تبیان، دستیار زندگی
را شکار کرده بود، جلوی قورباغه سبز گذاشت و گفت: - خوب، نگفتی تو برای چی به اینجا آمده ای؟ قورباغه سبز گفت: - می خواستم ببینم آب این رودخانه به کجا می رسد؟ قورباغه پیر گفت: - حالا که دیدی به کجا می رسد. قورباغه سبز گفت: - حالا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قورباغه پیر قبلاً کرمی را شکار کرده بود، جلوی قورباغه سبز گذاشت و گفت:

- خوب، نگفتی تو برای چی به اینجا آمده ای؟

قورباغه سبز گفت:

- می خواستم ببینم آب این رودخانه به کجا می رسد؟

قورباغه پیر گفت:

- حالا که دیدی به کجا می رسد.

قورباغه سبز گفت:

- حالا فهمیدم که به دریا می رسد ولی می خواستم بدانم چطور دوباره بالای آن کوه می رود.

قورباغه پیر گفت:

- خورشید خانم بهش کمک می کند.

قورباغه سبز با تعجب گفت:

- چطوری؟

قورباغه پیر گفت:

- خورشید خانم با نورش به آب گرما می دهد و این گرما آب را بخار می کند، آب که بخار شد، بالا می رود و آن بالا چون هوا سرد است ابر می شود.

قورباغه سبز پرسید:

- خوب ابر چه می شود؟

قورباغه پیر گفت:

- ابر هم باران می شود و به دریا می ریزد. اگر هم هوا خیلی سرد شود برف می شود و می ریزد روی کوهها یا این طرف و آنطرف.

قورباغه سبز که از شنیدن این حرفها خیلی خوشحال شده بود، گفت:

- خوب بعد چه می شود؟