شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1239
  • چهارشنبه 1391/9/29
  • تاريخ :

افسون قرآن‌

آنچه می‏خوانید برگردان رساله "التصویر الفنی فی القران" تالیف سید قطب است که به قلم قرآن‏پژوه و مترجم بنام معاصر، مرحو دکتر محمد مهدی فولادوند، به فارسی روان برگردانده شده است.


افسون قرآن آنچه می‌خوانید برگردان رساله «التصویر الفنی فی القران» تألیف سید قطب است که به قلم قرآن‌پژوه و مترجم بنام معاصر، مرحوم دکتر محمد مهدی فولادوند، به فارسی روان برگردانده شده است.

از همان لحظه‌ی نخستین قرآن عرب را مسحور کرد چه آنهایی که خداوند سینه‌شان را برای پذیرش اسلام گشاده و چه آنهایی که بر دیده‌شان پرده‌یی افکنده بود. اگر از عده‌ی انگشت شماری که شخصیت محمّد (ص) انگیزه‌ی اصلی ایمان آن‌ها بود صرف نظر کنیم، نظیر:همسر وی خدیجه و دوست وفادارش ابوبکر و پسر عمویش علی (ع) و غلامش زید و چند تن دیگر، به خوبی مشاهده می‌کنیم که در روزگاری که محمّد (ص) کرّوفّری و اسلام قدرت دفاعی از خود نداشت، قرآن انگیزه‌ی اصلی گرویدن یا یکی از عوامل قطعی ایمان مسلمانان در نخستین روزهای دعوت آن‌ها به اسلام به شمار می‌رفت.

قران

داستان ایمان عمر و اعراض ولید بن مغیرة دو نمونه است از ماجراهای بسیار ایمان و اعراض مردمان و وجه مشترک این اقبال و ادبار در دو مسیر مختلف، باز همان افسون شگرف قرآنی از لحظات نخستین دعوت است یعنی آنچه مۆمن و کافر را به طور یکسان تحت تأثیر قرار داد، همان افسون قرآنی بود.

در مورد ایمان عمر روایات گوناگونی است.

از آن جمله است روایت عطا و مجاهد به نقل از ابن اسحق، از عبد اللّه بن نجیح. طبق این روایت عمر چنین می‌گوید:

3 «نخست دشمن اسلام و مردی می‌گسار بودم و در روزگار جاهلیّت دلباخته‌ی شراب بودم و مجلسی داشتیم که بزرگان قریش در آن گرد می‌آمدند. روزی از خانه بیرون آمدم و در پی همدمان خود می‌گشتم، کسی از آن‌ها را نیافتم. پیش خود گفتم کاش به خانه‌ی فلان می‌فروش می‌رفتم! بدان جا شدم و او را نیافتم. گفتم کاش به کعبه می‌رفتم و برگرد آن هفت یا هفتاد بار طواف می‌کردم! پس به آهنگ طواف به مسجدالحرام در آمدم و به ناگاه فرستاده‌ی خدا را به نماز ایستاده دیدم و چون وی به نماز می‌ایستاد رو به بیت‌المقدس می‌کرد و خانه کعبه را میان خود و شام قرار می‌داد و میان دو رکن (حجر الاسود و یمانی) قرار می‌گرفت. چون او را دیدم با خود گفتم کاش می‌توانستم امشب به گوش باشم تا سخن محمّد (ص) را بشنوم ولی در دلم گذشت که اگر به او نزدیک شوم شاید مایه‌ی ترس او گردد. پس از جانب حجر الاسود در آمدم و خود را در زیر پوشش کعبه نهان کردم به گونه‌یی که میان من و او حایلی جز پوشش خانه‌ی کعبه نبود. چون به قرآن گوش فرا دادم دلم نرم شد و گریستم و اسلام در دلم راه یافت.»

امّا خلاصه‌ی روایت دیگر:

عمر روزی با شمشیر آخته به قصد پیغمبر خدا از خانه بیرون آمد و جمعی از بستگانش در خانه‌یی در صفا اجتماع کرده بودند. که نزدیک به چهل تن زن و مرد بودند.

در میان راه نعیم پسر عبد اللّه با عمر برخورد کرد و از مقصدش پرسید و او را از خاندان عبد مناف بر حذر داشت و او را بر آن داشت تا به خانه‌ی بعضی از بستگان خودش، یعنی دامادش سعید و خواهرش فاطمه زن او، برود که چگونه به ترک دین خود گفته‌اند. پس عمر به خانه‌ی آن‌ها رهسپار شد و در آنجا آوای قرآن خواندن خبّاب را شنید: در را به زور گشود و به دامادش حمله برد و سر خواهرش را به دیوار زد و شکست و آن‌گاه‌ صحیفه‌یی را که قرآن (سوره‌ی طه) در آن نوشته شده بود، پس از داد و فریاد، از آنها گرفت و چون سرآغاز آن را خواند گفت:این چه سخن زیبا و فاخری است! سپس به جانب پیامبر رفت و اسلام آورد. محمّد (ص) به نشانه‌ی اسلام عمر، در میان یاران خود، صدا به تکبیر بلند کرد. ٹ

روایات دیگری هم در باب اسلام آوردن عمر نقل شده که موجبی برای ذکر آنها نیست. ولی در تمام این روایات این نکته مشهود است که او بخشی از قرآن را خواند یا شنید و همان امر سبب اسلام آوردن او شد. شک نیست که عوامل روانی دیگری نیز ممکن است در اسلام آوردن عمر مۆثر بوده ولی آنچه را نمی‌توان انکار کرد همان اثر قطعی سحر قرآنی بر روی او بوده که با حدّت و سرعت او را به سوی اسلام کشانیده است.

اما در مورد اعراض ولید بن مغیرة نیز روایات فراوانی آمده که جوهر آن‌ها چنین است:

ولید اندکی از قرآن را شنید و گویی انعطاف و تمایلی بدان پیدا کرد.

قریش گفتند:به خدا که ولید از دین برگشت و همین امر سبب برگشتن تمام قریش خواهد شد! در نتیجه ابوجهل را پیش او فرستادند تا اشرافیت و غرور او را نوازش دهد و نسب و مال او را به رخش بکشد و ضمناً از او خواهش کند تا درباره‌ی قرآن سخنی که حاکی از نفرت اوست بر زبان راند. ولید گفت:درباره‌ی قرآن چه بگویم؟ به خدا که در میان شما کسی داناتر از من در رجز و فنّ قصیده و حتی اشعار مردم بیابانی نیست و به خدا که آنچه را که او می‌گوید به هیچ یک از این‌ها نمی‌ماند و به خدا سوگند که در گفتارش آن گونه شیرینی و چنان گیرندگی است که همه‌ی اقوال را ما دون خود می‌سازد و بر همه می‌چربد و چیزی فوق آن متصور نیست!

ابوجهل گفت:به خدا تا درباره‌ی قرآن چیزی نگویی قومت خشنود نخواهند شد! گفت پس بگذار تا در این باره بیندیشم. پس از اندیشه گفت:این سخن جز سحری که آموخته می‌شود نیست! مگر نمی‌بینید چگونه میان آدم و خانواده و بردگانش جدایی می‌اندازد؟

از همین روی در قرآن کریم، سوره‌ی مۆثر می‌فرماید:

«إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ...فَقٰالَ:إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ یُۆْثَر» آری، او اندیشید و سنجید، کشته به ادا، چگونه او سنجید! باز هم کشته باد، چگونه او سنجید! آن گاه نظر انداخت، سپس رو ترش کرد و چهره درهم ساخت، آن گاه پشت گرداند و تکبر ورزید و گفت:این [قرآن] بجز سحری که آموخته می‌شود نیست! (18 -24)این بود سخن مردی که از اسلام رو گردانید و تکبر ورزید و به نسب و مال و فرزندانش نازید.

هر چند این گفتار، سخن مۆمن نیست و بهانه تراشی است و سخن الاهی را به سحر تشبیه می‌کند، آن هم سحری که بر آن نمی‌توان غلبه یافت. با این همه این قول بهترین دلیل است بر «سحر قرآن» و جاذبه‌ی آن برای عرب زبانان، تا آنجا که اعتبار آن بیش از سخن مۆمنان است زیرا نه گوینده‌اش برای سکوت خود چاره اندیشی می‌کرده و نه برای اعتراف خود راه گریزی می‌جسته است. در ماجرای برخورد کفر و ایمان با یکدیگردر اینجا یک نقطه‌ی اشتراک می‌توان یافت: «اقرار به سحر قرآن».

دو شخصیت نیرومند عرب در همین وجه اشتراک یا افسون قرآنی به همدیگرمی‌رسند. تقوا سینه‌ی عمر را برای پذیرش اسلام گشاده ولی سرکشی و غرور ولید را از اقرار بازداشته است. با این همه آنچه هر دو بر سر آن اتفاق دارند «افسون قرآنی» است.

آنچه قرآن از قول برخی از کافران نقل می‌کند در دلالت بر سحر قرآنی کمتر از دو روایت گذشته نیست:

«لاٰ تَسْمَعُوا لِهٰذَا اَلْقُرْآنِ وَ اِلْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ».

و کسانی که کافر شده بودند گفتند:به این قرآن گوش مدهید و سخن لغو در آن اندازید شاید شما پیروز شوید! (فصلّت26/)2 این گفتار حاکی از بیمی بود که از تأثیر قرآن در نفوس خود و پیروان خویش داشتند زیرا آن‌ها علناً می‌دیدند که پیروانشان، هر صبح و شام بر اثر شنیدن یکی دو آیه یا سوره، از محمّد (ص) یا گروندگان نخستین او، رام آنان می‌گردند و بدان‌ها دل می‌سپردند و شتاب زده راه تقوا می‌گیرند.

‌اگر سران قریش پیروان خود را از این جاذبه بر کنار می‌دیدند و در دل از آن هراسناک نبودند، آن‌ها را بدین شدّت بر حذر نمی‌داشتند و همین امر خود بهترین دلیل است بر عمق تأثیر قرآن. همان گونه که قرآن حکایت می‌کند آن‌ها از روی عناد و انکار می‌گفتند:

افسانه‌های پیشینیان است که آن‌ها را برای خود نوشته (+و نویسانیده) و صبح و شب بر او فرو خوانده می‌شود! (فرقان5/)یا در سوره‌ی انفال31/ گویند:

نیک شنیدیم، اگر می‌خواستیم قطعاً ما نیز مثل این را می‌گفتیم، این [قرآن] چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست! یا در سوره‌ی انبیاء5/:

[نا باوران] گفتند...خواب‌های آشفته است، یا نه، آن را برتافته، یا نه [اصلاً] او شاعری است! قرآن بارها آن‌ها را به مبارزه یا تحدّی فرا می‌خواند:

بگو شما هم ده سوره مثل آن [به قول خودتان:]بربافته بیاورید! یا بگو:یک‌سوره مانند آن بیاورید! (هود11/)ولی دشمنان نتوانستند نه ده سوره بیاورند نه یک سوره و اصلاً دست از این کوشش برداشتند، جز آنکه پس از محمّد (ص) برخی از مدعیان نبوّت پاره‌یی کوشش‌ها به خرج دادند که بجایی منجر نشد و در خور اعتنا نبود و آن را به جدّ نباید گرفت. امّا این مطلب که برخی گمان کرده‌اند که از روی بی‌اعتنایی بود که دیگر کسی دنباله مبارزه و تحدّی را نگرفت، سخنی است بی‌پایه که وزنی ندارد.

در اینجا سزاوار است که برخی از تصاویر قرآنی را درباره‌ی یهودان و ترسایان و تأثیر قرآن و تمایل قلبی برخی از ایشان به شنیدن آن را ذکر کنیم.

درباره‌ی یهود و نصاری چنین آمده:

مسلماً در دشمنی با کسانی که ایمان آورده‌اند، سر سخت‌ترین مردم را همان یهودی‌ها و کسانی که مشرکند خواهی یافت، و قطعاً نزدیک‌ترین آن‌ها را به کسانی که به اسلام ایمان آورده‌اند کسانی خواهی یافت که گویند ما نصاری‌هستیم. زیرا برخی از ایشان کشیشان و ترسایانی‌اند که آن‌ها تکبّر نمی‌ورزند و چون آنچه را که به سوی این فرستاده فرود آمده بشنوند، بر اثر آنچه از حق شناخته‌اند چشم‌هایشان لبریز از اشک گردد، گویند: «پروردگار ما! ایمان آوردیم، نام ما را با گواهان ثبت کن!»(مائده82/-83) این آیه تصویری است گویا از تأثیر وجدانی بر اثر شنیدن قرآن و اشک ریزی کسانی را ترسیم می‌کند که پاره‌یی از حقیقت بر آن‌ها آشکار شده است. این شیوه را قرآن در سایر جاها باز به کار می‌برد و اثر قطعی حقیقت را، با قاطعیت رقم می‌زند:

«إِنَّ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذٰا یُتْلیٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقٰانِ سُجَّداً...»بی‌گمان کسانی که پیش از نزول آن دانش یافته‌اند چون بریشان خوانده شود سجده کنان بر وی در می‌افتند و گویند:پاک پروردگارا! قطعاً وعده‌ی پروردگار ما انجام یافتنی است و بر روی خود افتان همی گریند و فرو تنیشان‌همی افزاید. (اسراء1 ظ 7/-1 ظ 9)و نیز در این تصویر قرآنی:

خدا زیباترین سخن را به صورت کتابی متشابه نازل کرده [متضمن و عدووعید]! آنهایی که از پروردگارشان می‌هراسند پوست‌های بدنشان از آن به لرزه در می‌افتد، سپس پوست‌هایشان و دل‌هایشان [ظاهر و باطنشان] به یاد خدا نرم می‌گردد! (زمر23/)1 و نیز در تمام آیاتی که بدن از بیم خدا می‌لرزد یا مۆمنان را سجده کنان به گریه در می‌اندازد، یا اشک از چشم آن‌ها جاری می‌کند به خوبی اثر سخن خدا بر روی وجدان و مشاعر آشکار می‌گردد. آنهایی که آمادگی برای گرویدن دارند مانند سحر شدگان به سوی او می‌شتابند و آنهایی که از اعتراف خودداری و تکبر می‌ورزند آن را «سحری آشکار» می‌نامند یا به مردم می‌گویند موقعی که قرآن را برای شما می‌خوانند به آن گوش ندهید و سر و صدا راه بیندازید و سخنان هرزه و یاوه را با آن در آمیزید شاید شما غلبه کنید! در هر حال آنچه مسلّم است همه، دانسته یا نادانسته، به اثر معجز نشان و پیروز قرآن اقرار و اذعان دارند.

 

شبکه تخصصی قرآن تبیان


پی نوشت‌ها:

1. به نقل از سپره‌ی ابن هشام.

2. سیره‌ی ابن هشام و تفسیر ابن کثیر از طریق روایات متعدد.

UserName