تبیان، دستیار زندگی
فرشتگان آسمانی مست از زلالی و پاكی آن‌ها، ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در حریم یار / باغ سبز ایمان


آهای فرشته كوچك، حال تو بزرگ می‌شوی و دلت در انتظار توشه‌های ایمان و معنویت است و پیشوایت حضرت رضا(ع) را ضامن قرار دادی كه دلت هیچ‌گاه شورزار و مرداب كاهلی نگردد.


در صبح پاییزی بیست‌وششم آذرماه همراه با گروهی از زائران علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در جلوی درب ورودی طبرسی می‌ایستم و اذن دخول را زمزمه می‌كنم.

در حریم یار / باغ سبز ایمان

صدای مداحی و عزاداری از پشت سرمان به گوش می‌رسد كه تمام فضای اطراف را پر كرده است. هیئتی از دوستداران و ولایتمداران اهل‌بیت(ع) هستند كه برای عرض ارادت به ثامن‌الحجج(ع) به اینجا آمده‌اند. آمده‌اند تا شهادت مرد بزرگ و حماسه‌آفرین عاشورا را به علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) تسلیت عرض نمایند. مردی در میان هیئت بلندگویی در دست گرفته است و با صدایی گرم و نالان مداحی می‌كند و هیئتی از جوانان با پیراهن‌های سیاه با دست‌های عاشق خود بر سینه‌هایشان می‌كوبند و با قلب عاشق خود نوای یا‌حسین را زمزمه می‌كنند. دو جوان در میان هیئت با طبل‌هایی كه بر شانه بسته‌اند گروه را همراهی می‌كنند و با عشقی هرچه تمام‌تر برطبل‌ها می‌كوبند و گویی زمین و زمان از هیبت صدای آن‌ها به لرزه می‌افتد. هیئت به جلوی در ورودی می‌رسد بر روی زمین می‌نشینند و با صدای بلند فریاد می‌زنند:

السلام ای شهید خراسان ای پناه همه بی‌پناهان

با دلی مالامال از عشق حسین(ع) وارد حرم می‌شوم. به سمت صحن قدس حركت می‌كنم. هوای سرد پاییزی با قطرات باران بر صحن و سرای حرم می‌وزد. در صحن قدس جز یك پیرمرد و یك جوان كه در حال خروج هستند كسی دیده نمی‌شود و به ‌راحتی می‌توان نماد قدس را از هر زاویه به تماشا ایستاد. از صحن قدس به سوی صحن انقلاب می‌روم. فرش‌های داخل صحن جمع شده‌اند. خادمینی به پهن‌كردن كفپوش‌هایی بر سنگ‎‌فرش‌ها مشغول هستند تا رفت‌آمد زائرین راحت‌تر شود. دور تا دور سقاخانه مشتاقانی را می‌بینم كه برای نوشیدن جرعه‌ای آب ایستاده‌اند.

صدایی از جلوی پنجره فولاد شنیده می‌شود كه گوش‌هایم را نوازش می‌دهد. نزدیك می‌شوم، گروهی از دختران كوچك را می‌بینم كه با چادرانی سپید به سپیدی دل‌هاشان در جلوی پنجره فولاد، زیارت امام رضا(ع) را با صدای كودكانه‌شان كه آن‌قدر بلند بود كه گوش فلك را كَر می‌كرد، می‌خواندند. گویی فرشتگان زمینی بودند كه فارغ از هیاهوی دور و اطراف ارتباطی قلبی و دلی با آن‌سوی پنجره فولاد برقرار كرده بودند و روزنه‌های عشق و ایمان لحظه به لحظه در دل‌های سپیدشان بارور می‌شد. انگار مهتاب روشنی‌اش را از چهره‌ها و دل‌های سپید آن‌ها وام گرفته بود. هر كدام با سجاده‌ای در دست گویی به باغ سبز ایمان وارد می‌شدند و فرشتگان آسمانی مست از زلالی و پاكی آن‌ها، بال‌هایشان را می‌گشودند تا سایبان آرامش فرشتگان زمینی باشد.

باد می‌وزد، شفافی و پاكی كودكان گل‌های نیایش را در وجودشان بزرگ و بزرگ‌تر می‌كند. دستان كوچكشان گره‌های تاریكی و ظلمت را می‌گشاید. رگ‌هایشان را آیه‌های قرآن پر می‌كند. آهای فرشته كوچك، حال تو بزرگ می‌شوی و دلت در انتظار توشه‌های ایمان و معنویت است و پیشوایت حضرت رضا(ع) را ضامن قرار دادی كه دلت هیچ‌گاه شورزار و مرداب كاهلی نگردد.


بخش حریم رضوی با همکاری آستان قدس رضوی