و اختصاص وقت کافی به او را ندارند، از فرزنددار شدن خودداری کنند.

البته این بدان معنی نیست که فقط پولدارها باید فرزنددار شوند و یا فقط آنهایی حق تولید مثل دارند که می‌توانند مراقبت دائمی برای بچه خود فراهم کنند، بلکه صحیح آن است که برنامه‌ریزی بهتری برای خانواده‌ها صورت گیرد و ابتدا همه برنامه‌ریزی‌ها از لحاظ اقتصادی و مراقبت از کودک انجام شود و آن‌گاه که مطمئن شدیم، ساختار خانوادگی مستحکم و خوبی برای تربیت و آموزش کودک وجود دارد، فرزنددار شویم، فرزندی که دارای این چنین خانواده‌ای باشد، به گونه‌ای بزرگ می‌شود که فرق میان درست و غلط را می‌فهمد و اغلب از نظام خوبی بهره‌مند است.


در این‌جا می‌توان این سوال را مطرح کرد که ساختار مستحکم خانوادگی چیست؟

ساختار مذکور هنگامی فراهم می‌شود که حداقل یکی از والدین مراقبت و تربیت کودکان را بر عهده گیرد و مطمئن شود که کودک به نحو صحیحی تربیت می‌شود. چنین ساختاری شامل بسیاری از خانواده‌های مدرن نمی‌شود و چون این خانواده‌های مدرن در تربیت دائمی فرزندان خود و آموزش اخلاقی آن‌ها نمی‌کوشند، پس در اضمحلال اخلاقی جامعه ما نقش دارند.

سومین عامل فرو پاشی اخلاقی ما رسانه‌های غیر‌اخلاقی و مزخرف هستند. این امر شامل فیلم‌ها و موسیقی‌هایی است که در آن هرزگی فکری و گویشی به نحوی وحشیانه وجود دارد. وحشیانه اصطلاحی ناراحت‌کننده است، اما رسانه‌ها به راستی گرفتار سَبُعیت هستند. هنگامی که کودکان ما به موسیقی‌ای گوش می‌کنند که از کشتن و روابط جنسی نامشروع تجلیل می‌کند، این رسانه وحشیانه است.

فرزندان ما در معرض تلویزیونی که می‌بینند و موسیقی‌ای که می‌شنوند، هستند و هیچ کس به فکر این نیست که با این دریافت‌ها، عکس‌العمل و خروجی کودکان ما چه خواهد بود. کودکان ما به طور مداوم دریافت کننده هرزگی‌های رسانه‌ها هستند.

متذکر شدیم که با وجود این عوامل از جمله رسانه‌ها، اگر شرایط و رویکردهای خود را تغییر ندهیم، نتیجه‌ای جز فروپاشی نخواهیم داشت. اما اکنون باید گفت که خود رسانه‌ها را هم باید تغییر داد. وقتی که ما به رسانه‌ها‌یمان اجازه می‌دهیم که چنین موسیقی‌هایی را پخش کنند و به تلویزیون اجازه می‌دهیم که کشتار و هرزگی جنسی را تبلیغ کند، فرزندان ما فکر خواهند کرد که از نظر ما چنین چیزها و رفتارهایی پذیرفتنی است.

ما باید رسانه‌هایی را که فرزندانمان در معرض آن قرار دارند، قانونمند و سانسور کنیم. سانسور باید تا حدی ادامه یابد که مطمئن شویم، هیچ برنامه تلویزیونی و هیچ آوازی از رادیو، انحراف را تبلیغ نمی‌کند. اگر به این رویکرد برسیم که این مزخرفات ضرورتی ندارند، آن‌گاه می‌توانیم خود را قانونمند سازیم، اما تا آن زمان که به این نتیجه نرسیده‌ایم، باید به شدت به واسطه حکومت قانونمند شویم.

مخالفان معتقدند که سانسور، خلاقیت هنری را از میان می‌برد؛ اما به نظر من، این خلاقیت هنری نیست که در مورد کشتن انسان‌ها آواز بخوانیم- همان گونه که بسیاری از خوانندگان پاپ گروه رپ این را موضوع آوازهای خود قرار داده‌اند- این هم سوالی جدی است که آیا خوانندگی در مورد سکس و روابط نامشروع جنسی، تفکری خلاقانه است؟ سانسور صرفاً چیزهایی را که باید جلوگیری شوند، متوقف می‌کند و به هر خلاقیت هنری تا جایی که به اخلاقیات صدمه نزند، اجازه بروز می‌دهد. ما باید صنایع تفریح و سرگرمی خود را به مسئولیت‌پذیری بیشتر ملزم کنیم.

هرج و مرج اخلاقی موجود در وضعیت فعلی ایالات متحده یکی از عواملی مشکل زای فعلی است که به بسیاری دیگر از معضلات اجتماعی مرتبط است. عوامل این هرج و مرج اخلاقی قابل برطرف کردن هستند و اگر ما خواهان رشد تمدن خود هستیم، باید این وضعیت را تغییر دهیم. خانواده‌های ما اکنون هدایت و ساختار اخلاقی را که در گذشته فراهم می‌کردند، ایجاد نمی‌کنند. این امر یک معضل است که می‌توان آن را با ترویج مسئولیت‌پذیری جنسی و برنامه‌ریزی بهتر خانوادگی حل کرد. رسانه‌های ما نه تنها به نمایشگاه زشت‌ترین خصوصیات اخلاقی تبدیل شده‌اند، بلکه خود در بزرگ کردن این معضلات نقش اساسی دارند. این امر حقیقتی اثبات شده است که رسانه‌های ما با پخش بی‌پروای مسائل غیراخلاقی، در ترویج عدم پای بندی به اخلاقیات نقش دارند.

اگر رسانه‌ها خود نمی‌توانند خودشان را قانونمند کنند، پس باید آنها را به نحوی سانسور کرد که همه مطالب مضرّ اخلاقی ممنوع شوند، اما مهم‌تر از همه این است که ما باید رویکردهای خود را تغییر دهیم. در حال حاضر، ما در برابر مسائل غیراخلاقی دچار تساهل و رواداری شده‌ایم، حتی اگر ما خود انسانی غیراخلاقی نباشیم، اما پذیرفته‌ایم که این امور بدون اعتراض ما صورت بگیرد ما در شرایطی این صدمات را پذیرفته‌ایم که این روند انحراف می‌رود تا به آشوبی بزرگ تبدیل شود. شالوده‌های اخلاقی جامعه ما به ‌گونه‌ای است که تمدن و بهبود فرهنگی ما را در کنار هم دارد. ما باید از این شالوده‌های اخلاقی محافظت کنیم؛ و گرنه باید منتظر عواقب هرج و مرج اخلاقی که در حال به وجود آمدن است باشیم.شما هم به خود زحمت بدهید و سعی کنید که رویکرد خود را از رویکرد تساهل محور آسیب‌زا به رویکرد آرمانی طالب قدرت و استحکام تغییر دهید.

منبع: مکاتبه و اندیشه – جلد 20


پی‌نوشت‌:

1- ADAM BURSUA فارغ التحصیل رشته بیولوژی در ایالت ایلی نویز آمریکا و محقق در زمینه مسائل اجتماعی.


لینک مطالب مرتبط:

عصر اسطوره گرایی غرب و عناصر حاکم بر آن

غرب دنیای یکپارچه فاسدی نیست

نگرشی به بحران معنویت حاکم بر غرب

چرا باید غرب را شناخت؟

توهماتی برای تبعیض حقوقی

انسان‌های درجه‌ یك ، انسانهای درجه ؟!

گذار از سیطره سكولاریسم

آزادى ...

ظهور پوزیتیویست‌های افراطی