بیاعتنایی امام خمینی به استاندار بعثی
بعد از اتمام صحبت استاندار باز امام چیزی نفرمودند. استاندار حركت كرد و خداحافظی نمود و رفت. بدون اینكه امام حركتی جهت احترام او داشته باشند و یا احترامی بنمایند. از این موضع امام با اینكه در آن هنگام ناراحت شدم و رنج بردم، لیكن امروز عظمت امام در نظرم جلوهگر میشود
در حدود سالهای 47 یا 48 امام از نجف به كربلا مشرف شده بودند و در منزلی كه از طرف آقای مهری خریده شده بود و متعلق به آقای مهری بود سكونت نمودند. منزل در كوچه سادات، شارع صاحبالزمان واقع بود. طبق معمول اینجانب به دیدن ایشان رفتم. چیزی از حضور من در محضر ایشان نگذشته [بود] كه آقای شبیب المالكی، استاندار كربلا، جهت زیارت امام در مجلس وارد شد. در آن موقع كربلا و نجف هر دو در یك استان بودند كه مركز آن كربلا بود و این استاندار از بعثیها نیز بود. امام هرگز برای ایشان قیام نكرد و حركت نفرمود. بعد آقای مالكی شروع به صحبت كرد و یكسره مشغول صحبت درباره انتقاد از ایران یعنی شاه و هیأت حاكمه آن روز شد. انتقاد او در این محور بود كه ما می خواهیم ایوان حضرت امام حسین علیهالسلام را بسازیم از ایران مهندس خواستیم، معمار خواستیم، ایران به ما میگوید میترسیم چنانچه معمار و یا مهندسی بفرستیم او را بكشید. این منطق است از ایران ؟! توضیح اینكه در آن روزگار از ایران سنگهایی گرانبها با اندازهگیری قبلی به كربلا آورده بودند و بنا بود برای نصب آنها افرادی از مهندس و غیره بفرستند كه روابط بین دولتین تیره بود و افراد مزبور به عراق نیامدند. امام سخنان او را میشنید، لیكن هیچ واكنشی نشان نمیداد و هیچ سخنی نمیگفت، سكوت محض بودند، اینجانب در آن حال بسیار منفعل شدم و میدیدم این یك طور اهانت به استاندار میباشد. گفتم شاید چون استاندار به عربی صحبت میكند، امام متوجه نیستند، لذا تصمیم گرفتم برای امام ترجمه كنم و شروع به سخن كردم كه یكی از روحانیون موجود در مجلس به من گفت: خیر امام متوجه هستند و نیاز به ترجمه نیست.
امام در اینجا به خاطر هدف، وسیله را توجیه ننمود و هدف را فدای وسیله نكرد. درست است امام با تمام تلاش علیه نظام ایران كار میكرد، لیكن این سبب نمیشد كه این مبارزه با استعانت و كمك بعثیها باشد
بعد از اتمام صحبت استاندار باز امام چیزی نفرمودند. استاندار حركت كرد و خداحافظی نمود و رفت. بدون اینكه امام حركتی جهت احترام او داشته باشند و یا احترامی بنمایند. از این موضع امام با اینكه در آن هنگام ناراحت شدم و رنج بردم، لیكن امروز عظمت امام در نظرم جلوهگر میشود و نكاتی در این موضع بود كه به شرح ذیل میباشد:
1. در آن روزگار در عراق بعضی كاری میكردند كه استاندار به منزل آنها بیاید و ترفندهایی در این رهگذر به كار میرفت.
2. امام در اینجا به خاطر هدف، وسیله را توجیه ننمود و هدف را فدای وسیله نكرد. درست است امام با تمام تلاش علیه نظام ایران كار میكرد، لیكن این سبب نمیشد كه این مبارزه با استعانت و كمك بعثیها باشد.
3. دورنگری امام و پی بردن به ماهیت خبیث بعثیها حائز اهمیت بود ؛ امام بعثیها را دشمن شاه نمیدانست، بلكه دشمن ایران و دشمن اسلام میدانست.
4. اگر امام روی خوش نشان میداد و با بعثیها همكاری و دوستی و روابط نزدیك داشت و در راه وصول به هدف، از آنها استعانت میجست حتماً نهضت به پیروزی نمیرسید و دیدیم كه بعثیها از آن روز تا به آخر با مسلمانان چه كردند.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی