تبیان، دستیار زندگی
فریدون چون بر ضحاك تازی چیره شد و فرمانروا گشت در آغاز ماه مهر به رسم كیان تاج برسرنهاد و جشن مهرگان را مرسوم ساخت و مردم را به جشن و سرور دعوت كرد.پادشاهی وی پانصد سال به طول انجامید.در این روزگار ایرانیان روی سختی را ندیدند و بر كسی ستمی نرفت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پادشاهی فریدون(1)


فریدون چون بر ضحاك تازی چیره شد و فرمانروا گشت در آغاز ماه مهر به رسم كیان تاج برسرنهاد و جشن مهرگان را مرسوم ساخت و مردم را به جشن و سرور دعوت كرد.پادشاهی وی پانصد سال به طول انجامید.در این روزگار ایرانیان روی سختی را ندیدند و بر كسی ستمی نرفت.

پادشاهی فریدون

فرانك مادر فریدون پس از پیروز شدن فرزند برای نیایش به درگاه خدای تعالی سروتن شست و پروردگار را ستایش كرد، آنگاه زر و سیم به مستمندان بخشید و ذخایری كه داشت را به نزد پسرش فرستاد.فریدون از این كار مادر دلشاد گردید و او را ثنا گفت و خدای را سپاس گفت. پس بدیها را زدود و بیدادگری را از بیخ و بن برانداخت.

پس از آن به تمشیه آمد و مركز حكومت خود را در آن جا قرار داد. چون پنجاه سال از پادشاهی او سپری شد دارای سه پسر گردید. دوپسر از شهر ناز و یك پسر كه از آن دو كوچكتر بود از ارنواز. سه پسر تا زمانی كه به حسد مردی رسیدند نامی نداشتند تا این كه پدر اندیشه كرد كه برای ایشان همسرانی شایسته برگزیند ، پس از نامداران درگاه خود "جندل" را امر نمود كه با سفر در اطراف  و نواحی سه دختر نژاده ، خوبروی و عفیف برای او بیابد و وی را آگاه نماید.جندل برای این كار سفرهای بسیار نمود تا خبر یافت سرو پادشاه یمن سه دختر آن گونه كه دلخواه فریدون است ، دارد.جندل به نزد سرو شاه رسید و از نیستی كه داشت وی را آگاه ساخت.سرو اگرچه در ظاهر از این سخن خرسند شد اما در باطن به خاطر جداشدن از فرزندان دلتنگ شد."سرو" جندل را در جای نیكو فرود آورد و بعد از آن خود با بزرگان به مشورت پرداخت . بزرگان این گونه ابراز نمودند كه شایسته نیست با هر پیامی بر آشفته شوی و مانند بید از هر باد بلرزی اگر با دادن دختران به فریدون راضی نیستی ،سپاه گرد می آوریم و با وی نبرد می كنیم. شاه عین نظر ایشان را نپذیرفت و تدبیر آن ها را خردمندانه نیافت.

پس اندیشید كه باید تهمیدی دیگر كند، به نزد جندل رفت و گفت پیام من به ایشان برسان و بگو با پیوند دخترانم با فرزندان او بدان شرط موافقت می كنم كه هر سه را نزد من فرستی تا هم به دیدارشان شاد شوم و هم آن ها را بیازمایم . با این امر كه شاید فریدون این شرط را نپذیرد و از این موضوع منصرف شود . جندل با پیام بازگشت و آن چه گذشته بود به فریدون بازگفت . فریدون پسران را به حضور خواست و از نیت خویش برای یافتن همسرانی مناسب با ایشان سخن گفت و داستان سرو یمنی را بر ایشان بازگفت و از آنها خواست كه آماده ی سفر به یمن شوند.

پدر ، فرزندان را اندرز داد كه هشیار باشید و بدانید كه شاه یمن شما را خواهد آزمود و آن چه كه روی می نمود پیشاپیش پدر به آن ها گفت و چاره ی كار را نیز به آن ها باز نمود بعد از این كه فرزندان فریدون به نزد سرویمنی رفتند ، پیش بینی های پدر درست بود پسران همانطور كه پدر تعلیم داده بود پاسخ گفتند.

پس سرو در پی راه چاره یی دیگر برآمد و افسونی دیگر ساخت كه باز با تعلیم های پدر ، پسران افسون را باطل نمودند و در نهایت سرو دریافت كه سحر و افسون بر آنها كارگر نیست و ناگریز قبول به پیوند زناشویی آنان با دخترانش شد و آنان را با هدیه های نفیس به نزد فریدون فرستاد.

پدر ، فرزندان را اندرز داد كه هشیار باشید و بدانید كه شاه یمن شما را خواهد آزمود و آن چه كه روی می نمود پیشاپیش پدر به آن ها گفت و چاره ی كار را نیز به آن ها باز نمود بعد از این كه فرزندان فریدون به نزد سرویمنی رفتند ، پیش بینی های پدر درست بود پسران همانطور كه پدر تعلیم داده بود پاسخ گفتند.

در میان راه فریدون به شكل اژدهایی بر فرزندان آشكار شد تا دلیری ، هنرمندی و پایداری ایشان را بیازماید.

پس از آن كه فرزندان با دختران شاه یمن و به همراه هدایایی نزد فریدون آمدند ، پدر با مهربانی آنان را منزل داد و به شادی باز آمدنشان مجلس آراست ، و بر هریك نامی نهاد.

پسر بزرگتر كه در مقابله با اژدها راه سلامت را در پیش گرفته بود " سلم" نامید ، پسر دوم را كه با دلیری ظاهر شده اما به مقابله با خطر نرفته بود " تور " نامید و پسر كوچكتر را كه برای رزم بی هیچ دودلی آماده گشته و با دلیری روی به مقابله آورده بود "ایرج " نامید . آنگاه همسر سلم را آرزوی و زن تور را آزاده خوی و زن ایرج را سهی نامید و از اخترشناسان خواست تا طالع پسران را بنگرند و آینده شان را آن چنان كه خواهد بود بیان كند.

طالع سلم" مشتری" بود با "قوس" و طالع تور "اسد" با "خورشید" ، اما طالع ایرج " كشف " بود و "ماه" كه حكایت از خونریزی و آشوب داشت و سپهر را بر او آشفتگی و بیداد . فریدون از این سرنوشت سخت اندوهگین گشت .

پس جهان را میان فرزندان بخش كرد. ناحیه ی مغرب و روم را به سلم داده ،او را با لشكری بدان جا فرستاد و تور را به مشرق فرستاد تا فرمانروای آنجا باشد  و ایران را به ایرج سپرد و به مركز حكومتش روانه ساخت.

ادامه دارد...

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان