درک زنده از قرآن
اشاره:
چگونگی آفرینش آدم، از دیرباز مورد توجّه دانشمندان بوده و تاکنون دو نظریّه عمده، در این باره ابراز شده است:
1. نظریّه ثبوت صفات گونهها و انواع و خلقت مستقل (فیکسیسم Fixism)؛
2. نظریّه تحوّل انواع و تغییر تدریجی صفات گونهها و پیوستگی نسلی جانداران و تکاملی بودن حیات آنها (ترانسفورمیسم Transformism). دانشمندان اسلامی نیز با الهام از قرآن، در اینباره بحث و گفت و گو کردهاند و هر یک از دو نظریّه پیش گفته، در میان آنان طرفدارانی دارد و به آیاتی از قرآن برای اثبات هر یک از آن دو استدلال شده است.
شایان ذکر است که اعتقاد به نظریّه تکامل، به هیچ وجه به معنای انکار صانع و عدم توجّه به خدا و دین نبوده و با اعتقاد به ربوبیّت خداوند تباینی ندارد؛ زیرا تحوّلِ چیزی به چیز دیگر در جهان (خواه در انواع و یا هر چیز دیگر) نشان دهنده نظام متقن طبیعت است که به قدرت خداوند حکیم طرّاحی شده است. داروین خود نیز تصریح میکند که در عین قبول تکاملِ انواع، خداپرست است و اصولاً بدون قبول خدا نمیتوان تکامل را توجیه کرد.
استاد فقید، محمد مهدی فولادوند در کتاب قرآنشناسی، نوشتاری در باب این فرضیه با عنوان "درک زنده از قرآن"، دارد که عیناً در زیر میآید:
از خود میپرسیم این زمین و اختران و آفتاب و ماه چگونه پدید آمدهاند و نخستین انسان چه وقت بر روی کره خاک به وجود آمده است؟ شناخت این مسائل فرع آگاهی است از علوم زیست شناسی و مردم شناسی و شیمی و ستاره شناسی و شیمی عضوی و زمین شناسی و جنین شناسی و کالبد شناسی و غیره...
یکی از اشخاصی که دربارهی مبدأ حیات تحقیق و آراء او غوغا به پا کرده چارلزداروین انگلیسی است.
داروین در سفینهیی به نام «بیگل» به مسافرت در دریاها و اکناف عالم پرداخت ونمونههایی از گیاهها گرد آوری و در احوال حیوانات گوناگون به مطالعه و مقایسه پرداخت. نخستین امری که نظر داروین را جلب کرد سازگاری گیاهها و حیوانات با محیط و متناسب شدن با آن بود.
اسکیموها که در نزدیکیهای مناطق قطبی به سر میبرند پیه بدنشان-مانند ماهیهای همان مناطق-زیاد است. خرسهای آنجا نیز پوستینهای پر پشمی دارند و حال آنکه همان موجودات در جاهای بسیار گرم سیاه و لاغرند.
مارمولکها-و برخی از انواع موشهایی-که در اعماق غارهای تار زندگی میکنند کورند ولی در بیابانهای گرم چشمهای تیز بینی دارند و رنگها را به خوبی تشخیص میدهند.
دهان جانوران بر حسب وظیفهیی که ایفا میکنند متفاوت است:گاهی خنجری و بسیار تیز و گاه منقاری و گاهی چنگکدار و زمانی-مانند مگس-دارای خرطوم یا چون پشه سوزن دارند. برخی کرمها-چون کرم معده یا زالو به جدار معده یا پوست میچسبند.
آیا حیوانات همه از اصل واحدی سرچشمه گرفته و بعد هر یک-بر حسب ظروف و محیط-به گونه و شکلی در آمده و بر اساس نیازهای جدید با محیط تازه خود را تطبیق دادهاند؟ آنهایی که روی زمین زندگی میکرده به پا نیاز داشتهاند و آنهایی که در آب زندگی میکردهاند آلت شنا در آنها پدید آمده و آنها که در هوا به پرواز در آمدهاند اطراف بدن آنها به دو بال تبدیل شده است.
اسلام کتاب ریاضی یا فیزیک نیست و اگر گریزی به دانشهای دیگر میزند-برق آسا و رمزی یا در لباس استعاره و مجاز-به قصد بر انگیختن توجه مردم است.
کالبد شکافی نشان میدهد که در مارهای بزرگ دو پای بسیار کوچک زیر هیکل درشت آنها پنهان است.
ماهیهایی که بر روی زمین راه میروند و ریه دارند معلوم میشود که آلات شنایآنها، تدریجاً تبدیل به شش شده است.
چهار بال کوچک ماهیها در اطراف بدن آنها تبدیل به چهار پارو برای شنا در آبشده است.
عدد انگشتان دست و پا، چه نزد بوزینگان، چه موش، چه مارمولک چه خفاش پنج است.
دوران خون و کار قلب پیش ماهی و موش و میمون و خفاش و انسان یکسان است و قلب دارای چهار حفره است همان گونه که دستگاه عصبی نیز در آنها شبیه یکدیگر است.
دستگاه عضلانی-با تفاوتهای ناچیزی-مانند دستگاه تناسلی و وجود تخمدان و کانال آن در حیوانات مشابهت چشمگیری با همدیگر دارند.
دوران حمل در انسان نه ماه، در میمون نه ماه و در ماهیها نه ماه است. مدت شیرخوارگی دو سال است.
استخوانهای گردن در انسان هفت و در زرافه-با وجود درازی گردن-هفت و در خارپشت نیز هفت است.
در تحول و تطور جنین در رحم مادر نیز مراحلی مشهود است که ما را به یاد ماهی و در مرحلهی بعد به مو در آوردن میمون میاندازد.
از پیگیری این ملاحظات داروین به این فکر میافتد که لا محاله باید تمام موجودات و حیوانات مبدأ واحدی داشته باشند. در نتیجه وی چنین میپندارد که دست هدایتگری در بیرون وجود ندارد و انگیزههای درونی است که منشأ تغییر و تطور موجوداتمیگردد.
درست است که میان موجودات پیوندها و مشابهتهایی وجود دارد ولی انکار دست خارجی و مداخله مدیر و مدبّر حکیم خالی از ساده اندیشی نیست.
از خود میپرسیم چطور شد که از جنس خر نوع اسب بیرون آمد و حال آنکه الاغ از اسب مقاومتر و سر سختتر است همان طور که غزال از بز کوهی ناتوانتر و ظریفتر و پروانه رنگین از زنبور درشت بیمروت ضعیفتر و کبوتر و قمری و طاووس و انواع پرندگان رنگین بال از شاهباز و عقاب و کرکس ظریفتر و نحیفترند.
پس آیا نمیتوان گفت که قانون «بقای اصلح» همه چیز را تفسیر نمیکند بلکه باید به قانون «بقای اجمل» هم اعتقاد پیدا کرد.
چرا بسیاری از جانوران جفت زیباتر بر میگزینند. اینجا پای یک ارزش زیبا شناسی در کار است نه صرفاً نیاز زیستی. آفرینندهی این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود خود بزرگترین هنرمندان است: آثار هنری او را ما از برگ درختان سبز گرفته تا گلهای رنگین و پروانگان خوش خط و خال و بال زیبای طاووس همه جا مشاهده میکنیم.
راستی را که ما در برابر برخی از درختان صحرایی مبهوت میمانیم چرا که بذر کوچک و بالدار آنها فرسنگها پرواز میکند تا به جایی برسد که اندک آبی بیابد.
یا برخی از انواع پشه در میان کیسههای هوایی بر روی آبگیرها تخمگذاری میکنند تا نوزاد آنها در آب خفه نشوند.
البته آیین فکری داروین نمیتواند این همه حکمت و ریزه کاری و مآل اندیشی را توجیه و تفسیر کند.
اگر آدم ساده اندیشی انواع گاری و درشکه و اتومبیل و موتور دیزل و قطار راه آهن را ببیند و بگوید بعضی از اینها دنبالهی تطور بعض دیگر است و دلیل هم اقامه کند و بگوید مگر نمیبینید که ماده و مصالح مشترک همهی آنها آهن و چوب و چرم است و همهی آنها دارای بدنه و چرخند یا ماده سوختی آنها یکسان است...! تنها کور دلی یا عناد است که نمیخواهد در پس این همه اختراعات دست سازندهیی را تماشا کند.
پس تنها با «تنازع بقا» و «بقای اصلح» و اکتفا به انگیزههای درونی نمیتوان سازندهی مدیر و مدبّر را انکار کرد.
آنچه روشن است زندگی از «آب» آغاز شده یعنی در آبهایمتعفن مردابها تدریجاً نوعی تخمیر و فعل و انفعالات به وجود آمده و از ترکیب آب ولای پرتوپلاسم پدیدار شده است.
اما چگونه؟ نمیدانیم! در پیدایش کرات و ماه و خورشید نیز علمای کیهان شناس اعتقاد دارند که کهکشانها از دود و بخارهای سوزان بر آمده و به تدریج آنچه هسته بوده و فشردهتر در مرکز و آنچهتکاثف آن کمتر بوده برگرد آن شروع به دوران کرده و خورشید و سیارات و اقمار را به وجود آوردهاند.
این بود دانش ما، با بیانی ساده و مختصر ولی حالا ببینیم پیامبر امّی و یتیمی که ناخوانده قرآن درست، در چهارده قرن پیش-و بیخبر از علوم جدید از قبیل زیست شناسی و زمین شناسی و شیمی و جنین شناسی و مردم شناسی، چه دیدی ارایه داده است.
اسلام کتاب ریاضی یا فیزیک نیست و اگر گریزی به دانشهای دیگر میزند-برق آسا و رمزی یا در لباس استعاره و مجاز-به قصد بر انگیختن توجه مردم است.
طبیعی است که دانشهای زمان پیامبر کفایت نمیکرده است که معنا و عمق آن اشارات را دریابند ولی به تدریج «زمان» پرده از روی بسیاری از آن اسرار برگرفته است:
بزودی ما آیات[یعنی نشانههای متقاعد کننده] ی خود را هم در آفاق[یعنیاکناف عالم] و هم در نفوس ایشان بدیشان خواهیم نمود تا بریشان روشن گردد که او به راستی حق است. (فصّلت” 53”/)در مورد آیات متشابهات قرآنی فرماید:
وَ مٰا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اَللّٰهُ:تأویل آنها را کسی جز خدا نمیداند. (آل عمران”7”/)و نیز فرماید:
آن گاه بر ماست که قرآن را توضیح دهیم. (قیامت”19”/) که آیه ناظر به اعصار آینده است.
اینک ببینیم قرآن دربارهی آغاز آفرینش چه میگوید:
«ثُمَّ اِسْتَویٰ إِلَی اَلسَّمٰاءِ وَ هِیَ دُخٰان» :آن گاه آهنگ آسمان کرد و آن دودی بود.
(فصّلت”11”/)یعنی مبدأ خورشید و سیارات همه چیزی دود آسا بوده است.
شب را بر روز فرو میپیچد و روز را بر شب فرو میپیچد. (زمر”5”/)این آیه را وقتی میتوانیم درست توجیه و تفسیر کنیم که قایل به کرویت زمین باشیم و گردش آن را-در حالی که نیمی از آن تاریکی و نیمی همواره روشن است-بپذیریم.
و منزلهایی برای ماه معین کردهایم تا آنکه چون شاخک خشکیده خرما باز گردد. (یاسین”39”/)تشبیه هلال به شاخهی خشکیدهی خرما بسیار پر معناست زیرا در کرهی ماه نیز نهسبزهیی است، نه آبی و نه آثار زندگانی...
نه خورشید را سزد که با ماه درگیر شود؛ و نه شب بر روز پیشی جوید و هر کدام در مداری[جداگانه] شناورند. (یاسین”4 ”/)قرآن فضا را چون فراخنایی که از آن راههای گوناگون میگذرد ترسیم میکند:
«وَ اَلسَّمٰاءِ ذٰاتِ اَلْحُبُک» :و پس از آن زمین را در حال غلتانیدن گسترد.
(ذاریات”7”/)و نیز در آیهی پر مغز دیگری-که بر خلاف پندار مفسّران قدیمی ارتباطی به روز رستاخیز ندارد-زمین را در حال حرکت رقم میزند:
و کوهها را ساکن میپنداری و حال آنکه آنها ابر آسا در حرکتند! (نمل”88”/)این امر صرفاً بیان یک حقیقت علمی است که هم اکنون نیز صادق است وگرنه اگر خدا میخواست وضع کوهها را در روز قیامت ترسیم کند به گونهیی دیگر توضیح میداد چنان که در سورهی، طه”1 ظ 5”/ فرمود:
و دربارهی کوهها از تو میپرسند بگو:پروردگارم آنها را یک سر ریز ریز خواهد کرد! (طه”1 5”/)پس آن آیه ابداً ارتباطی به آیهی فوقالذکر ندارد. همچنان که در مورد آبهای زیر زمینی فرماید:
مگر ندیدهای که خدا از آسمان بارشی فرو آورد پس آن را در چشمههایی که در [طبقات زیرین] زمین است رشته رشته روان کرد؟ (زمر”21”/)آن گاه یادی از مبدأ زندگی میکند:
«وَ جَعَلْنٰا مِنَ اَلْمٰاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَی» و هر چیز زندهیی را از مبدأ آب پدید آوردیم. (انبیاء”3 ظ ”/)و خدا هر جنبدهیی را از آب آفرید. (نور”45”/)آیا به آن کس که تو را از خاک نرم خلق کرد کافر شدی!؟ (کهف”37”/)و چون پروردگارت فرشتگان را گفت من در کار خلقت بشری هستم از گل رستی از [مبدأ] لایی بویناک. ”1”(حجر 28/)قرآن گاه آغاز آفرینش را از آب و زمانی از «تراب» (خاک زراعتی) و هنگامی از «طین» یا از «لای بدبو» میداند که با اکتشافات علمی سازگار است.
و در سورهی اعراف میخوانیم:
و در حقیقت ما شما را خلق کردیم، آنگاه به شما صورت[مناسب] دادیم پس فرشتگان را گفتیم به آدم سجده کنید:جز ابلیس که از شمار سجده کنندگان نبود [همه] سجده کردند. (اعراف”19”/)از این آیه میتوان خلقت مرحله بندی شدهی نوع انسان را استنباط کرد و مراد از روزیا «یوم» چنان که از برخی آیات قرآن مستفاد میشود گاه هزار سال و زمانی پنجاه هزار سال است. ”2”
«وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوٰاراً» :خدا شما را در طی اطوار مختلف آفرید. (نوح”14”/) «هَلْ أَتیٰ عَلَی اَلْإِنْسٰانِ حِینٌ مِنَ اَلدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» آیا انسان را آن دم از روزگار یاد آید که چیزی در خور یاد کرد نبود؟ (انسان”1”/) «وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ طٰائِرٍ یَطِیرُ بِجَنٰاحَیْهِ إِلاّٰ أُمَمٌ أَمْثٰالُکُم» و هیچ جنبندهیی در زمین و هیچ پرندهیی که با دو بال خود میپرد نیست؛ مگر آنکه آنها نیز مانند شما جماعتهایی میباشند! (انعام”38”/)
مراد از «حماء مسنون»، گل بدبوی تخمیر یافته است.
رک حج”47”/ و معارج”4”/.
بدین ترتیب خدا تمام اصناف جانوران را با انسان پیوند میدهد.
«یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهٰاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمٰاتٍ ثَلاٰث» شما را در شکمهای مادرانتان میآفریند، آفرینشی از پس آفرینش دیگر، درتاریکیهای سهگانه. (زمر”6”/)مراد از تاریکیهای سهگانه، تاریکی داخل مشیمه و رحم و شکم است. چگونه پیامبر اسلام در چهارده قرن پیش-که هنوز دانش زمان نیز اقتضا نمیکرده-از این امر آگاه شده است؟ آیا بر حسب تصادف یا القاء ناخودآگاه بوده؟ ولی اطلاعاتی که قرآن به ما میدهد یکی دو تا نیست که بر تصادف حمل کنیم.
اینک باید توجه کنیم که همین انسان که از «رحم زمین» بیرون میآید-و طبعامعروض هزار و یک بلا و دستخوش پیری و بیماری است-پس از اینکه از «شیطان» فریب میخورد رستگاری خود را در اطاعت از نوامیس الاهی مییابد و رو به مبدأ عالم میکند و میکوشد تا، به پیروی از پیامبران، به «انسان آرمانی» نزدیک شود، و چون «آدمزمینی» در «اسفلالسافلین» مادهی تاریک سقوط نکند.
«یٰا أَیُّهَا اَلْإِنْسٰانُ إِنَّکَ کٰادِحٌ إِلیٰ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاٰقِیه» راستی را که ای انسان تو به سوی پروردگارت تلاش کنندهیی، با تلاشی هر چه تمامتر، و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد. (انشقاق”6”/)و از آنجا که مثال اعلی به خدا تعلق دارد، آدمی باید همواره کوشا باشد که از «عالم ملک» به سوی «عالم ملکوت» خیر بردارد تا سرانجام کمال خود را احراز کند. چرا که عهد الست بر این رفته.
و چون پروردگارت از اعقاب و زاد و رود فرزندان آدم[پیمان فطری] گرفت و خود آنها را بر خودشان به گواهی واداشت که «آیا من پروردگار شما نیستم!؟»پاسخ دادند: «چرا گواهی دادیم»، تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این[امر] غافل بودیم یا مبادا بگویید:جز این نبوده که پدران ما از دیر باز شرک ورزیده بودند و ما هم زاد ورود [آنها] از پی ایشان بودیم! آیا ما را به[کیفر] آنچه هرزه کاران انجام دادهاند هلاک میکنی؟ و این گونه آیات خود را به تفضیل باز مینماییم و امید که آنها [به سوی حق] باز گردند. (اعراف”172”/-”174”)
به دنبال این آیه و مۆید همین معنا، میفرماید:
و چون خداوند از پیامآوران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم سپس شما را فرستادهیی آمد که آنچه را پیش شماست تصدیق کرد، البته به اوایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید! فرمود: «آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟»پاسخ دادند: «اقرار کردیم!»فرمود:پس گواه باشید و من با شما از گواهانم. (انعام”162”/-”163”)بدین ترتیب آدمی با رنج و تلاش برای عروج به جهان برین و رهیدن از آلودگیهای زمین در برابر پروردگار جهان، اسلام یا تسلیم را بر میگزیند زیرا که رستگاری همه در این تمکین است:
«قُلْ إِنَّ صَلاٰتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیٰایَ وَ مَمٰاتِی لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ `لاٰ شَرِیکَ لَهُ وَ بِذٰلِکَأُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ اَلْمُسْلِمِین» بگو در حقیقت نماز من و آداب[دینی] من و زندگی من و مرگ من[همه] برای خدا، پروردگار جهانهاست، و من بر این[کار] دستور یافتهام و من نخستین مسلمانانم. (انعام”162”/)
منبع: قرآن شناسی
نویسنده:فولادوند، محمد مهدی